خانواده مهدی جاودان، قربانیان میراث رجوی

مهدی جاودان از اعضای باسابقه سازمان مجاهدین خلق همین چند هفته پیش درگذشت. زندگی او همچون بسیاری دیگر از اعضای مجاهدین خلق بسیار پر فراز و نشیب بود. این دشواری‌ها پیامد زندگی در همه فرقه‌های مخرب و گروه‌های افراطی است. اما درگیر شدن همسر و فرزندان او در فرقه مخرب مجاهدین میراثی است که مسعود رجوی برای خانواده جاودان به جای گذاشت.

مهدی جاودان، زاده شیراز، به هنگام مرگ 73 سال داشت. او به ادعای رسانه‌های سازمان مجاهدین خلق نزدیک به 5 دهه از عمر خود را در خدمت این تشکیلات بود و نهایتا بر اثر بیماری قلبی و ریوی در گذشت. نکته جالب توجه در خصوص زندگی و مرگ مهدی جاودان این است که او تمام هستی خود، هویت خود، خانواده، همسر و فرزندان خود را تقدیم به “معلم کبیر” ش یعنی مسعود رجوی کرد و چنانکه در یادداشت هایش نوشته است از طریق راهبرانش مسعود و مریم رجوی، “به سرچشمه توحید و یگانگی مطلق” وصل شد!

جاودان تحصیلات خود در رشته دندانپزشکی در فیلیپین را برای پیوستن به مجاهدین خلق رها کرد، زندگی در نروژ را برای جنگیدن در عملیات‌های تروریستی مجاهدین خلق، رها کرد و همسر و فرزندان خود را در جریان انقلاب ایدئولوژیک تقدیم به سازمان مسعود کرد.
این در حالی است که در روزهای آخر عمر مهدی، هنگامی که با بیماری دست و پنجه نرم می‌کرد، سران تشکیلات مجاهدین خلق در پاسخ به 46 سال خدمت صادقانه او به تشکیلات، هزینه عمل قلبش را از خواهرش طلب کردند.

مهدی جاودان
مهدی جاودان

شنیده ها حاکی از این است که سران مجاهدین خلق با خواهر مهدی جاودان که ساکن انگلیس است تماس گرفتند و از او درخواست کردند که هزینه عمل قلب برادر دربندش را پرداخت کند. مهدی جاودان پس از نزدیک به نیم قرن خدمت به مجاهدین خلق و حتی مجروح شدن در عملیات فروغ جاویدان، توان پرداخت هزینه های درمانش را نداشت. رهبر کبیرش نیز برای یک عمر مجاهدت او پشیزی ارزش قائل نشد و حاضر به پرداخت هزینه های او نشد.

این موضوع بیانگر حقیقت دیگری نیز هست و آن اینکه فرزندان خانواده جاودان نیز دستشان خالی است و خود وابسته به واریزهای اندک تشکیلاتی هستند. فرزندان مهدی؛ موسی و میلیشیا جاودان نیز قربانی ساختار کودک پروری و کودک سربازی در مجاهدین خلق شدند. اگر چه فرزندان او در کمپ مانز در آلبانی اسیر نیستند، اما کماکان به لحاظ مالی وابسته به تشکیلات هستند و در تظاهرات و گردهمایی‌های مجاهدین خلق، امضای کمپین‌ها علیه کودک سربازان افشاگر و خبر پراکنی در رسانه‌ها دین خود را در برابر کمک مالی به تشکیلات ادا می‌کنند. برای نمونه میلیشیا در جریان گردهمایی اخیر مجاهدین با لشکر پناهندگان عرب و اوکراینی در پاریس، به نمایندگی از نهاد کذایی “متخصصان هوادار مقاومت ایران در نروژ” سخنرانی کرد.

موسی و میلیشیا که سالهای پایانی دوران جوانی خود را طی می‌کنند، در طول چهار دهه گذشته حضور والدین خود را حس نکرده‌اند. موسی از بیماری چشمی رنج می‌برد اما سازمان درخواست‌های او برای پرداخت کمک هزینه‌های درمان را پاسخ نگفته است.

مادر آنها زهرا بهرمان که در مقر اوورسوردواز در پاریس مشغول به کار بود، سپس به آلبانی رفت و امروز در کمپ مجاهدین خلق در مانز به سر می‌برد. سرنوشت او نیز احتمالا مشابه سرنوشت همسر سابقش، مهدی خواهد بود. مرگ در غربت بدون مراقبت‌های مناسب پزشکی در انتظار اوست.

این سه نفر خانواده فردی هستند که بر اثر شستشوی مغزی، انقلاب طلاق موسوم به انقلاب ایدئولوژیک را “آغاز فصلی نو در زندگی انقلابی و تشکیلاتی” خود می‌دانست. بنا به ادعای رسانه‌های سازمان، “مهدی این انقلاب را سرچشمهٔ توانایی‌های مجاهدین می‌دانست که در مبارزه برای آزادی خلق و میهن هیچ غیرممکنی را به‌ رسمیت نمی‌شناسند.”

بله او مانند بسیاری دیگر از اعضای مجاهدین خلق، غیرممکن‌ها را ممکن کرد: همسر و فرزندان خود را به هیچ گرفت، خود را فدای رهبران تشکیلات کرد و در نتیجه آن، تنها دو هفته پس از مرگشت دخترش در سخنرانی خود در پاریس با شعف و لبخند از مرگ پدر”قهرمانش”، “مجاهد مسعود و مریم” یاد می‌کند. میراث مسعود در لبخند عجیب میلیشیا و چشمان ضعیف موسی نمایان است.

مزدا پارسی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا