تحویل کنترل قرارگاه اشرف از سوی آمریکا به دولت عراق و اظهارات اخیر نوری المالکی مبنی بر رد این ادعا که عراق تصمیم ندارد اعضای سازمان را به ایران بدهد و در عین حال اصرار بر خارج کردن قریب الوقوع مجاهدین از خاک عراق دارد از یک سو، و جریان سازی رسانه ای سازمان مجاهدین حول اعلام موضع آمریکا مبنی بر ادامه نظارت بر قرارگاه اشرف و همچنین درخواست بر رعایت کنوانسیون های بین المللی بار دیگر مسئله حضور مجاهدین و گمانه زنی درباره وضعیت آتی آنها را مورد تاکید قرار داده است. جریان سازی رسانه ای در سایت های مجاهدین پیرامون این مسائل تکراری بر اهمیت موضوع از سوی مجاهدین دلالت دارد. چنانچه تعبیر محدثین از این تکرار مکررات به یک پیروزی حقیقتا بزرگ که معلوم نیست وجه ممیزه و تفاوت آن با مواضع گذشته در چه مواردی باید جستجو کرد، ضرورت بازخوانی صورت مسئله کلی و همچنین طرفین ذینفع در این چالش را که به طور مشخص ایران، عراق، آمریکا و سازمان مجاهدین هستند، را مورد تاکید قرار می دهد. برای درک موضوع لاجرم باید مواضع سه گانه ایران، عراق و آمریکا را درباره مجاهدین بازخوانی کنیم و در نهایت به طرح این سوال اساسی برسیم که مجاهدین چه اهداف پنهان و آشکاری را در راستای این جریان سازی ها دنبال می کنند.
1- مواضع آمریکا در قبال مجاهدین
به اعتراف مجاهدین، مقامات آمریکایی کماکان سازمان مجاهدین را یک گروه تروریستی می دانند. با این حال در خصوص ادامه وضعیت مجاهدین در عراق و یا هر نقطه فرضی دیگر اصرار دارند دولت عراق تا زمان تعیین تکلیف نهایی با آنها بر اساس کنوانسیون های بین المللی تنظیم رابطه و رفتار نماید. اما با این حال کنترل قرارگاه اشرف را بعهده دولت عراق گذاشته و کماکان هر گونه تصمیم گیری در خصوص اخراج یا ماندن مجاهدین در خاک این کشور را بعهده دولت عراق گذاشته است. همه تاکید آمریکا بر ممانعت از استرداد اعضای سازمان به ایران معطوف و متمرکز شده است.
2- مواضع عراق در قبال سازمان مجاهدین
مقامات عراقی تا کنون هیچگاه در خصوص استرداد اعضای سازمان مجاهدین به دولت ایران اظهاراتی نداشته و حتی موضع آنها به گونه ای است که هر گونه شک و شبهه درباره احتمال چنین اقدامی را منتفی اعلام کنند. با این حال مقامات عراقی مدعی اند بر اساس حق ملحوظ شده خود و همچنین تصریح قانون اساسی این کشور از ادامه استقرار مجاهدین در خاک عراق به دلیل جرائم و اتهامات تروریستی جلوگیری کنند و اینکه عراق مجاهدین را به دو راه حل، انتقال به یک کشور ثالث و یا در صورت تمایل بازگشت به ایران مخیل کرده است. لازم به ذکر است مقامات ایرانی بارها اعلام داشته اند، از پذیرش شماری از رهبران و اعضای سازمان که به طور مشخص در اقدامات تروریستی در ایران دست داشته و شاکی خصوصی دارند، امتناع می کند. این اسامی پیشتر در اختیار مقامات عراقی قرار گرفته است. بنابراین ادعای استرداد اعضای مجاهدین به ایران از سوی مجاهدین و یا آمریکا از اساس فاقد موضوعیت می باشد.
3- موضع ایران در قبال سازمان مجاهدین خلق
اگر چه دولت ایران پس از سقوط صدام خواستار استرداد شماری از رهبران مجاهدین به عنوان مجرمان تروریستی بوده، اما واقعیت این است که علیرغم پذیرش شمار زیادی از جدا شدگان که داوطلبانه به ایران بازگشته اند، مقامات ایرانی مدت ها است نه درخواست استرداد و نه حتی تمایل چندانی به پذیرش داوطلبان بازگشت به ایران نشان داده اند. لازم به ذکر است مقامات ایرانی بارها اعلام داشته اند، پذیرش این افراد صرفا از موضع انسانی و بدون هیچ چشم داشت و انگیزه سیاسی بوده است. در اینکه ایران تا چه اندازه نسبت به این ادعاهایش صادق است، به هر حال روند وقایع و تحولات آتی بیش از بیش خواهد توانست میزان صداقت مقامات ایرانی را محک بزند. شاید بخشی از چالش موجود دولت ایران با آمریکا تنها بر سر تناقضات رفتاری ایالات متحده با مجاهدین باشد. بر سر اینکه چگونه ایالات متحده از سازمانی حمایت می کند، که نام آن در لیست تروریستی اش ثبت و سالیانه ابقاء می شود و این هم در واقع متاثر از چالش های بنیادی و تاریخی میان دو کشور است و مجاهدین فی النفسه در این چالش موضوعیتی ندارند.
***
اما مجاهدین علیرغم شفافیت موضع سه گانه یاد شده اصرار دارند روند منحصر خود را در این چالش دنبال کنند. روندی که تحریف، جعل اخبار و اظهارات مقامات عراقی و ایرانی بخش محوری و ابزار تعیین کننده آن محسوب می شود. از جمله اصرار مجاهدین به القای این دروغ به حامیان اروپایی و هواداران و… که عراق قصد استرداد آنها به ایران را دارد و همچنین نقض کنوانسیون های بین المللی از سوی عراق و…! اما واقعیت این است که مجاهدین اساسا قائل به پیشرفت طبیعی و قانونمند مسائل نیستند. به این دلیلی که موجودیت سازمان در طی همه این سال ها با بحران آفرینی و وضعیت های ناپایدار و… گره خورده است. تجربه تاکتیک های اتخاذ شده از سوی مجاهدین نشان می دهد آنها پیوسته برای برون رفت از بن بست های درونی شان فرافکنی و قرار دادن طرف های مخاصمه خود در وضعیت های ناخواسته را بهترین حربه برای پیشبرد اهداف شان تشخیص داده اند. هدف هایی که هم اکنون مجاهدین در عراق دنبال می کنند، کشاندن عراق به واکنش های ناخواسته است.
مجاهدین برای رسیدن به چنین نقطه ای از ابزارهای رسانه ای و بعضا اقدامات غیر قانونی از جمله به ایجاد رابطه با تروریست های عراقی، تشدید ناآرامی های داخلی عراق و… متوسل می شوند. موضع گیری خصمانه مجاهدین در قبال دولت عراق در خصوص اقدامات محدود کننده مجاهدین از جمله روابط و مناسبات آنها با افراد و گروه های متهم به اخلال در عراق، حاکی از این حقیقت می کند که مجاهدین تا چه اندازه به این تعاملات در جهت پیشبرد اهداف شان در خاک عراق وابسته هستند و اتفاقا یکی از دلایل مخالفت شان با واگذاری کنترل اشرف به دولت عراق سوء استفاده از این شرایط برای ارتباط و تماس با محرکین داخلی عراق است. همین زمینه ها و اعمال محدودیت ها و کنترل بر روابط مجاهدین در نهایت می تواند مستمسک و بهانه برای بر هم زدن روند طبیعی قضایا تا تعیین تکلیف نهایی باشد. در چنین شرایطی بیشترین تمرکز دولت عراق باید معطوف به گرفتن چنین زمینه ها و بهانه هایی از مجاهدین باشد. اما آیا این به معنی باز گذاشتن دست مجاهدین در ایجاد رابطه با جریان های مسئله دار و آشوب طلب داخلی است.
واقعیت این است که تاکتیک های ایجابی مجاهدین در هر صورت برگ برنده را در دست آنها نگه می دارد. برخوردهای قانونی دولت عراق از یک سو می تواند زمینه اقدامات غیرمنتظره و غافلگیر کننده را تا درصد زیادی بالا ببرد، و در نهایت دست مجاهدین را در مظلوم نمایی باز بگذارد و از سوی دیگر تسامح دولت عراق در قبال این اقدامات غیر قانونی در نهایت وضعیت مطلوب و مورد نظر مجاهدین را محقق خواهد کرد. از چنین منظری روند چالش موجود به هر سمتی کشیده شود، ظاهرا مجاهدین پای ثابت برنده آن خواهند بود. به این دلیل روشن و تجربه شده که آنها در هر موضع و شرایطی و اتخاذ هر تاکتیکی، بیش از هر چیز از حربه خود زنی و انتحار به مثابه یک ابزار و اهرم تهدید کننده استفاده خواهند کرد. تجربه وقایع 17 ژوئن 2003 در فرانسه در نوعیت خود می تواند یک الگو و نمونه برای تبیین و گمانه زنی جهت برون رفت و فرافکنی مجاهدین از هر بن بست و در هر نقطه ای باشد. با این حال نمی توان تنها به اقدامات پیشگیرانه نوعی در خصوص تجربه هایی از جمله خود سوزی های ژوئن اکتفا کرد. مجاهدین ثابت کرده اند پیشگام اقدامات غافلگیر کننده هستند. اقداماتی که منحصر و ویژه خود آنها است. به تعبیری می توان مجاهدین مستقر در عراق و یا در هر نقطه فرضی را به بمب های ساعت شماری تشبیه کرد، که در عین همه قابلیت های غافلگیر کننده شان اما در صورت کشف شان به هر حال به میزان زیادی پیچیدگی امکان خنثی سازی آنها نیز وجود دارد. آنچه در این میان در درجه اول اهمیت قرار می گیرد این است که این پتانسیل را در تک تک اعضاء و افراد سازمان مجاهدین باور کرد.
