به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن

زنان و دختران در گروه‌های تروریستی: نگاهی همزمان به پ‌ک‌ک، مجاهدین خلق، کومله و حزب دموکرات کردستان ایران

گروه‌های تروریستی، با وجود تفاوت‌های ظاهری در اهداف و ایدئولوژی‌ها، از روش‌های مشابهی برای جذب و بهره‌برداری از افراد، به‌ویژه زنان و دختران، استفاده می‌کنند. این گروه‌ها اغلب با وعده‌های آزادی، برابری جنسیتی، و مبارزه با ستم، زنان و دختران جوان را فریب می‌دهند، اما در عمل آن‌ها را به ابزاری برای اهداف سیاسی، نظامی، و حتی شخصی تبدیل می‌کنند. این مقاله وضعیت زنان و دختران را در چهار گروه تروریستی برجسته، یعنی حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک)، سازمان مجاهدین خلق ایران ، کومله، و حزب دموکرات کردستان ایران (حدک) بررسی می‌کند، به تعامل این گروه‌ها با زنان و دختران می‌پردازد و مشابهت‌های رفتاری آن‌ها را بررسی می‌کند.

زمینه تاریخی و ایدئولوژیک

پ‌ک‌ک در سال 1357 توسط عبدالله اوجالان با هدف مبارزه برای تأمین حقوق کردهای ترکیه تأسیس شد و از ابتدا با شعارهای سوسیالیستی و حمایت از حقوق زنان و نقش آنها در مبارزات سیاسی و نظامی، جذب زنان را در اولویت قرار داد. مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ در ایران با هدف سرنگونی رژیم پهلوی شکل گرفت و پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ علیه نظام سیاسی نوپا و هواداران آن فعالیت کرد، و به‌تدریج زنان، به ویژه زنانی که وابستگی خانوادگی به اعضای مرد این سازمان داشتند را به‌عنوان بخشی از ساختار نظامی و تبلیغاتی خود به کار گرفت. کومله، که ریشه در سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران دارد، در دهه ۱۳۵۰ با ایدئولوژی مارکسیستی-لنینیستی تأسیس شد و زنان را به‌عنوان بخشی از نیروی مبارزاتی خود معرفی کرد. حزب دموکرات کردستان ایران (حدک) نیز در سال ۱۳۲۴ توسط قاضی محمد با هدف جدایی طلبی کردها در ایران شکل گرفت و زنان را به‌عنوان پیشمرگ جذب کرد.

هر چهار گروه با ادعای دفاع از حقوق زنان، آن‌ها را وارد فعالیت‌های خود کردند، اما این ادعاها در عمل با واقعیت‌های تلخی همراه بوده است که به آنها پرداخته خواهد شد.

تعامل گروه‌ها با زنان و دختران: جذب و فریب

پ‌ک‌ک از شعارهایی مانند “زن، زندگی، آزادی” برای جذب زنان استفاده کرد. این گروه به‌ویژه دختران جوان کرد را از مناطق محروم ترکیه هدف قرار داد و با وعده‌های آموزش، استقلال، و رهایی از ساختارهای سنتی خانواده، آن‌ها را به کمپ‌های کوهستانی قندیل کشاند.

اما گزارش‌های فراریان نشان می‌دهد که این زنان پس از ورود، از آزادی محروم شده و تحت کنترل شدید قرار گرفتند. به‌عنوان مثال، روژبین دلیلا، یکی از اعضای سابق، اظهار کرده که دختران نوجوان به اجبار از خانواده‌هایشان جدا شده و به‌عنوان سرباز به کار گرفته می‌شدند.

این گروه همچنین از تبلیغات گسترده برای نشان دادن حضور زنان در خط مقدم استفاده می‌کرد، اما این نمایش بیشتر از آنکه برای بهبود وضعیت آنها باشد برای جلب حمایت های خارجی بود.

سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین نیز از زنان به‌عنوان ابزاری تبلیغاتی و نظامی بهره برد. این گروه در ابتدا زنان را برای پوشش خانه‌های تیمی خود در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به کار می‌گرفت، اما پس از رفتن به عراق در دهه ۱۳۶۰، نقش آن‌ها پررنگ‌تر شد. مریم رجوی، به‌عنوان چهره‌ای نمادین، مدعی دفاع از حقوق زنان بود، اما بتول سلطانی، عضو جدا شده، فاش کرد که زنان در کمپ‌های اشرف و لیبرتی از حقوق اولیه محروم بوده و تحت شست‌وشوی مغزی قرار می‌گرفتند.

این سازمان از طلاق‌های اجباری و جدایی زنان از فرزندانشان برای تضمین وفاداری آن‌ها استفاده می‌کرد و حتی زنان را مجبور به امضای تعهدنامه‌هایی می‌کرد که هرگونه ارتباط عاطفی یا خانوادگی را قطع کنند.

کومله با تکیه بر ایدئولوژی چپ‌گرایانه، ادعا می‌کرد که زنان را از بندهای سنتی رها می‌کند. این گروه در دهه ۱۳۶۰ زنان را به‌عنوان پیشمرگ وارد عملیات‌های نظامی کرد و خود را پیشگام برابری جنسیتی در منطقه معرفی نمود. اما گزارش‌ها نشان می‌دهد که این زنان اغلب از طبقات پایین جامعه و بدون آگاهی کافی جذب شده و به سرعت در معرض خشونت و سوءاستفاده قرار گرفتند. به‌عنوان مثال، برخی از زنان پس از ورود به کمپ‌ها، از ارتباط با دنیای بیرون محروم شده و تحت فشار برای پذیرش قوانین سخت‌گیرانه گروه قرار گرفتند.

حزب دموکرات کردستان ایران نیز زنان را با وعده مشارکت در مبارزه برای خودمختاری کردها جذب کرد. این گروه از زنان به‌عنوان پیشمرگ در درگیری‌ها استفاده می‌کرد، اما شواهد حاکی از آن است که بسیاری از آن‌ها بدون آموزش کافی و تحت فشار روانی به میدان نبرد فرستاده می‌شدند. به‌عنوان مثال، گزارش‌هایی از پیشمرگان زن وجود دارد که پس از شکست عملیات‌ها، به حال خود رها شده یا مورد مجازات داخلی قرار گرفتند. این گروه همچنین از حضور زنان برای تقویت تصویر خود به‌عنوان جریانی مترقی بهره می‌برد، اما این حضور اغلب نمایشی بود.

بهره‌کشی جنسی و خشونت علیه زنان

بهره‌کشی جنسی یکی از جنبه‌های تاریک تعامل این گروه‌ها با زنان است. در پ‌ک‌ک، گزارش‌های متعددی از سوءاستفاده جنسی توسط سران گروه وجود دارد. روژبین دلیلا فاش کرد که زنان و حتی کودکان خردسال در کمپ‌های قندیل مورد تجاوز قرار می‌گرفتند و سران ارشد مانند دوران کالکان در این اعمال نقش داشتند. این گروه از زنان به‌عنوان ابزاری برای ارضای نیازهای جنسی و حفظ روحیه مردان استفاده می‌کرد، و در مواردی، زنان معترض با تهدید به اعدام یا تبعید ساکت می‌شدند.

در مجاهدین خلق، مسعود رجوی متهم به ایجاد “حرمسرایی” از زنان عضو است. زهرا معینی گزارش داد که زنان مجبور به طلاق از همسرانشان شده و در اختیار رجوی قرار می‌گرفتند.

عمل عقیم‌سازی اجباری بیش از ۱۵۰ زن در کمپ اشرف نیز نشان‌دهنده تلاش این گروه برای سلب هرگونه آینده خانوادگی از زنان بود. این اقدامات به‌عنوان بخشی از کنترل روانی و جسمی زنان اعمال می‌شد و زنان حتی از حق انتخاب پوشش یا ارتباط با دنیای بیرون محروم بودند.

