بعد از چند مرحله که خانواده ها با مشقت زیاد برای دیدار عزیزانشان به قرارگاه اشرف رفته اند باز با موانع تراشی سران فرقه مواجه شدند و دستگاه تبلیغاتی رجوی بکار افتاد و به تکرار شعارهای همیشگی (خانواده های مزدور- جیره خواران حکومت – مزدوران وزارت اطلاعات- – عربده کش – بسیجی و…) از خانوادههای اعضای خود استقبال کردند.
اکنون که بحث دیدار ملاقات خانواده ها با عزیزانشان در اشرف می باشد رجوی سعی دارد برای تحت شعاع قرار دادن این امر مهم همه چیز را با آن قاطی کند بطور مثال جلوگیری از سوخت رسانی توسط دولت عراق، علم کردن و نداشتن دارو و غذا و حتی اختلافات سیاسی خودش را با دولت عراق را به این موضوع ربط داده تا چنین وانمود کند که این ملاقات نیز یک توطئه مشترک توسط دولت ایران و دولت عراق علیه مجاهدین است و بدین طریق سعی دارد اذهان عمومی را از مسئله اصلی که همان به ستوه آمدن خانواده ها از عدم اجازه ملاقات با عزیزانشان در اشرف می باشد را دور کند.
رجوی احتمالا دچار فراموشی شده است در تمامی نشست های داخلی القابی هم چون مجاهد بی بدیل، گوهران ناب انقلاب مریم، لم یرتابو و… از این قبیل به خورد آنان می داد که تا شاید زمان بیشتری آنان را بفریبد و در اسارت گاه اشرف نگه دارد.
حال باید از رجوی پرسید:
اگر شما پایتان روی اعضای و تشکیلات فرقه سفت و محکم است به فرض محال حتی اگر این پدر و مادر برای وزارت اطلاعات ایران کار کنند و بخواهند با عزیزان خود دیداری داشته باشند و با آنان حرف بزنند چرا شما از این دیدار وحشت دارید و ممانعت می کنید؟
رجوی در نشست های انقلاب هزاران بار تعریف کرده بود که انقلاب مریم به حدی قوی می باشد که می تواند حتی یک پاسدار را تغییر دهد ولی اکنون می بینیم که توان دیدار با یک پدر و مادر پیر را ندارند و…
راستی انقلاب مریم و این همه تعریف و تمجید از آن به کجا رفت رجوی خوب می داند که انقلاب مریم در بیرون حصارهای تشکیلات اشرف کارآیی ندارد و فقط به درد، سر کار گذاشتن اعضای فرقه می خورد؟
راستی این پدر و مادران پیر از خودشان چه اشعه ای صادر می کنند که این گونه مجاهدان بی بدیل انقلاب تان را چون یخ آب نموده و بعضا بدون خدا حافظی و جمع کردن وسایل فردیش به دست پدر پیر چسبیده و مستقیم به تهران پرواز می نمایند؟!!!
این چه انقلابی بود که فقط به درد داخل سیم خاردار های چند لایه اشرف کار آیی دارد و به محض خروج افراد از آن تاثیرات آن از اذهان اعضایت محو می شود که حتی به قول شما به همراه بسیجیان و پاسداران جمهوری اسلامی (خانواده های اعضایتان) روانه تهران می شوند.
بی خود نبوده است که رجوی تا به حال خانواده را کانون فساد می دانست و امروز برای ما قابل فهم است که این خانواده ها چه ضرری برای تشکیلات فرقه داشته است که آنرا کانون فساد می دانسته است.
چرا همیشه سران فرقه سعی دارند با جار و جنجال کار خودشان را به پیش ببرند و همه چیز را به هم ببافند اکنون که سران فرقه در بحران ریزش و آگاهی اعضای خود قرار دارند تلاش دارند کسی از افراد فرقه تماسی با بیرون قرارگاه نداشته باشند.
قبلا مسعود رجوی در نشست های انقلاب خودش مدعی بود که اعضای فرقه او که از بحث انقلاب عبور کردند برگشت ناپذیر هستند و همه رابطه های دست و پا گیر و از جمله رابطه های عاطفی و خانواده گی را فراموش می کنند و هیچ چیزی از آن پس نمی تواند مانع ارتباطات ایدئولوژیک افراد با رهبریشان بشود به همین دلیل هرگز آنها از این فرقه جدا نمی شوند.
اگر این ادعای رجوی درست باشد پس چرا رهبران فرقه از دیدار خانواده ها در اشرف وحشت دارند و برای عدم پذیرش این ملاقات آسمان و ریسمان به هم بافته و خانواده ها را مزدوران اطلاعاتی جمهوری اسلامی می نامد.
اکنون باید گفت سران فرقه هر چقدر می توانند روی این خانواده های محترم فحش و ناسزا ببارند و همه را مزدور بخوانند ولی آنان عزم خود را جزم کردند که عزیزانشان را از دست تشکیلات فرقه رجوی بیرون بکشند.
آنچه که از پا فشاری و سماجت خانواده ها در این دوره از ملاقات بر می آید این است که ظاهرا آنان نیز پی به دجالیت و فریب رجوی بردند و به خصوص بعد از 22 بهمن سال 88 به یقین رسیدند که از این امام زاده کذایی معجزه ای برای ملت ایران نخواهد داشت و به همین دلیل تلاش دارند تا به هر طریق ممکن تا دیر نشده عزیزان خودشان را از چنگال این تروریست خارج کنند و آنها را از جهنم اشرف بیرون ببرند.