چه باید کرد؟
در چنین شرایطی قاعدتا این سوال پیش روی قرار می گیرد، که چه باید کرد؟ تا آنجا که تجربه نشان داده مقابله یک جانبه عراق با استراتژی سازمان به دلایل متعدد و تجربه شده هم در عرصه جهانی و هم در ایران، از جمله شیوه تحریف در اطلاع رسانی، قلع و قمع حقایق، به راه انداختن جنگ روانی و تبلیغاتی، خود زنی و مظلوم نمایی، جو سازی و ایجاد درگیری های تصنعی، و تبحر در تعویض موقعیت متهم با قربانی، امری حداقل ریسک پذیر و مشکل است. با توجه به این مهم و نقش حمایت کننده آمریکا از مجاهدین و به خصوص میل مفرطی که مجاهدین به داشتن چنین پشتوانه ای از خود نشان می دهند و همچنین استمداد ابزاری مجاهدین از مراجع بین المللی از جمله کمیساریای عالی و صلیب سرخ و نمایندگان حقوق بشر، امکان و فرصتی است که می توان با مشارکت و اجماع و تعامل این دو اهرم و بعلاوه دولت عراق از وقوع چنین روندی به نفع مجاهدین جلوگیری و امکان هر گونه سوء استفاده و بهره برداری از روند پیش بینی شده را از آنها سلب کرد.
با احتساب چنین فاکتورهایی ترکیب آمریکا به عنوان میانجی و در موقعیت ناظر و کنترل کننده روند این راه حل از یک طرف، و بعلاوه حضور نهادهای بین المللی مورد نظر مجاهدین که مستقیما بتواند مرجعیت جهانی را نمایندگی کند، و البته دولت عراق به عنوان یک پای این معادله ضروری و اجتناب ناپذیر است. ضرورت حضور آمریکا و نهاد بین المللی فرضی مورد نظر در این ترکیب به این دلیل است که مجاهدین نشان داده اند در رابطه با دولت عراق به سهولت می توانند تغییر موضع داده و حقایق و روند امور را به انحاء مختلف تحریف و وارونه جلوه داده و شرایط را به نفع خود بحرانی و سوق بدهند. چنانچه تا اکنون نیز توانسته اند با توسل به انواع خود زنی ها و انتشار شایعات از جمله انفجار مشکوک لوله های آب قرارگاه، و یا حملات موشکی به اشرف و یا مفقود شدن اعضای خود و ادعای ربودن آنها، و یا جریان سازی تبلیغاتی در خصوص ترور رهبران مجاهدین و خود زنی و توسل به شیوه های غیر قابل پیش بینی و ابداعی به راحتی دولت عراق را در معرض انواع اتهام های کاذب قرار داده و به نوعی در روند این راه حل فرضی اخلال و نقض تعهد بنمایند. نیاز به توضیح نیست که مجاهدین خود مدعی ابداع عملیات انتحاری در تاریخ مبارزات سیاسی در ایران هستند. به همین منوال می توان چنین ابداعاتی را در ادامه روش خود زنی های ژوئن 2003 کماکان مفروض و محتمل دانست. اما حضور این دو عامل باعث دست به عصا شدن مجاهدین می شود و با کمی کنترل و اعمال نظر صادقانه بر این روند ضریب توسل به چنین شیوه هایی را تا حد زیادی مسدود می کند. در این رابطه می توان بر ضرورت کنترل های امنیتی و خلع سلاح مجاهدین از هر امکان و فرصتی که به اعمال خشونت روی دیگران و یا خود زنی منجر شود، تاکید و جلوگیری کرد. در این راستا جمع آوری قرص های سیانور موجود در قرارگاه اشرف، یا کشف و ضبط سلاح های احتمالی اختفا شده در اشرف و یا حتی مواد آتش زا که ظاهرا داشتن آن به هر میزان و مقدار محمل و پوشش توجیه پذیری هم دارد و… در اولویت قرار می گیرد.