کومله نیز از اتهامات مشابه در امان نبوده است. بهرام رضایی، یکی از سران این گروه، متهم به تجاوز به زنان در حضور خانواده‌هایشان است. گزارش‌ها حاکی از آن است که زنان جوان جذب‌شده به کمپ‌های زرگویز، تحت فشار جنسی و روانی قرار گرفته و از آن‌ها به‌عنوان ابزاری برای حفظ وفاداری مردان استفاده می‌شد. این گروه همچنین از مجازات‌های سخت مانند ضرب و شتم برای ساکت کردن زنان معترض بهره می‌برد.

در حزب دموکرات کردستان ایران، شواهد کمتری از سوءاستفاده جنسی سیستماتیک وجود دارد، اما گزارش‌هایی از خشونت علیه زنان پیشمرگ منتشر شده است. انجمن دیارونادیار از مواردی از تجاوز و مجازات‌های سخت علیه زنان معترض خبر داده که نشان‌دهنده فقدان امنیت برای آن‌ها در این گروه است. زنان در این گروه اغلب در معرض تبعیض قرار داشتند و در صورت شکست در مأموریت‌ها، به‌عنوان مقصر شناخته می‌شدند.

نقش زنان در عملیات‌های تروریستی

زنان در این گروه‌ها اغلب به‌عنوان نیروهای عملیاتی به کار گرفته شده‌اند. در پ‌ک‌ک، شاخه نظامی زنان (یژا استار) در عملیات‌های انتحاری شرکت داشت. زنان در این گروه، تحت فشار روانی و بدون گزینه‌ای برای بازگشت به خانه، به این عملیات‌ها اعزام می‌شدند. این گروه از زنان و دختران به‌عنوان سپر انسانی نیز استفاده می‌کرد و در بسیاری موارد، آن‌ها را در خط مقدم قرار می‌داد تا تلفات مردان کاهش یابد.

مجاهدین خلق در عملیات “فروغ جاویدان” (۱۳۶۷) از زنان به‌عنوان نیروهای خط مقدم بهره برد. مرضیه قرصی فاش کرد که بسیاری از این زنان بدون آگاهی کامل از خطرات و تحت شست‌وشوی مغزی به میدان نبرد فرستاده شدند. این گروه از زنان برای تبلیغات و نمایش قدرت نیز استفاده می‌کرد و تصاویر آن‌ها را به‌عنوان نمادی از مقاومت منتشر می‌کرد.

کومله در دهه ۱۳۶۰ زنان را در جنگ‌های پارتیزانی علیه نیروهای ایرانی به کار گرفت. اما این زنان اغلب در خط مقدم قربانی می‌شدند یا در صورت شکست عملیات، مورد سرزنش و مجازات قرار می‌گرفتند. حزب دموکرات کردستان ایران نیز زنان را در درگیری‌هایی مانند جنگ با کومله به کار گرفت، اما بسیاری از آن‌ها به دلیل کمبود آموزش و تجهیزات، کشته شدند یا به اسارت درآمدند.

مشابهت‌های رفتاری گروه‌ها با زنان و دختران

با بررسی تعامل این گروه‌ها با زنان، چندین مشابهت کلیدی آشکار می‌شود. نخست، هر چهار گروه از شعارهای آزادی‌بخش و برابری جنسیتی به‌عنوان ابزاری برای جذب زنان استفاده کرده‌اند، اما این شعارها در عمل به کنترل و بهره‌کشی منجر شده است. دوم، سوءاستفاده جنسی در این گروه‌ها به شکلی سیستماتیک یا توسط سران ارشد رخ داده و زنان به‌عنوان ابزاری برای ارضای نیازهای جنسی یا حفظ ساختار قدرت به کار گرفته شده‌اند. سوم، زنان اغلب در عملیات‌های خطرناک و بدون بازگشت قرار گرفته‌اند، که نشان‌دهنده ارزش ابزاری آن‌ها برای این گروه‌هاست. چهارم، مجازات‌های سخت مانند اعدام، تبعید، یا رها کردن زنان معترض، در همه این گروه‌ها دیده می‌شود.

