
پرسش مهمی که از سال 2003 تا کنون درباره سازمان مجاهدین خلق مطرح است این است که آیا مسعود رجوی زنده است یا مرده و اگر زنده است کجاست؟ این پرسش مهم هرگز از سوی مجاهدین خلق پاسخی نگرفته است و مسئله دیگری را مطرح میکند: چرا مریم رجوی در همه این سالها به غیبت نرفته است؟
اگر خطری برای رهبران مجاهدین خلق وجود دارد، اتفاقا این خطر باید برای مریم رجوی بیشتر باشد، چرا که او پیشتر توسط پلیس فرانسه دستگیر شده است، در بسیاری از نقاط جهان از جمله بریتانیا، کانادا و آمریکا ممنوع الورود و ممنوع الفعالیت است. در عین حال، چنان که در گزارش کانار آنشنه در هفتههای گذشته دیدیم، مکان دقیق اقامت او چه در قرارگاه های مجاهدین خلق و چه در هتلهای لوکس فرانسه قابل پیگیری است. این موضوع خطر دستگیری ویا حتی ترور شدن او را به سادگی افزایش میدهد.
به نظر میرسد چنان که در همه فرقه های مخرب مرسوم است، در هرم قدرت فرقه مجاهدین خلق، ارزش جان مریم رجوی بسیار کمتر از شوهرش مسعود رجوی تلقی میشود.
از سال 2003 که مسعود رجوی ناپدید شده، تصویری از او دیده نشده است. اینکه او همچون بسیاری از رهبران گروههای تروریستی و جنگجو، زندگی زیر زمینی داشته باشد مسئله عجیبی نیست، اما اینکه پس از گذشت 22 سال از غیبت او، هنوز هم تصاویر دوران میانسالی او منتشر میشود و هیچ تصویری از چهره امروز او در آستانه 80 سالگی در دسترس نیست، سوال برانگیز است. آیا او به ظاهری ناگوار دچار شده است که ممکن است انتشار آن اعضا را دلسرد یا حتی منزجر کند؟
غیبت رجوی به مدتی چنین طولانی در طول تاریخ بی سابقه است و تنها نمونه مشابه آن را در غیبت حضرت مهدی (عج) در فرهنگ مذهبی شیعیان میتوان دید. آیا سازمان مجاهدین خلق تلاش دارد مسعود رجوی را مهدی موعود معرفی کند؟
قرینههایی در خاطرات و شهادتهای اعضای جدا شده وجود دارد، که دال بر این است که ایدئولوژی و ساختار شستشوی مغزی تشکیلات مجاهدین خلق تلاش بسیار داشته است که رجوی را امام زمان، رابط انسان با خدا و حتی خود خداوند معرفی کند.
اگر مریم رجوی، میراث دار مسعود است، همچون جانشینانی که در هر ساختار حکمرانی پس از رهبری پیشین بر مسند قدرت مینشینند، چرا سازمان تلاش دارد کماکان مسعود رجوی را تعیین کننده خط مشی و اعلام کننده فرامین به کانونهای شورشی نشان دهد و چرا پیامهای متنی او پایانی ندارند؟ چرا تشکیلات برای رجوی بازنشستگی قائل نیست؟
برای خداوند و امام زمانی که فرستاده اوست البته بازنشستگی معنایی ندارد. در مقابل، معنای مریم رجوی در ویترین داری سازمان مجاهدین خلق خلاصه میشود. او با مقاماتی از دولتهای غربی ملاقات میکند و با حجاب اجباری از طرح ده مادهای کذاییاش برای آینده ایران از جدایی دین از سیاست و آزادی انتخاب پوشش صحبت میکند. در حالی که تا پیش از غیبت، مسعود رجوی ملاقات با صدام حسین، جنرال حبوش و یاسر عرفات و بسیاری دیگر را شخصا انجام میداد.
به نظر میرسد که دستگیری مریم رجوی در سال 2003 چنان وحشتی به جان مسعود رجوی انداخت که مجبور شد به محاق رفتن خویشتن را بپذیرد و مریم را سپر بلای خود کند. از آن پس در طول بیش از دو دهه گذشته ممکن است هر اتفاقی برای رجوی رخ داده باشد، از سکته و انواع بیماریهای مزمن گرفته تا مرگ، اما او رهبر یک فرقه است و حیات فرقهها وابسته به حیات رهبر و میزان عظمت او در ذهن پیروان فرقه است. تشکیلات مجاهدین خلق راهی ندارد جز حفظ ماهیت موهومی که برای مسعود رجوی ساخته است و مریم رجوی در پی این غیبت طولانی، سوء استفاده از قدرت را آموخته است. تالاسوتراپی تنها یکی از نمودهای این بهره مندی از قدرت است.
مزدا پارسی