به: حسین علیخواه (اهل گیلان – آستانه اشرفیه)
از: خواهرش کبری
بنام خدایی که وفایش ازلی و ابدی است.
خدمت برادر عزیزم حسین آقا، سلام.
امیدوارم که صحیح و سالم و سرحال بوده و ایام به کامتان باشد.
حسین جان میدانم الان که این نامه را میخوانی حدود بیست سالی است که دنیایت دنیای دیگری است و تا بتوانیم تو را از دنیای خیالی ات بیرون بیاوریم زحمت فراوان میخواهد و صبر ایوب. البته اگر همت کنی و با ما همقدم و همفکر باشی کار بسیار آسانی است. امیدوارم کاری کنی که در پایان هم خدا از تو راضی باشد و هم خلق خدا.
البته آدمها را باید در موقعیتهایشان قضاوت کرد چون اگر هرکس دیگری جای تو بود شاید اینگونه بود. اما ما کسانی هستیم که در بیرون از دنیای شما مانند کسانی که در دریا هستند از ساحل شما را می بینیم. حسین جان زمانی که در ایران بودی آزادی و تفریح و… همه چیز جای خود را داشت. من نه از سیاست چیزی میدانم و نه میخواهم سرم را با این حرفها درد بیاورم. من فقط نگران سلامتی و زندگی و آینده ات هستم و کاری به بقیه ندارم، کاری که اگر همه خانواده ها برای بچه هایشان بکنند دیگر شما مشکلی ندارید. البته شاید موقعیت همه شما در آنجا یکی نباشد که مطمئن هستم نیست.
حسین جان زمانی که در ایران بودی همیشه نمازت با قرائت بود و من از این بابت خوشحال بودم و سر پله می ماندم و نماز خواندنت را تماشا می کردم و لذت میبردم امیدوارم که هنوز هم همان حسین نمازخوان و با وجدان باشی.
حسین جان دوست دارم ایران و روسای مملکت را مانند بزرگترهای یک خانواده بدانی که مسئولیت بچه هایشان، غذا، خوراک، پوشاک و از همه مهمتر تربیت زیردستان به دست آنهاست. اگر بچه ها شرور باشند یا ایجاد بی نظمی و بی انضباطی و دعوا و… کنند آیا والدین برخورد نمیکنند؟ اگر در خانواده ای بزرگترها بی خیال باشندآیا بچه ها به راه خطا کشیده نمی شوند؟ آیا تنبیه فرزندان به نفع خود آنها نیست؟ کنترل و محافظت از فرزندان در هر زمینه ای بر عهده بزرگترهاست و تنبیه و جلوگیری از خطاهای آنها به منزله تأمین و تضمین آینده ای بهتر هم برای شخص و هم برای خانواده و هم برای اجتماعی بزرگتر مانند جامعه است.
حسین جان گذشته ها گذشته. باید آینده را ساخت باید به فکر دنیای دیگری هم بود.
ما انسانها اینگونه ایم وقتی مرگ عزیزی را می بینیم به فکر آن دنیا می افتیم ولی باز هم با گذشت زمان به فکر دنیای زودگذر خودمان هستیم با همه مال اندوزیها و خود خواهی های خودمان.
ولی بالاخره چه؟!! دیر یا زود باید به آنجا برویم اما بهتر است کمی بار و آذوقه هم برای آن دنیا برداریم. چون مطمئن هستیم که بالاخره روزی چه دیر چه زود باید برویم.
عزیزم 20 سال از عمر عزیز و وقت گرانبهایت را در محیطی گذراندی که قضاوت درباره آنرا به پای خودت میگذارم چون سالهاست که از تو و از موقعیت مکانی و زمانی ات بی خبر بودیم. آنجا نه حاکمی است و نه دادگاهی و نه قاضی ای! خودت باش و وجدانت. چون وجدان تنها محکمه ایست که احتیاج به قاضی ندارد.
عزیزم فکر میکنم (شخصاً) که هر ایرانی در هر کجای این جهان که باشد بازهم در اعماق ضمیرش، هرچند که تغییر کرده باشد بازهم ریشه هایی از خدا و پیغمبر و… عشق به وطن و پدر و مادر در وجودش داشته باشد. کسی که سالها نماز بخواندبعد ار قرنی هم که باشد اسم خدا را لااقل از یاد نمیبرد. آیا خداوند نمی فرماید: «به پدر و مادر نیک کن تا از تو راضی باشم؟!» می خواهم بدانم آیا برایشان کار مفیدی انجام داده ای که مورد رضایت حق باشد؟ آیا می دانی که بعد از شما چه کشیدند و چه تاوانی دادند؟ آیا می دانی پدرت حتی قادر نیست بدون عصا از دروازه تا دم در اتاق بیاید؟ آیا می دانی مادرت حتی برای روضه کسی هم که شده نمیتواند پیاده تا مسجد بیاید؟ آنوقت از آنها چه توقعی داری؟ آیا میدانی که آنها هنوز هم در باغ کشاورزی می کنند تا زندگی شان را اداره کنند؟ آنوقت شما به جای اینکه سرِ پیری عصای دستشان باشید اینگونه برخورد می کنید؟ شما اگر الان به جای اینکه از کشوری به کشور دیگر بروید بدون هیچ انگیزه ای، به ایران برگردید.
