حدود یک ماه دیگر پرونده 17 ژوئن سازمان مجاهدین خلق شش ساله می شود. اما این پرونده که به اذعان مقامات سیاسی و قضایی فرانسه یکی از مهمترین کیس های قضایی مربوط به تروریسم در این کشور بوده، هنوز به صدور حکم منتهی نشده است. اما به این معنی هم نیست که مجاهدین توانسته باشند تکلیف خود را با این پرونده روشن کرده باشند. مجاهدین به روال معمول طولانی شدن پروسه بررسی این پرونده را دستاویزی برای بی اساس بودن این پرونده و النهایه بی گناهی خود و خالی بودن محتوای پرونده 17 ژوئن برای محاکمه متهمین آن تلقی می کنند. سکوت دستگاه قضایی فرانسه نیز در نوع خود چنین ابهام و سوء ظنی را نسبت به این پرونده تشدید می کند. اما سوای هر اتفاقی که در فرآیند برای چنین پرونده ای و فرجام آن متصور بشویم، از این حقیقت نمی توان چشم پوشی کرد که عملیات 17 ژوئن به اوور بر اساس شواهد و مدارکی که از آنجا و به اذعان دستگاه های پلیس فرانسه به دست آمده در ابعاد کلان هم مفتوح و هم حائز اهمیت است. آینده نشان خواهد داد دولت فرانسه و به خصوص شخص ریاست جمهور یعنی سارکوزی که در آن زمان در مقام وزیر کشور، تاکید کرده که مواد بدست آمده از اوور عملیات را توجیه می کنند.(1) و بدین وسیله بر حقانیت این اقدامات انگشت گذاشته تا چه میزان در برخورد با این پرونده واقع بینی و مصالح کلان دولت و ملت فرانسه را بر مصلحت بینی و اغماض ترجیح خواهند داد. اما در کنار این گمانه زنی ها آنچه در حال حاضر حائز اهمیت نشان می دهد مرور دوباره بر جنبه های پیدا و ناپیدای این عملیات و مستنداتی است که پلیس و قوه قضائیه توانسته با آن حقانیت عملیاتی در این حجم و کیفیت را ثابت کنند. واکاوی این جنبه ها از این لحاظ حائز اهمیت نشان می دهد که بدانیم بعد از این عملیات و در طی سال های گذشته دولت فرانسه بر اساس مدارکی که از اوور کشف کرده چه تدابیر پیشگیرانه و مهار کننده ای برای اقدامات غیر قانونی و بعضا تهاجمی مجاهدین در فرانسه اندیشیده است. در این مختصر به استناد اظهارات مقامات فرانسوی و همچنین مجموعه امکاناتی که در اوور کشف شده می خواهیم این سوال را پیش روی مقامات فرانسوی قرار بدهیم که در ازاء توفیق کشف قابلیت های رسانه ای و ارتباطی که تماما به اذعان مقامات فرانسوی در راستای اهداف جاسوسی، تروریستی و در یک کلام غیر قانونی تعبیر و اطلاق شده چه اقداماتی انجام داده اند. به خصوص اینکه در طی این سال ها نشانه ها و رفتارهای سازمان مجاهدین حاکی از این واقعیت می کند که اقدامات فرانسه نه تنها محدود کننده و کنترل کننده نبوده که تا حدود زیادی با سیاست انفعال دست مجاهدین را در گسترده کردن این امکانات بازتر گذاشته است. سوال اساسی اینجا است وقتی به اذعان مقامات فرانسوی عملیات ژوئن حاصل سه سال کار تحقیقاتی بر روی اوور و انجام آن در زمره بزرگترین عملیات ضدتروریستی دولت فرانسه در طی سی سال گذشته بوده(2)، در مقابل چنین پرونده بزرگی چه دستاورد عملی، قضایی و مهار کننده ای برای مقامات فرانسوی داشته است. کشف 100 دیش ماهواره ای، بعلاوه تجهیزات گسترده رایانه ای، در کنار کشف میلیون ها یوروی