آزادی رکسانا صابری و سکوت پرمعنای سایتهای خبری سازمان مجاهدین که بیشتر به غمزدگی این سازمان در این باره میماند بخوبی نشان میدهد که تمام سیاست ؛منش و اخلاق این گروه برخشونت و مرگ بنا شده است و هیچ حرف و تحلیلی برای شرایط حاضر جامعه ایران ندارد ؛ اگر رکسانا اعدام شده بود بدون شک سایتهای مجاهدین پر بود از عکس رکسانا و خبر اعدام او وشوق و شور و (شادی) مجاهدین از این خبر گویی که دستشان پر شده باشد و برای تبلیغات و مظلوم نمایی و پوشاندن جنایات خود بهترین بهانه ها را پیدا کرده اند, آیا این سازمان با این منش میتواند یک سازمان سیاسی در صحنه ایران باشد ؛ سازمانی که بتوانددر تمامی شرایط تحلیلی مشخص داشته باشد و در پی سوق دادن جامعه بسوی دمکراسی باشد؟ قطعا نه، چرا که این منطق و منش خودبخود راهکار سازمان را نیز مشخص میکند. بجای سوق دادن جامعه بسوی دمکراسی این منطق به سازمان میگوید که باید رژیم حاکم بر ایران را به سمت خشونت سوق داد ؛متاسفانه تمامی حرکتهای سازمان هم بر این منوال پایه ریزی شده است.کارهای سخیفی مثل دادن غیر مستقیم اطلاعات از خانواده های اسیران اشرف به رژیم ایران برای دستگیری آنان ؛ تلاش برای همسویی با حرکتهای دانشجویی تاشاید دستگیری آنان به جرم رابطه با این گروه آنها را به هدفشان نزدیک کند و بسیاری دیگر. همه این خشونت طلبی و مرگ زی بودن سازمان در شرایطی است که جامعه ایران برای حرکت در مسیر دمکراسی و عدالت نیازمند آرامش و همدلی است و همه فعالین سیاسی مستقل نیز در این راه تلاش میکنند.این سیاست سازمان دقیقا همان سیاست گروه عبدالمالک ریگی و پژاک است که بارها و بارها مردم ایران نشان داده اند که ازآن متنفر هستند. پس به جرأت باید گفت که سازمان مجاهدین نه بعنوان یک سازمان مسلح و نه به عنوان یک سازمان سیاسی، در صحنه ایران قابل پذیرش نبوده ؛نیست و نخواهد بود.