اکنون که دولت عراق بعد از اولتیماتوم یک ساله مبنی بر جمع کردن قرارگاه اشرف سعی دارد که باقی مانده افراد فرقه رجوی را از قرارگاه عراق جدید (اشرف سابق) اخراج کند. در روز 17 آذر88 سعی نمود با خوش رفتاری به ساکنان اشرف بگوید که در عراق جایی ندارند و باید این محل را ترک کنند ولی سران فرقه در یک طرح هماهنگ باز هم تلاش دارند تعدادی دیگر را به کشتن بدهند همانگونه که در 6 مرداد امسال هم اتفاق افتاد.
بعد از افشاگری یکی از جدا شده ها، که نشان از به گل نشستن استراتژی جنگی رجوی داشت، رجوی سعی دارد دست به خون ریزی دیگری بزند و می توان به عمق فاجعه ای که در اشرف در حال وقوع می باشد پی برد.
در اینجا باید به مسعود و مریم تبریک گفت که بعد از شکست استراتژی جنگی ارتش به اصطلاح آزادی بخش اکنون به عملیات نظامی با سلاحهای ما قبل تاریخ در جنگها دست یافتند و استراتژی جدیدی را آغاز کردند. البته مسعود خیلی دیر به این استراتژی رسیده است چرا که سالیان سال است که این استراتژی از دور خارج شده و تنها در جنگلهای آمازون از آن استفاده می شود.
رجوی سعی دارد با تمام قوا اشرف را از دست ندهد در این راستا می خواهد با آموزش دادن به افراد خود بوسیله چاقو و قمه!!! و چیزهایی از این قبیل باز هم افراد ناآگاه خود را به کشتن بدهد رجوی نمی خواهد کسی از اشرف زنده بیرون بیاید و به دنیای آزاد دست یابد و دگر باره در باره خیانت او دست به افشاگری بزند او می خواهد که اشرف نقطه پایانی برای همه نیروها باشد.
رجوی باید به این سوال پاسخ دهد در زمان صدام معدوم با وجود داشتن تانک و نیروی مسلح کاری از پیش نبرده و اکنون که از همه جا رانده شده و در سوراخ موش قایم شده میخواهد با آموزش دادن و سرکار گذاشتن نیروهای خود مبنی بر استفاده از چاقو و نیزه و تیر و کمان سرنگونی را انجام دهد؟ یا اینکه می خواهد در مقابل نیروهای عراقی که اراده خود را جزم کردند که این فرقه تروریستی را از عراق خارج کنند بایستد؟ مهمان پر رو می خواهد صاحب خانه را بیرون کند.
مسعود خان نفهمیده که اکنون زمان جنگ با نیزه و تیر و کمان و چاقو گذشته است معلوم می شود از زمانی که به سوراخ خزیده دچار گیجی هم شده و فکر می کند که در زمان ما قبل تاریخ زندگی می کند.
رجوی سعی دارد با این کار حداقل نیروهای مسئله دار خود را مدتی سر کار بگذارد و به رهبری ننگین خود بر فرقه ادامه دهد
چیزی که در سابقه همه فرقه ها وجود دارد این است که در آخرین لحظه حیات گروهی به دستور رهبرشان دست به خودکشی می زنند ولی در این فرقه رجوی خودش را قربانی نمیکند بلکه این نیروهای وارفته او هستند که باید کشته شوند و مریم باید در فرانسه نشسته تا بتواند از خونهای ریخته شده سوءاستفاده کند ولی بدانید تقاص این خونهای به ناحق ریخته شده را باید پس بدهد و هیچ وقت شما رنگ آرامش و آسایش را نخواهید دید.
اگر شما این قدر دلتان برای اشرف می تپد چرا در اشرف نماندید و یکی در سوراخ موش و دیگری در فرانسه جا خوش کرده اید؟
رجوی سعی دارد از این ستون به آن ستون پریدن مهلتی برای باقی ماندن در اشرف دست و پا کند ولی نمی داند که دولت عراق و مردم عراق بر تصمیم خود مبنی بر اخراج آنان از عراق مصمم هستند.
رجوی می داند که مریم در فرانسه بدون اشرف هیچ ارزشی ندارد و کسی او را به حساب نمی آورد هر چند که اخیرا دعوتی مبنی بر همبستگی همه نیروهای آزادیخواه صادر کرده ولی به علت خیانت به مردم ایران و هم سویی با دولت صدام و هم گامی با دول غربی در مورد سایت های هسته ای ایران، کسی او را جدی نگرفت و در انزوا کامل بسر برد و سعی کرد با دادن اطلاعیه های رنگارنگ و پوشیدن لباس نظامی آبرویی برای خودش بخرد که البته همه اش به باد رفت.
رجوی از سال 60 تا حالا خواب سرنگونی می بیند و اکنون به خاطر این عقده بدست نیامده سرگیجه گرفته و با تغییر دادن استراتژی خود اکنون به استراتژی چاقو و قمه روی آورده.
آقای رجوی ارتش آزادی بخش و جنگ صد برابر و عملیات چریک شهری و دیدن دکل سرنگونی و استارت سرنگونی و… به کجا رفته است؟ آیا همه این خط و خطوط برای رسیدن به استراتژی چاقو و قمه بوده است؟
در اینجا باید به نیروهای آزادیخواه و سازمانهای بین المللی و دولت عراق هشدار داد که رجوی بار دیگر سعی دارد به زور هم شده تعدادی دیگری را به خاطر قدرت طلبی خودش به کشتن دهد و باید آگاه بود و نباید این بار به رجوی این فرصت داده شود.