نقدی و همچنین مواجه پلیس با استحکاماتی که تماما توسط مواد منفجره(3) به روی پلیس گشوده شده بود، تنها بخشی از کشفیاتی است که در خوش بینانه ترین فرض در مغایرت کامل با قوانین پناهندگی است و داشتن این همه تجهیزات و امکانات فی النفسه برای محکومیت و پیگیرد قرار گرفتن مجاهدین کفایت می کند. گزارش زیر که توسط منابع فرانسوی تهیه شده در نوع خود نشان می دهد تمرکز عمده مجاهدین برای سازماندهی و فرماندهی اهداف فرقه ای بر روی چه امکاناتی متمرکز بوده است: "آسوشیتد پرس بر منابع قابل توجه اعزام شده توسط مقامات پلیس فرانسه تاکید کرد. این نکته نشان می دهد که سرویس های امنیتی فرانسه به این حمله توجه زیادی داشتند: حتی هلیکوپترهای مراقبت هوایی را هم آورده بودند. به گفته وزارت کشور این عملیات بیش از هر چیزی رهبران سازمانی که نظم عمومی را تهدید می کند و برای حمایت مالی از عملیات های تروریستی برنامه ریزی می کند را هدف قرار داده بود. پلیس گفته است که طی این حمله، لازم بود برای بازکردن درهای بسته از مواد منفجره استفاده شود. این حمله که با حکم تفتیش صادرشده توسط قاضی ضدتروریسم ژان لویی بروگیه، انجام شد باعث شد 1200 مسئول، از جمله 80 عضو تیم جوخه ضدتروریست فرانسه، بسیج شوند. این حمله توسط ضداطلاعات فرانسه، با پشتیبانی فرماندهی مرکزی پلیس قضایی و تحت هدایت فنی RAID (واحد تخصصی فرانسه برای حوادث تروریستی و گروگانگیری) انجام شد. سیزده هدف در بخش های وال دواز و یولینز، با تمرکز خاص روی اور سور اواز که گمان می رفت پناهگاه بسیاری از اعضای فعال مجاهدین باشد، محاصره شدند… وزارت کشور افزوده است که پایگاه های این سازمان برای اهداف مشکوک مالی، سازمانی و لجستیکی به کار می رفتند…" (4) بی تردید ابعاد و انگیزه های عملیات 17 ژوئن بسیار فراتر از کشف این امکانات در اوور است، این تجهیزات در واقع حکم سخت افزارهایی را بازی می کنند که توجه عمیق و همه جانبه به آنها به نوعی می تواند مقامات امنیتی و قضایی فرانسه را برای اعمال بیشتر و دقیق تر این مکان که به مثابه مقر فرماندهی مجاهدین در اروپا از آن یاد می شود برانگیخته و نسبت به آن حساس کند. مجاهدین درست به خاطر درک همین حساسیت های معمول است که در مواجه با هشدارهای ما دست به هجمه و جنگ روانی زده و تلاش می کنند صورت مسئله اصلی چالش های مطروحه در رابطه با خطرات ناشی از مصونیت های این مکان را لوس کنند. دولت فرانسه باید بداند اوور با این سبقه و امکانات سخت افزاری به دنبال چه اهدافی است. این امکانات تا چه اندازه می تواند در زمره حقوق پناهندگی تعریف بشود. دولت فرانسه طی این سال ها چه اقدامات پیشگیرانه و قانونی را در این راستا اعمال و انجام داده است. در اینکه در حال حاضر اوور به تنها مکان و پایگاه فرماندهی سازمان تبدیل شده تردیدی نیست، اما سوال اینجا است که خطوط ارتباطی بین اوور و مابقی تشکیلات مجاهدین دنبال چه اهداف مشخصی و در راستای چه چشم اندارهایی است. پس از خلع سلاح شدن مجاهدین و متلاشی شدن نظم سیستماتیک میان رجوی و صدام، رجوی می دانست از آن پس قادر نخواهد بود از قرارگاه اشرف