آرش رضایی: بحث هژمونی زنان ساخته ی ذهن مسعود بود همانگونه که دیگر دوستان از جمله خانم مرضیه قرصی و آقای قادر رحمانی به درستی به آن اشاره کردند در واقع فریبی بیش نبود تا مسعود از ریزش نیروها و انشعاب تشکیلاتی به شکلی زیرکانه جلوگیری کند. چرا که تحلیل های سیاسی مسعود و آنالیز شرایط ذهنی و عینی مبارزه و نیز توجیه وضعیت اجتماعی و سیاسی جامعه ایران کاملا نابخردانه، غیر واقعی و بر اساس ذهنیت سکتاریستی و جاه طلبی های شخص مسعود بود. مسعود به خوبی واقف بود ریزش و انشعاب نتیجه ی رهبری بلامنازع و نابخردانه ی او در سازمان است و در این میان کادرهای مرد تشکیلاتی و پر سابقه بالقوه توان و زمینه ی انشعاب درون سازمانی را به دهها دلیل منطقی و معقول دارند لذا مسعود سعی داشت با طرح هژمونی زنان و سپردن پست ها و رده های مهم و کلیدی سازمان به زنان امکان اعتراض و نقد اصولی استراتژی و تاکتیک های بی معنا و بی سرانجامی که زائیده ذهن بیمارش بود و در نهایت به ریزش نیروها و کادرها منجر می شد را از بین ببرد. قادر رحمانی: اگر مسعود به تحلیل های خود ایمان داشت خوب میرفت زیر سقف مریم در حالی که همیشه مریم مطیع کور و بی مقدار رهبری تشکیلاتی مسعود بود. آرش رضایی: خوب مشخص است که می بایست در ادامه ی تحلیل های زن سالارانه مسعود مریم رهبر مقاومت انتخاب شود و نه مسعود. در حالی که مسعود همیشه سعی داشت در موقعیتی قرار بگیرد تا حرف اول و آخر را در سازمان بزند. و این یعنی روراست نبودن حتی با خویش و آنچه را که تحلیل و بیان می کند. قادر رحمانی: بله کاملا درست گفتی آرش جان اگر مسعود به حرف هایی که میزد باور داشت رهبر عقیدتی مریم می شد و رئیس جمهور مسعود. آرش رضایی: ولی من فکر میکنم مسعود زرنگ تر از این حرف ها و تحلیل هایی بود که در باب هژمونی زنان و رهایی زنان طرح می کرد. قادر رحمانی: حرف ها و تحلیل های مسعود در باب رهایی زنان در حقیقت یک نوع بازی با الفاظ و کلمات بود یا دققیتر بگم نوعی شارلاتان بازی. آرش رضایی: یا اینکه اذعان کنیم ذهن بیمار مسعود رنگ عینیت به خودش در تشکیلات گرفت. قادر رحمانی: بله، گاهی وقتی خوب به حرف ها و تحلیل های مسعود فکر می کنم واقعا خنده ام می گیرد. از این همه تناقضی که در این مرد وجود داشت. او چگونه در نشست های گوناگون طی سالیان دراز افراد قرارگاه اشرف را با توجیه های زیرکانه و استفاده از مذهب و مفاهیم قرآنی مورد شستشوی ذهنی قرار می داد و یا احساسات پاک افراد را بازیچه امیال کثیف و خودخواهانه اش قرار داده بود. واقعا خوشحال هستم از این که الان تو ایران هستم و از آن فضای چندش آور نجات پیدا کردم ولی واقعیتی را بایستی اعتراف کرد و آن اینکه عمر و سرمایه جوانی من و امثال من بد جوری در سازمان سپری شد در واقع عمر ماها بر باد رفت. آرش رضایی: جای تاسف است. که افراد بیماری مثل مسعود رجوی در دنیای مدرن و عصر تحولات دموکراتیک امکان بروز و نمود پیدا می کنند تا جائی که هزاران نفر را در مناسبات فاشیستی قرارگاه اشرف به اسارت بکشند و سیاستمداران مدافع دموکراسی نیز چشم بر روی حقیقت تلخ اسارت ذهنی و فیزیکی انسانهای بیگناه ببندند.
قادر رحمانی: واقعا جای تاسف است. سعید باقری دربندی: آرش جان دوست دارم به نکته ای اشاره کنم که هنوز دغدغه ذهنی ام است. در باره موضوعی کلیدی در سازمان که به " انتقاد از خود و انتقاد پذیری " موسوم بود و در سازمان یکی از اصول تشکیلات بود. یادم میاد در نشست ها فرماندهان و مسئولین ما می گفتند: " اگر انتقاد و انتقاد پذیری توی تشکیلات نباشد سازمان دچار فروپاشی خواهد شد ". به این خاطر سوالی در ذهنم ایجاد شده بود که چرا هیچگاه سازمان، رهبری و مسئولین آن انتقاد پذیر نبودند. از مسئولین رده پایین تا مسئولین رده بالا و تا جایگاه رهبری سازمان، معمولا کسی مورد انتقاد قرار نمی گرفت انگار که آنان و رهبری به اصطلاح معصوم بودند یعنی عاری از گناه و هر کسی سر این مسئله یعنی انتقاد از رهبری حرفی داشت سریع و به شکلی خشونت آمیز به اصطلاح زیر تیغ می رفت و مورد سرزنش و آزار روانی و فیزیکی قرار می گرفت و تحت فشارش می گذاشتند تا اینکه می گفتند تو زاویه داری. سر این مسئله خودم خیلی بهم ریخته بودم چرا که بالاخره آدم رفتارها و مسائلی را در سازمان می دید که قابل هضم نبود و اگر حرفی و انتقادی هم داشت جرئت ابراز آن را نداشت و خیلی از موارد دیدگاه انتقادی خود را نمی توانست به راحتی بیان کند. و همین نداشتن جرئت و امکان بیان انتقاد در افراد مبدل می شد به عامل تناقض و وقتی تناقض زیاد می شد چون شخص متناقض نمی توانست به راحتی حرفش را بزند در واقع خفقان و فضایی که در تشکیلات وجود داشت را احساس می کرد. اینکه راحت نیست و قادر نیست در تشکیلات در آرامش زندگی کند. شاید یکی از علل طرح فاکت های بیشمار از سوی قادر همین موضوع باشد که ایشان حرف های فرو خورده زیادی در طی سالیان زندگی در فضای اختناق آمیز قرارگاه اشرف دارد. من نیز فاکت های زیادی در محکومیت فضای استبدادی قرارگاه اشرف دارم.مثلا سر تابلو و تابلوها و تحلیل های آب دوغ خیاری مسئولین سازمان و شخص رجوی خیلی می شود حرف زد یا سر بحث جنگ و یا بحث استحاله و نشست هایی چون دیگ که واقعا نکات انتقادی زیادی برای طرح دارند.
ادامه دارد… مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی
تنظیم از آرش رضایی