حسین جان 20 سال قبل شما از ایران رفتید به امید اینکه کِی برگردید؟ می خواهم بدانم آیا بعد از این همه سال چیزی به شما ثابت نشده است که هرچه به شما گفتند واقعیت ندارد؟ آیا دیگر وقت آن نرسیده که به زندگی عادی خود ادامه دهید؟!
خواهش میکنم دیگر دست از آنجا بردارید. چون شما شاکی خصوصی در ایران ندارید به آغوش گرم خانواه هایتان برگردید. در آنجا کسانی هستند که نمیتوانند به ایران برگردند اما به دلایلی شما را هم منصرف میکنند. مانند کسانی که دارند در دریا غرق میشوند شما را با خود می کشانند تا شما را هم غرق کنند.
عزیز من آنهایی که بچه هایشان را از دست دادند، دارند در ایران به زندگی عادی خود ادامه می دهند. چون قضاوت اینکه حق کدام است و باطل کدام، دست خداست نه دست انسانها. او قاضی عادلی است و همه چیز در دست اوست. خداوند هیچ ظلمی را قبول ندارد هرکه باشد در هرزمان و هرموقعیتی.
اگر شما هم ظلم را قبول ندارید پس چرا سالها زیر بار ظلم زندگی کردید و از حداقل امکانات بهره نگرفتید و جوانی تان را تباه کردید؟ الان بعد از این همه خوش خدمتی که برایشان کردید چرا از شما حمایت نمیکنند؟ مگر آنها شما را از پدر و مادرتان جدا نکردند، پس ادعای کسانی مهربانتر از آنها را داشتند پس چه شد؟ الان که به آنها نیاز دارید چه کار می کنند؟ الان شما را سراغ خانواده هایتان می فرستند؟ خانواده ها شما را در ایران حمایت می کنند نه در خارج زیر دست آنها.
خواهش میکنم به دنیای دیگری غیر از دنیایی که برایتان بوجود آورده اند بیایید تا واقعیت ها را ببینید که فرقش زمین تا آسمان است. اگر در آنجا از شما حمایت کنیم چیزی به شما نمیرسد.
پدر و مادر شما در حسرت دیدارتان چه رنجها که نکشیده و چه خون دلها که نخورده اند. انجمنِ حمایت از شما، از خودِ شماست که مدتها در آنجا مانده و چیزی از دنیا و آخرت عایدشان نشده و به ایران برگشتند و دارند زندگی میکنند البته خود به این باور رسیدند که باید برگردند و این رکن اصلی کار شان بود. شما را به دل شکسته و منتظرِ خانواده هایتان قسم، که برگردید. ظلم در هرجا که باشد ظلم است ظلم در خارج از وطن و زیر دست اجنبی سنگین تر است. در آنجا همه مثل هم هستید. مانند روز قیامت، هرکسی به فکرمنافع خویش است. ولی اینجا پدر و مادر و خانواده چیز دیگری است ما تو را در ایران میخواهیم که همان حسین خودمان باشی. نه حسین دیگری که سالهاست از ما دور بوده و احوالی از ما نمی گرفت و همه چیز زندگی اش چیزهای غیر از ما بود. تمامی اعضای خانواده با تمام وجود دوستت داریم و خواهانت هستیم و مشتاق دیدارت در ایران. در آنجا هیچ مسئولیتی در قبالت نداریم. این حرف مامان، بابا و تمامی خانواده است.
مامان و بابا- سهیلا و حسن و رامتین- فاطمه و محمود و فرانک و فائزه- اصغر و اکرم- زهرا- کبری و محمود و مهرشاد- همگی برایتان دعا میکنیم که راه درست را انتخاب نموده و از خدای بزرگ تقاضای کمک داریم که این عزیز گمشده را به ما بازگرداند. به امید روزی که همه ما راه درست زندگی را پیدا کرده و در آن راه گام برداریم.
از راه دور شما را میبوسیم و برایتان آرزوی موفقیت و شادکامی در تمامی مراحل زندگی داریم.
همه باید بمیریم چه حاکم و چه رعیت، چه فقیر و چه غنی، چه زیبا و چه زشت، چه دیر یا زود. مهم این است که خوب زندگی کنیم در پناه خدا کار مفیدی انجام دهیم. گذشت کنیم، محبت کنیم، تا آذوقه ای هم برای آخرت داشته باشیم. این چند روز با تمام خوبیها و بدیهایش می گذرد، در آنجاست که باید همیشه بمانیم پس آن یکی را پربار تر کنیم. کاری کنیم که پدر و مادر و دوستان و هموطنان از ما راضی باشند که آن موقع خدا هم از ما راضی خواهد بود. دیر رفتن یا زود رفتن هرچه که باشد، میگذرد چون بالاخره باید رفت هرکسی هم جواب گور خودش را میدهد.
پس نه حسرت کسانی را باید خورد که زود رفتند و نه کسانی که با مقام و قدرت بودند و رفتند چون آن موقع رفتن همه یک جور میروند بدون هیچ پول و مقامی.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
شما را به خدا میسپاریم.
به امید دیدار. موفق باشید.
دوستدار همیشگی شما خانواده ات و خواهر حقیرت کبری.