به مثابه پایگاه فرماندهی خود استفاده کند، از این رو تلاش کرد این پایگاه عملیاتی و فرماندهی ای را به نقطه امن دیگری منتقل کند. این مهم را مقامات فرانسوی نیز دریافتند و بر همین اساس اقدامات ژوئن 2003 را اعمال کردند. اظهارات یک مقام وزارت کشور فرانسه در این خصوص حاکی از این است که: "اوورسوراواز به مقر بین المللی مجاهدین خلق تبدیل شده بود. تا مارس – آوریل 2003، ساختار فرماندهی آنها در عراق بود و با بروز جنگ جابجا شد." (5) این انتقال صرفا یک جابجایی فیزیکی و محسوس ارزیابی نمی شود. مجاهدین به دلیل پیچیدگی های همه جانبه تشکیلاتی و به این دلیل که بخش اعظمی از شریان های حیاتی خود را بر استفاده از قابلیت های امواج بنا کرده اند، به طور نامحسوس بیشترین و عمده ترین انتفاع را از این سیستم ها می برند. چنانچه در عملیات 17 ژوئن تمرکز عمده پلیس بر کشف این امکانات بوده است. اگر در گذشته ای دور و به عنوان مثال در فرقه های تاریخی از جمله اسماعیلیه نقش این ارتباط بعهده فدائیان بوده، امروز به یمن پیشرفت های غافلگیرکننده الکترونیکی این امکان در بالاترین و پیچیده ترین اشکال خود قادر است ضمن مبادله اطلاعات به تنظیم و سازماندهی سایر مناسبات کمک تعیین کننده کند. اگر چه کنترل اوور به طور محسوس و تحت نظارت نیروهای انسانی و پلیس قادر است بخشی ناچیز از تعاملات و روابط میان اوور با دنیای خارج را انجام بدهد، اما نباید از این امر غافل شد که مجاهدین بر خلاف فرقه های مادون تاریخی و ارتجاعی از جمله القاعده تمامی حواس و تمرکز خود را بر استفاده از آخرین دستاوردها و امکانات از جمله قابلیت های امواج بنا کرده است. به اذعان و بیان مقامات فرانسوی: "در سال 2001، مجاهدین خلق مسئولیت 195 حمله تروریستی به ایران، از مقرش در اوور، را پذیرفت." (6) تمرکز عمده و محوری برای سازماندهی چنین اقداماتی بی شک بر روی استفاده از چنین قابلیت هایی بنا شده است. همچنین همین منبع بر شاکله فرقه ای و نوکیش گرایی این سازمان حول مسعود رجوی و مریم عضدانلو که نام رجوی یعنی رهبرنوکیش گرای مجاهدین را با خود یدک می کشد، تاکید نموده و می نویسد: "مجاهدین بیشتر شبیه یک فرقه بود، کیش شخصیتی که حول مسعود و همسرش مبتنی بود." (7) به یک معنی مجاهدین و رجوی در هر کجا ولو با حداقل حضور فیزیکی هم که حاضر باشند، بواسطه تمرکز بر سازه های ارتباطی از جمله رسانه های مجازی و… به کیفیتی همسان مسیر خود را به سوی اهداف تعیین شده باز می کنند. منابع
1- کتاب کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک، بخش دوم، فصل اول، پایان یک تحمل.
2- خبرگزاری فرانسه، 17 ژوئن 2003، Coup de filet contre les Moudjahidin du people iranien
3- آسوشیتد پرس(AP)، 17 ژوئن 2003،Operation de grande envergure contre les Moudjahidin du people en region parisienne
4- خبرگزاری فرانسه، 17 ژوئن 2003، Coup de filet contre les Moudjahidin du people iranien
5- همان.
6- آسوشیتدپرس (AP)، 10 ژوئن 2003، Les Moudjahidin du peoples’appretaient a commettre des attentats selon la DST
7- همان.