از ابتدای شروع تحرکات نظامی سازمان همواره آرزوها و پیش بینی های سازمان به نتیجه نرسیده و با وجود تحرکات فراوان به شکست انجامیده است، سازمان مجاهدین در سال 60 اقدامات فراوانی را وعملیات های شهری گسترده و بمب گذاری های وسیعی را در ایران و ضد رژیم و سران آن پایه ریزی کرد، ولی با وجود حجم گسترده عملیات ها و در واقع کشتن افراد کلیدی رژیم آن هم در بحبوحه جنگ موفق نشد به آرزوی خودش (سرنگونی) برسد.
در واقع سازمان بعد از آن کشتار خونین باید نتیجه می گرفت و کشتار و مبارزه مسلحانه را کنار می گذاشت و استراتژی خود را تغییر می داد، و به رویارویی و جنگ سیاسی فرهنگی روی می آورد، ولی بار دیگر سازمان روی جنگ و حمله های مرزی و اتحاد با عراق سرمایه گذاری کرد و تعداد زیادی از افراد خودش و سربازان ایرانی را به قربانگاه برد و چنین تحلیل کرد و شعار داد" امروز مهران فردا تهران" ولی شکست خورد و درعملیات و ماجراجویی سنگین و احمقانه تعداد زیادی را قربانی کرد و شکست خورد و بعد ها هم تمام سلاحهای خود را دو دستی تحویل ارباب امپریالیزم داد و او هم همه را نابود کرد و باز هم آرزوهای سازمان بر باد رفت که به جنگ بمثابه، سکوی سرنگونی رژیم امیدوار بود و چشم دوخته بود.
سپس روی جنگ های داخلی و تضاد جناح های مختلف سیاسی در ایران سرمایه گذاری کردند و امیدوار بودند که این درگیری ها که آن را تحت عنوان جنگ گرگ ها تعبیر می کردند آنها را به آرزوی سرنگونی برساند و به آن امید بسته بودند که آن آرزو هم بر باد رفت.
حال در باتلاق عراق و بن بست آمریکا و سراب اور در فرانسه گرفتار شده اند، و شاید دیگر آرزو و امیدی برایشان نمانده که روی آن سرمایه گذاری کنند و یا به آن دل ببندند. و این در حالیست که در ایران هیچ نوع مشروعیتی در میان مردم برایشان باقی نمانده و فقط تعداد معدودی آنها را می شناسند و همه دستاورد های آنها مانند کف روی آب از بین رفته و پراکنده شده است و در حال حاضر بعنوان فسیل های سیاسی و محتضرهای ایدئولوژیک فقط اسمی از آنها در اپوزیسیون ضد رژیم موجود است، و شاید دیگر رژیم ایران برخلاف گذشته حتی از آنها استفاده می کند و در واقع سازمان مجاهدین مانند" زن روسپی" که خود را در اختیار همه قرار می دهد و فقط به دنبال کسب درآمد است، هرکس که قیمت بیشتری بدهد خود را به او می فروشد، حال اگر امپریالیزم باشد یا صهیونیسم یا سران مرتجع عرب و یا…