نقد مناسبات حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت سی

آرش رضایی: موضوع مهمی که باید تحلیل و بررسی کرد اینکه چرا مسعود سعی داشت اتوکراسی خود را در سازمان به هر نحو ممکن اعمال کند و اصل سانترالیزم دموکراتیک که همان تئوری رهبری جمعی دموکراتیک برای اداره سازمان بود را نادیده بگیرد؟ در حقیقت مسعود با طرح هژمونی زنان در واقع و همانطور که شما اشاره کردید سعی داشت اتوکراسی خود را در روابط درون تشکیلاتی چفت و محکم کند و بحث شورای رهبری زنان در این میان راه و طریقی بود بر رهبری مستبدانه و بلامنازع مسعود در سازمان. قادر نظر شما چیه؟

قادر رحمانی: ببین آرش جان شما به مسئله مهمی اشاره کردی. همه تصمیم های سرنوشت ساز زیر سر مسعود بود همانطور که شما گفتید مسعود در سازمان همه کاره بود و بقیه افراد و کادرهای سازمان حتی با سابقه ترین آنها مثل عباس داوری یا مهدی ابریشم چی و یا محدثین و حتی خود مریم مهره هایی بیش نبودند و بدون اجازه مسعود حتی این اختیار را نداشتند که به اصطلاح آب بخورند. وقتی بحث شورای رهبری زنان مطرح شد همه میدانستیم این تز مسعود است خوب ما در متن این قضایا بودیم و من نوعی به خوبی هژمونی زنان را لمسش کردم هیچ سوالی در ذهن ما در این رابطه بی پاسخ نمانده بود که چرا مسعود بحث رهبری زنان را به پیش کشید؟ و آن را در مناسبات سازمان محقق کرد؟ همه میدانستیم مسعود با این ترفند و حیله میخواست زمینه مخالفت و یا رقابت بر سر رهبری او را در سازمان از بین ببرد. اغلب افراد قرارگاه ما متوجه شده بودند که مسعود در رابطه با بحث شورای رهبری زنان چه هدفی را دنبال می کند و فکر کنم کسی نبود در این مورد خاص به کنه موضوع پی نبرده باشد که چرا بحث هژمونی زنان به پیش کشیده شد؟ یا اینکه شعار مبارزه برای آزادی زنان چرا مطرح شده است و مسعود چه سودی از این شعار میبرد؟ و یا شعار ما برای حقوق زنان می جنگیم چه نفعی در مستحکمتر شدن رهبری مسعود در سازمان دارد؟ اغلب افراد می دانستند زنها وسیله ای هستند برای اقتدار بیشتر مسعود و حفظ جایگاه رهبری او در سازمان.

سعید باقری دربندی: ببخشید در همان موقع که بحث شورای رهبری زنان مطرح شد همه می دانستیم بیشتر افراد سرخورده هستند و در جستجوی راهی و روزنه ای برای جدا شدن از سازمان و خروج از عراق از جمله خودم. چون در دوران چک امنیتی خیلی ها شوکه شدند. شکنجه افراد و کادرهای با سابقه و زندانی شدن آنان در بدترین شرایط و تحت بازجوئی های وحشیانه قرار گرفتنشان تاثیرات منفی و بدی روی افراد سازمان در قرارگاهها و پایگاههای مستقر در عراق گذاشت اگر شما آرش جان یادت باشد در بحث نشست های سال 80 خیلی از افراد و حتی مسئولین سازمان اعتراف کردند و گفتند: اگر شما راه خارج را باز کنید، راه اروپا را باز کنید هیچکس در اشرف نمی ماند. نمی دانم این قضیه یادتان است یا نه؟

آرش رضایی: در نشست عمومی بود.

قادر رحمانی: بله قضیه ای که سعید شما به آن اشاره کردید در نشست عمومی بود.

آرش رضایی: جلال بلند شد و گفت برادر مسعود اگر شما درب قرارگاه اشرف را باز کنید همه از اینجا خارج خواهند شد.

سعید باقری دربندی: بله جلوی همه گفت بی آنکه بترسد.

آرش رضایی: فکر کنم در آن موقع جلال فرمانده یگان بود.

قادر رحمانی: بله او فرمانده یگان بود. من یادم است.

سعید باقری دربندی: جلال در آن روزها خیلی به هم ریخته بود و به این دلیل در مقابل مسعود قرار گرفت و مستقیم اعتراض کرد و گفت اغلب افراد از وضعیتشان در سازمان ناراضی هستند. برخی از افراد متملق گو و چاپلوس سر جلال داد کشیدند و فریاد زدند جلال را باید اعدامش کنید، او مزدور است.

قادر رحمانی: یادم میاد به چهره مسعود خیره شدم و می دانستم انتظار چنین اعتراض گستاخانه ای را از سوی افراد نداشت خیلی به هم ریخت یعنی از حرص و ناراحتی به اصطلاح با خودش ور میرفت.

آرش رضایی: در آن شرایط مسعود از خودش واکنشی نشان نداد. یعنی موضع نگرفت و صحبت نکرد تا اوضاع وخیم تر نشود او سعی داشت خودش را خونسرد نشان دهد.

سعید باقری دربندی: بله درست گفتی آرش جان یادم است مسعود واکنش نشان نداد اما فکر کنم با توجه به شناختی که از روحیات مسعود داشتم خیلی دلش میخواست جلال را با هفت تیری که در کمرش داشت همانجا بکشد.

قادر رحمانی: من فکر کنم مسعود زنگ خطر را در بعد از دوران چک امنیتی شنیده بود و برای همین شورای رهبری زنان را پیش کشید تا از پدید آمدن افرادی مثل جلال جلوگیری کند که در میان جمع افراد و در نشست عمومی در برابر همه رهبران سازمان و خود مسعود فریاد بزند اگر شما درب قرارگاه اشرف را باز کنید همه خواهند رفت.

سعید باقری دربندی: ببینید مسعود و سایر رهبران سازمان نمیخواستند انتقادها و صدای اعتراض ها را بشنوند آنان تحمل هیچ اعتراضی را نداشتند. جلال در آن موقع اگر گفت: راه خارج را باز کنید همه از اشرف خواهند رفت یک واقعیت بود. واقعیتی که بعد از دوران چک امنیتی همه به نوعی آن را لمس می کردیم منتها کسی جرئت بیان واقعیت را در آن شرایط خفقان و سرکوب تشکیلاتی در عراق تحت حاکمیت صدام نداشت. واقعیت این بود اگر درب قرارگاه اشرف را در همان دوران چک امنیتی در سال هفتاد و سه باز می کردند اغلب افراد از آنجا خارج می شدند. این موضوع را مسعود خوب می دانست و تحلیل خودم این است که مسعود رجوی با به میان کشیدن بحث شورای رهبری زنان سعی داشت راه و کانال انشعاب را در سازمان ببندد به این معنا که کادرهای با سابقه مرد را خطری بالقوه برای انشعاب و ریزش افراد و نیز جایگاه رهبری عقیدتی خودش به حساب میاورد. مسعود می خواست با تحت انقیاد در آوردن کادرهای مرد از طریق سیطره زنان بر مردان روزنه های فروپاشی سازمان را ببندد.

تنظیم از آرش رضایی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا