از: پدرومادر
به: علی قلی زاده (استان گیلان)
سلام علی جان
حالت چطوراست؟ امیدوارم صحیح و سالم باشی. ما خوبیم ولی دوری تو بسیار آزارمان می دهد.
امروز سه شنبه مورخه 28/3/87 می باشد. این نامه، سومین نامه ای است که برایت می نویسم راستی برایت فیلم هم گرفته ام.در این فیلم خانه ای که در آن سالها زندگی کرده بودی دوران بچگی تا جوانی را ببینی. از خواهرانت (مرضیه , شهربانو, کفایت،فاطمه بتول و زهرا)، برادرت (حجت)، پسر خاله هایت (بهرام و بهزاد) دختر خاله (حوری) و خاله راضیه و من و مادرت و حتی خواهر زاده هایت که ندیده ای برایت صحبت هم کرده ایم البته اگر آن خدای بی خبران به تو اجازه دیدن و گوش شنیدن بدهند و برایت جور دیگر آنطوری که خودشان می خواهند تفسیر نکنند. البته این را ما همه خوب می دانیم که در دل تو پسر عزیزم چه می گذرد.
پسرم تنها چیزی که باید بدانی این است که ما در اینجا آزاد هستیم. هیچ کس و هیچ نهاد و سازمانی به ما کاری ندارد وما بدون هیچ دغدغه ای به زندگی خود ادامه می دهیم و در انتظار دیدن مجدد تو هستیم.
عزیزم علی جان کسی تو را به زور روانه سربازی نکرد خودت معتقد به این بودی که من سرباز گمنام امام زمان (عج) هستم و افتخار می کنم. اینجا ایران وطن ماست ما در صحت و سلامت به خوبی و خوشی زندگی خود را می کنیم هیچکس به ما کاری ندارد.تو هم کاری نکرده ای که بخواهند تو را مواخذه یا محاکمه بکنند. تو سربازبودی. کسی ما ر به زور وادار نکرده که برایت نامه بنویسم وجویای حال فرزند دور از وطن خود که هیچ طوری دستم به تو نمی رسد کرده باشد. از چی و چه کسانی باید بترسم من و تو که کاری نکرده ایم. آنهایی باید که جنایتکاران واقعی هستند. لازم نیست کسی به ما یاد بدهد مگر زمانیکه سربازی رفته بودی و یا اسیر شده بودی نامه و
عکس برای هم نمی فرستادیم.و یا اینکه در سال 82 فرصتی پیدا شد که بتوانم بعد از سالها انتظار همدیگر را ببینم نقشه بود؟ این افکار را از ذهن خودت بیرون و دور بینداز و به دروغ ها آنها گوش نده ما به میل خودمان به دیدن تو آمده بودیم و تو هم به مادرت قول داده بودی که سال جدید1383 در کنار شما هستم و چقدر با این خبر ما خوشحال و خودمان را برای این لحظه آماده کرده بودیم.
علی جان به خودت فکر کن که چه سال های خوب جوانی در کجا و با چه افکاری گذشت. چه قدر من و مادرت چشم انتظار تو باشیم. لااقل به من و مادرت فکر کن که برای یک بار هم که شده در اواخر عمرمان تو را در اغوش بگیریم. پسرم به تو قول می دهم هر کاری که از دست ما بر می آید کوتاهی نمی کنیم و برای آزادی و برگداندن تو به وطن عزیز از هیچ کاری دریغ نمی کنیم تا بتوانیم تو را نجات دهیم. پسرم، علی جان! ما از یک خانواده هستیم. تو از خون و گوشت مان هستی. چه طور می توانم تو را اسیر و گرفتار در دست آن سنگ دلان ببینم. خدا از آن ها نگذرد. بیا این جا هیچ کس به تو کاری ندارد. تو در امان هستی. امید وارم که با توکل به خدا و توسل به حضرت موسی بن جعفر (ع) با اراده و عزم قوی تصمیمت را برای آمدن بگیری و روح و جانت را از دست آن روباه صفتان نجات دهی. خدا گواه است که علی جان کسانی که با تو در آن جا بودند و تصمیم خودشان را برای آمدن گرفتند الان در این جا تشکیل خانواده داده اند، به کسب و کار مشغولند و به خوبی و خوشی زندگی می کنند و مردم با آغوش باز آن ها را پذیرفتند. فرزندم به خودت بیا و با خودت خلوت کن. به همه کسانی که دوستت دارند و سال ها منتظرند که تو بیایی. به دوستان، آشنایان و فامیل ها. همیشه از تو می پرسند. به خدا قسم در امانی و هیچ نگرانی از این بابات نداشته باش. ما بدون هیچ مزاحمتی داریم زندگی خودمان را می کنیم و هیچ نهاد و ارگانی کاری به کار ما ندارد. کسی هم ما را وادار نکرده که برایت نامه بنویسیم و در همایش شرکت کنیم. برایت فیلم بگیریم. در کجای دنیا این کار منع شده که پدری برای فرزندش که اصلا از او هیچ خبری ندارد و تنها کاری که از دستش بر می آید نامه نوشتن است تا لااقل از زنده بودنش خبری به دست آورد، مجبور کرده باشد. در کجای دنیا پدر و مادر می خواهد فرزندش را در دام بیندازد. آن هم برای آزادی خودش. پدر و مادری که با مشقت و رنج زیاد با کشاورزی بچه بزرگ کرده اند. باز هم دلبندم تاکید می کنم تصمیمت را هر چه زودتر بگیری. البته احتیاج به گفتن نیست. تو عاقل و فهمیده ای و خودت بهتر از همه می دانی چه کسانی روح و جانت را به اسیری گرفته اند. امثال مزدورانی چون مریم و مسعود رجوی جنایت کاران واقعی هستند. آن ها مریضان روانی هستند که با سوء استفاده از شما می خواهند به خواسته پلیدشان برسند. هیچ وقت این نقلاب فرزندان فداکار خود را که سال ها عمرشان ا جنگیدند بشرای نجات کشورشان اسیر و جانباز و شهید شدند فراموش نمی کند و نخواهد کرد. مردم ما آن قدر شعور سیاسی بالایی دارند و فهیم و با معرفت هستند که بری امثال شما که سال ها در سیاه چال های آن مزدوران طعم تلخ اسارت را کشیده اید، شکنجه وحی و روانی و جسمی شده اید، هیچ گاه به حال خودشان رها نمی کنند و برای همیشه دعا می کنند.
بیا پسرم. بیا و ثابت کن که فرزند این خاک ایران عزیز هستی. تصمیم خودت را بگیر و خودت را نجات بده. تو در امان هستی و ما نیز در امانیم. نگران حال ما نباش و هیچ خطری ما را تهدید نمی کند.
خانواده چشم انتظار