زنان و دختران در گروه‌های تروریستی پ‌ک‌ک، مجاهدین خلق، کومله، و حزب دموکرات کردستان ایران، نه‌تنها از حقوق اولیه خود محروم شده‌اند، بلکه به‌عنوان قربانیان اصلی ساختارهای افراطی و بهره‌کشی این گروه‌ها شناخته می‌شوند. این گروه‌ها با استفاده از شعارهای فریبنده، زنان را جذب می‌کنند، اما در عمل آن‌ها را به بردگان جنسی، نیروهای عملیاتی یک‌بارمصرف، و ابزارهای تبلیغاتی تبدیل می‌کنند. مشابهت‌های رفتاری این گروه‌ها نشان‌دهنده الگویی جهانی در میان سازمان‌های تروریستی است که در آن زنان، به‌ویژه دختران جوان و آسیب‌پذیر، هدف اصلی سوءاستفاده قرار می‌گیرند.

از منظر استدلالی، این وضعیت نتیجه ترکیبی از ایدئولوژی‌های افراطی، فقدان پاسخگویی، و ساختارهای قدرت مردسالار در این گروه‌هاست. پ‌ک‌ک و کومله با تکیه بر ایدئولوژی‌های چپ‌گرایانه، و مجاهدین خلق و حدکا با استفاده از ترکیب ایدئولوژی‌های قومی و مذهبی، تلاش کرده‌اند زنان را به‌عنوان نماد مبارزه معرفی کنند، اما این نمایش صرفاً برای جلب حمایت داخلی و بین‌المللی بوده است. در واقع، کنترل زنان و سلب اختیار آن‌ها، بخشی از استراتژی این گروه‌ها برای حفظ انسجام داخلی و تضمین وفاداری اعضاست. بهره‌کشی جنسی نیز نه‌تنها نقض حقوق انسانی، بلکه ابزاری برای تثبیت قدرت سران گروه‌هاست، همان‌طور که در موارد دوران کالکان و مسعود رجوی دیده می‌شود. این رفتارها نشان می‌دهد که زنان در این گروه‌ها نه به‌عنوان انسان‌هایی برابر، بلکه به‌عنوان دارایی‌هایی قابل مصرف دیده می‌شوند.

پیامدهای این رفتارها فراتر از زندگی فردی زنان است. این گروه‌ها با تخریب زندگی زنان و جدا کردن آن‌ها از خانواده و جامعه، به ساختارهای اجتماعی آسیب می‌زنند و چرخه‌ای از خشونت و ناامنی را تقویت می‌کنند. از سوی دیگر، استفاده ابزاری از زنان در عملیات‌های نظامی و تبلیغاتی، چهره‌ای تحریف‌شده از مشارکت زنان در مبارزه ارائه می‌دهد که به‌جای توانمندسازی، به نابودی آن‌ها منجر می‌شود. برای مقابله با این معضل، اقدامات بین‌المللی باید بر سه محور متمرکز شود: نخست، آگاه‌سازی جوامع محلی برای جلوگیری از فریب زنان جوان، به‌ویژه در مناطق محروم که هدف اصلی این گروه‌ها هستند؛ دوم، حمایت از فراریان و قربانیان با ارائه خدمات روانی و اجتماعی تا بتوانند زندگی جدیدی بسازند؛ و سوم، فشار بر دولت‌ها و سازمان‌های حامی این گروه‌ها برای قطع پشتیبانی مالی و سیاسی، زیرا این حمایت‌ها به تداوم فعالیت‌های آن‌ها کمک می‌کند. بدون این اقدامات، چرخه بهره‌کشی از زنان ادامه خواهد یافت. علاوه بر همه اینها نباید از یک نکته مهم غفلت کرد و آن هم این است که قربانیان گروه های تروریستی، فقط به زنان عضو این گروه ها محدود نمی شوند. صدها و شاید هزاران زن و دختر عادی هم بخشی از قربانیان این گروه های تروریستی بوده و هستند. و تلخ تر آنکه، برخی از این شهروندان توسط زنان عضو همین گروه ها جان خود را از دست داده اند.

دیپلماسی ایرانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا