عوامل مستند مادر، عشق، جدایی که به موضوع مادران دردمند اعضای حاضر در کمپ مانز مجاهدین خلق می پردازد با حضور در برنامه “وقایع روز MCN” آلبانی درباره ساخت این مستند، موضوع و چرایی ساخت آن توضیحاتی ارائه دادند.
در گزارش این گفتگو که در سایت MCN منتشر شد، آمده است:
“مادر، عشق، جدایی”
سولولاری: ایده پس از شنیدن داستان های مهاجران مطرح شد.
رحیمی: خیلی درگیر این فیلم شدم.
“مادر، عشق، جدایی” یک فیلم مستند کوتاه است که پس از شنیدن مشاهدات بسیاری از مهاجران به عنوان پروژه آغاز شد.
روزنامه نگار آلدو سولولاری در استودیوی وقایع روز MCN به صورت زنده گفت که این فیلم به دو زبان فارسی و آلبانیایی است.
این چیزی بسیار خودجوش بود و این طور نیست که به عنوان یک پروژه هنری از قبل زیاد درباره اش فکر شده باشد. من در حال حاضر در انجمنی کار می کنم که در چارچوب ادغام جوامع خارجی در آلبانی فعالیت می کند و از منظرهای مختلف، از جمله افرادی از جامعه ایرانی که کشور را ترک کرده اند، داستان های متفاوت و دردناکی برای ما تعریف نموده اند.
مهاجرت آفتی است که در هر جامعه ای وجود دارد. ما سالها پیش با مهاجرت مواجه شدهایم و فکر میکنم برای هر بینندهای خوب است که آن را از کمی نزدیکتر درک کرده و تجربه کند، که هر خانواده فردی دارد که میتواند برای زندگی بهتر مهاجرت کند. این می تواند راهی برای انتقال واضح تر و روشن تر موضوع به عموم مردم باشد.
این چیزی بود که با شنیدن هر چه بیشتر داستان های این پناهندگان اتفاق می افتاد. گفتن اعترافات و تجربیات دردناک آنها این ایده را به وجود آورد که چرا برای اثبات و نشان دادن این موارد چنین پروژه ای انجام ندهیم که می تواند از تکرار آنها جلوگیری کند.
این مستند به دو زبان آلبانی و فارسی است و بازیگران به دو زبان فارسی و آلبانیایی صحبت می کنند. این کار توسط اریسا ادریزی انجام شد که نقش ویژه ای را ایفا کرد و نه تنها بازیگری، بلکه در بخش ترجمه نیز همکاری کرد.
اریسا رحیمی بازیگر نقش اول این فیلم گفت که در ابتدا به عنوان مترجم در این پروژه حضور داشت.
اریسا ادریزی: انتظار داشتم به عنوان مترجم بروم.
اصلا ایده ای نداشتم. من آماده نبودم که بازیگر اصلی باشم. از آنجایی که من تنها کسی بودم که توانستم این همکاری را بین دو زبان انجام دهم، خودم وارد شدم. این یک فیلم مستند بسیار زیبا است که از مهاجرت، جدایی از والدین، ترک وطن می گوید.
وقتی آن مادران را دیدم که دنبال بچه هایشان می گردند، مثل آنها شدم. بیشتر از آنچه باید درگیر این موضوع شدم.