خاطرات
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خانواده ام را با بی احترامی از اشرف بیرون راندند
سایت فرقه رجوی عکس های کشته شدگان 21 بهمن 1391 را درج کرده است و در بین عکس ها مهدی عابدی را دیدم. مهدی عابدی از سران فرقه رجوی بود و در نشست ها اسیران پیوسته را آزار می داد و هر چه از دهانش…
- خانواده ها
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت سوم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که فهمیدیم پسران سید مرتضی که هر دو کمتر از 17 سال داشتند، با ترفندهای باند رجوی و با قول دیدار پدر و اقامت 6 ماهه در عراق و سپس بازگشت به آلمان، ربوده شده و در سیاهه کودک…
- مسعود رجوی
معجزه مسعود رجوی چه بود؟
رجوی برای این که صفوف خودش را از معترضین و ناراضیان پاک کند در سال 73 نشست حوض را راه اندازی کرد. یکی از بچه ها که کرد بود از پیش گفته بود من نمی خواهم دیگر در سازمان باقی بمانم. می خواهم دنبال زندگی…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
روزی که کتاب آرشیو را در کمد من پیدا کردند
یک سری کتاب هایی به اسم کتاب آرشیو در کتابخانه مجاهدین موجود بود که تمام جنایات آمریکاییها در کتابها ثبت شده بود و بایستی ما کتابهای آرشیو را مطالعه می کردیم و با جنایات آمریکایی ها در ویتنام و … آشنا می شدیم. زمانی که…
- فرقه گرایی مجاهدین
چی می خواستم و چی شد – قسمت دوم
در قسمت قبل توضیح دادم که با چه انگیزه ای وارد مناسبات سازمان شدم و حال دیگر وعده های توخالی رجویها شروع شده بود. روزها به همین منوال می گذشت و هر روز رجوی سعی می کرد اختناق را بیشتر بر مناسباتش حاکم کند تا…
- خانواده ها
خاطرات محسن یونسی در کنار پادگان اشرف
پدرم را از کودکی ندیده ام. تا سالها گمان می کردم پدرم فوت کرده است. بی پدر بزرگ شدن، سخت بود و من با مشکلات فراوانی بزرگ شدم و قد کشیدم. دوست داشتم در مورد پدرم بیشتر بدانم ، اما کسی حرفی در این باره…
- خانواده ها
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت دوم
امیدوارم که با خواندن قسمت اول این نوشته من، خواننده ارجمند این سطور دید کلی نسبت به وضعیت اسفناک خانواده ما بدست آورده و بخصوص اینکه بداند رجوی ملعون زمانی خدیجه ساکت و آرام و بدور از هر نگرش سیاسی ما را که با داشتن…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از آغاز تا پایان فریب بزرگ – قسمت دوم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که پس از ساعتی وارد محلی شبیه پادگان نظامی شدیم و پس از پذیرایی در سالن غذاخوری به سمت استراحتگاه هدایت شدیم که در این استراحتگاه نیز تعداد زیادی ایرانی بودند که مدتی بعد متوجه شدم آنها هم مانند…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت دوازدهم و پایانی
در قسمت یازدهم توضیح دادم که شب بعد از شام در حضور نفرات یگان، من پدر، مادر و برادرم را به محل اسکان برگرداندم، مادرم در طی مسیر فقط اشک می ریخت ، وقتی هم سئوال کردم که مادر جان برای چه گریه می کنی؟…
- فرقه گرایی مجاهدین
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت بیست و هفتم
مانور «سیمرغ رهایی» که از سی خرداد تا ۱۵ تیر ۱۳۷۳ آماده سازی های آن به طول انجامید از جمله مانورهایی بود که رجوی در آن شرکت داشت. به عبارتی آخرین مانور نظامی رجوی در خاک عراق بود. رجوی به خاطر حضور مریم در فرانسه،…
- خانواده ها
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت اول
تا سقوط حکومت صدام، من و دیگر اعضای خانواده ام هیچ نامه ای یا تماس تلفنی از طریق برادرم سید مرتضی که از سال 1363 ایران را از طریق پاکستان ترک کرده و به همراه همسر و سه فرزند خردسال 5 و 3و 2 ساله…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات فتح الله اسکندری از دوران اسارت در فرقه مجاهدین
“یک طرف نام پاسدار و در طرف دیگر مجاهد را نوشت و به من گفت انتخاب سومی نداری بگو کدام هستی و اگر انتخاب نکنی امشب پایان زندگیت خواهد بود و با ایجاد شرایط رعب و وحشت و دشنام های حاضرین و ضرب و شتم…