بهزاد علیشاهی، هفتم آوریل 2007
امروز بعد از یکماه تبلیغ مداوم از تلویزیون مجاهدین سریال و شو همیاری در ظاهر برای جمع آوری کمک مالی برای این شبکه تلویزیونی به اجرا در آمد، دوستی در قسمت نظرات بخشی از یک نمونه تماس مسئولین سازمان با هواداران را نوشته بود که :
1. الو سلام…..
می دانی یکشنبه هفته همیاری است برنامه از ساعت4 شروع میشود.
تو تماس بگیر وبگو 20000 بیست هزار ایرو کمک میکنی
2.:20000بیست هزار خیلی زیاد است بچه ها میفهمند دروغ گفته ام این خوب نیست.
1.یعنی چی خوب نیست خواهر……. مشخص کرده و…..
2.نه من اینقدر نمی توانم بگویم
1. خوب بگو 10000ده هزار تا
2. باشه
بعد از تحقیق در این باره متاسفانه این جملات حقیقت صدها تماس با هواداران در خارج کشور بود، در اشرف هم نرم افزارهای تغییر صدا مدام در حال کار بودند و پیامهایی را که افراد مستقر در اشرف به اسم ایرانیان هوادارا سازمان که میخواهند با دل و جان کمک کنند را ضبط میکردند و با کمی تغییر صدا از این تلویزیون پخش میکردند تا همه شرایط مهیای این شوی تلویزیونی باشد.به نظر میرسد که هدف اصلی این کار نه پول جمع کردن برای ادامه کار این تلویزیون بلکه بیشتر توجیه منبع مالی سازمان باشد. آزاده خورسند از مسئولین ستاد تبلیغات این سازمان در پاسخ به سئوال یکی از کارکنان این ستاد که درخواست کرده بود بعد از همیاری دستگاه ادیت فیلم خریداری شود میگوید : ما دوسه برابر داریم پول خرج میکنیم که این برنامه اجرا شود ، ما میخواهیم که هواداران فعال شوند و خودشان را شریک بدانند. البته این جمله کمی از واقعیت که همانا گرم نشدن آب از این تنور است را نشان میدهد و صد البته که همین مسئول از گفتن هدف اصلی این برنامه معذور است.وگرنه بقول همین دوستی که نظر داده بود با همه پولهای جمع آوری شده حتی نمی شود یکدست لباس برای مریم رجوی که تنها دلخوشی اش همین تعویض لباس است خرید. همه چیز این برنامه ساختگی بود از تماسها و میزان کمک و حرفها و جملاتی که به اصطلاح قرار بود تاثیر گذار باشد. جملاتی که گاه گوینده خودش خنده اش میگرفت. ونیز جملاتی که آغشته به فرهنگ فرقه ای بود ، کسی میگفت ما حاضریم از خانواده خود بگذریم اما از سیمای آزادی نمیگذریم وکسی نپرسید اگر این سازمان برحق است چرا نمیشود خانواده و سازمان را باهم داشت و چه نیازی به گذشتن از خانواده است و چرا اصلا در یک جمله تبلیغی باید سازمان را در مقابل خانواده نشان داد اما این فرهنگ سازمان است.دیگری با دادان 300 یورو تهدید میکرد که مزدوران ( منظور کسانی که چشم و گوش بسته موافق سازمان نیستند) تکه بزرگشان گوششان خواهد بود ،که البته این هم فرهنگ خشن و ضد منطقی این فرقه که کسی حق پرسیدن و چرا گفتن ندارد را نشان میداد.
محمد قرایی هم با خواندن یک شعر بخوبی لو داد که چگونه همه تماسهایی که بعنوان تماس از ایران، در تبلیغات این برنامه پخش میشد ساختگی بوده است ، او میگوید: الو الو سلام سلام من از ایران زنگ میزنم ،من این شب سیاهمو با خورشیدت رنگ میزنم ، الو الو صدا میاد صدا میاد آخه من زندانم اینجا و…….که یکی از سناریوهای تماس بود.