دومین مرحله پس از محقق شدن این ترکیب و به نوعی شورا که تاکید شد ضلع دیگر آن را باید عراق تشکیل بدهد، جدا سازی سران اعضای مجاهدین از بدنه و استقرار آنها در مکانی دور از دسترس سران مجاهدین است. به طوری که بدنه تشکیلات قادر باشند به دور از شانتاژهای سران مجاهدین، اولا آزادانه امکان تماس و ارتباط و ملاقات با والدین و بستگان خود را داشته باشند و از آنجا که امکان دارد تا کنون خانواده هایی باشند که از حضور فرزندان خود در اشرف بی اطلاع بوده، ثبت نام و اعلام اسامی این افراد توسط کمیساریای عالی و یا هر نهاد بین المللی که در این ترکیب قرار گرفته، ضروری به نظر می رسد. و اقدام ضروری دیگر اینکه این افراد قادر باشند با دنیای آزاد ارتباط و تعامل پیدا کنند. این ارتباط قاعدتا از طریق رسانه ای میسر می شود. قرار دادن اینترنت، دیش های ماهواره ای، توزیع انواع رسانه های مکتوب و بعضا کتب درخواستی و نشریات و… در زمره بدیهی ترین اقدامات در این خصوص است. و سوم اینکه این افراد مخیل باشند پس از طی پروسه زمانی لازم در فضای آزاد و برآورد شرایط گذشته، حال، برای آینده خود تصمیم بگیرند. حسن این اقدام و تفکیک سازی در این است که به نوعی بدنه سازمان که هم قربانیان اصلی و هم در عین حال به منزله بمب های ساعتی می باشند، عملا از دسترس عاملین اصلی یا به تعبیری چاشنی ها و محرک ها جدا شده و به این ترتیب ضریب اقدامات ایذائی مورد اشاره به حد قابل ملاحظه ای کاهش می یابد.
این فاکتور را نباید از نظر دور داشت که اگر رجوی تاکید بر تن ندادن اعضاء و بدنه به چنین فرضی نماید، انجام هر گونه اقدامی و به هر کیفیت و میزان و هزینه ای از سوی اعضاء امری کاملا قابل پیش بینی و قطعی به نظر می رسد. بنابراین ضرورت این تفکیک سازی بیش از هر زمان مورد تاکید قرار می گیرد و انتفاع آن بیش از هر کس متوجه بدنه و قربانیانی می شود که در اسارت مناسبات رجوی همچون بمب های ساعتی مترصد منفجر شدن هستند. تجربه نشان داده در چنین شرایطی ریزش در بدنه تشکیلات مجاهدین به حد قابل ملاحظه ای بالا می رود.
نقش ضلع دیگر این ترکیب یعنی مرجع بین المللی می تواند این باشد که از داوطلبین جدا شدن از مجاهدین ثبت نام نموده و در صورت تمایل به بازگشت به ایران، پس از انجام رایزنی های لازم و تقبل مسئولین ایران، امکان بازگشت آنها را به وطن شان یا اعزام و دادن پناهندگی فردی به نفرات در کانادا، آمریکا، اروپا و… فراهم نماید. از سوی دیگر همین نهاد می تواند در رابطه با راس مجاهدین نیز به نوعی همین نقش میانجیگرانه و واسطه ای را برای اخذ پناهندگی آنها از کشور یا کشورهای ثالت فراهم و راسا اقدام به انتقال آنها بنماید. در واقع از چنین راه حلی هم راس و هم بدنه، در صورت برخورد صادقانه سران مجاهدین و التزام به ملزومات یاد شده، بهترین و بیشترین انتفاع را خواهند برد.
چنین راه حلی می تواند، به این امکان منجر شود که دولت عراق تا زمان اعلام داوطلبانه کشور یا کشورهایی برای دادن پناهندگی به مجاهدین، با ادامه حضور کنترل شده آنها در خاک عراق مدارا کند. اتخاذ چنین راه حلی با توجه به واگذاری قریب الوقوع و قطعی کنترل کامل قرارگاه اشرف به نیروهای عراق، اگر چه به فاکتورها و ملزوماتی وابسته است، اما به هر حال هم امکان پذیر و هم اینکه می تواند جلو آن فاجعه انسانی ادعایی و البته ترحم نمایانه و کذایی مجاهدین را که همواره از آن اظهار نگرانی می کنند، بگیرد. این راه حل چنانچه در مقدمه تاکید شد به دلیل حضور آمریکا و همچنین مراجع بین المللی می تواند راه بر هر گونه سوء استفاده و فرضیه بافی و گمانه زنی و تحمیل هزینه های جبران ناپذیر بر طرفین مخاصمه یعنی مجاهدین و دولت عراق و حتی به فرض قبول ادعای مجاهدین دست داشتن ایران در اوضاع فعلی را به کلی منتفی و مسدود نماید.