نیمه های شب موفق میشوم که با یکی از هواداران سازمان تماس بگیرم ، میپرسم کمکی را که اعلام کردی چگونه به دست سازمان رساندی؟ میگوید از همان شماره حسابهایی که در سایت سیما هست. میگویم اما در سایت هیچ شماره ای نیست( البته که در سایت بودو البته که هوادارسازمان خبر نداشت). با دستپاچگی میگوید نه شماره از سیما پخش شده من یادداشت کرده ام. مگویم ممکن است شماره با من بدهی ؟ با کمی مکث میگوید آخه من شما را نمیشناسم که به شما شماره حساب بدهم. میگویم با شماره حساب که من نمیتوانم از حساب پول بردارم فقط میتوانم واریز کنم نگرانی ات از کجاست مگر این شماره از سیما پخش نشده ؟ میگوید من شماره را ندارم ما پولها را به هواداری که ارتباط دارد داده ایم که واریز کند.او سئوال و جواب را ادامه نمیدهد، نگفته واضح است که پولی پرداخت نشده و تلفن او به برنامه همیاری قسمت دیگری از سناریوی لو رفته توجیه منابع مالی است.
حالا سازمان میتواند مدعی شود که مخارج را هوادارانش می پردازند Barclays Bank هم در انگلستان میتواند تائید کند که مبلغ قابل توجهی در طی امروز و امشب به حساب مجاهدین ریخته شده است چون مجاهدین همین امشب پولهایی را که باید پرداخت های بانکی خودشان را با آن انجام دهند خودشان و به دفعات به این حساب واریز کرده اند. اما سازمان به هر حال مجبور است که سفارشات منشاء مالی واقعی خودش را انجام دهد و این جایی است که دستش رو شده است و از نظر افکار عمومی و ایرانیان آزاده ،دیگر نیازی به سند و مدرک های ساختگی نیست. و همین وابستگی و ضد ایرانی بودن است که اعضای ناراضی و قرارگاهی در حال اضمحلال را روی دست سازمان گذاشته است.
نکات جالب در این شوی تلویزیونی
-خانم اعظم فراهانی ملا حسنی کـُهنه که قبلا هویت او و خلافکاریهایش افشا شده ، در تماس تلفنی با جیغ وداد همیشگی از این افشاگری در مورد خودش نالید و شروع به فحاشی به جداشدگان کرد.
-حمید رفیعی مجری برنامه در قسمتی از برنامه اسامی کسانی را که قرار بود تلفن بزنند از روی نوشته ای که از قبل مهیا بود میخواند و این نشان میداد که همه تماس ها از قبل طراحی شده است.
-کسانی مثل مختار و یا شهین از سوئد با صحبتهای پشت خط و خندیدن که درست برخلاف حرفهای به اصطلاح غمگین و تاثیر گذار بعدی آنها بود باعث شدند که مجریان به تکاپو بیفتند.
– علیرغم همه سخت گیری ها برای اینکه کسی به جز هواداران تعیین شده تماس نگیرند جوانی از ایران تماس گرفت و دست مجاهدین را رو کرد البته صحبتهای او بلافاصله قطع شد.
-جوانی که صدای کودکانه را تقلید میکرد و میخواست که به عمو مسعود سلام برساند خودش خنده اش گرفت و تماس را قطع کرد.
-گفتن کلماتی مثل میزان مبلغی که قرار بود اعلام کنم نشان میداد که قرار و مدارها از قبل گذاشته شده است.
-شخصی به اسم علی که در ارتباط مستقیم قبل ازعید گفته بود انشاءالله عید در ایران هستیم در تماسش گفت انشاءالله عید سال بعد در ایران خواهیم بود.
-جمله من هم به سهم خود یک نخود در این آش سیما ی آزادی می اندازم که از طرف یک هوادار گفته شد همه را بخنده انداخت اما نشان داد که در واقع آشی در حال پخته شدن است.
-در تماس با این برنامه علاوه پرسیدن شماره تلفن و اسم و مشخصات و درخواست انتظار برای چک فرد تماس گیرنده بعد از مدتی برای چک کردن اینکه تماس گیرنده مخالف سازمان نباشد به او میگفتند که تماس شما با استودیوی سیما وصل شده صحبت کنید و در صورتیکه فرد مخالف صحبت میکرد تماس او بلافاصله قطع میشد البته به نظر میرسید که این حقه برای سانسور بعد از چند تماس مخالف از طرف سازمان به کار گرفته شد.
-خانمی میگفت من بچه ام با سیمای آزادی زبان باز کرده است و اولین کلمه ای که گفته آزادی بوده که به نظر میرسد این جمله مضحک که بچه بجای مامان بابا یا آب کلمه سخت آزادی را بیان کرده را حتی مجریان برنامه هم باور نکردند، دوستی میگفت باز جای شکرش باقی است نگفت که اولین کلمه ای که بچه ام گفته مرگ بر مزدوران و مماشات گران بوده.