اخیرا یکی از سایت های فرقه رجوی خائن به مناسبت سالگرد آزادی وی از زندان پهلوی مطلبی درج کرده و با فریبکاری قصد پوشاندن خیانت رجوی در آن زمان و فرار او از حکم اعدام را دارد.
عدم اعدام رجوی دنیاپرست توسط حکومت پهلوی و در شرایطی که تمام مسئولین سازمان و افراد همسطح او در آن زمان توسط ساواک اعدام شدند یکی از بیشمار نقاط سیاه کارنامه وی می باشد. او برای پوشاندن این نقطه سیاه، بعد از گذشت 38 سال ناگهان یادش می آید که در آن زمان نامه ای نوشته و حال آن را برای چاپ در اختیار سایت فوق الذکر قرار داده است.
اگرچه خیانت رجوی حتی به رهبران و بنیانگذاران سازمان سال هاست که به اثبات رسیده است اما با این حال یادآوری چند نکته لازم به نظر می رسد.
نخست آنکه برای حقیقی جلوه دادن این نامه در توضیحات مقدماتی آن چنین آمده است:
« پیام زیر که توسط مسعود، مخفیانه از قزلقلعه به بیرون از زندان فرستاده شد، وسیعاً در همان زمان منتشر گردید »
اگر چنین نامه ای وجود خارجی داشته و به قول خودش « وسیعا منتشر گردید » پس چرا طی 38 سال گذشته کسی از آن خبر نداشت؟
چرا در 38 سال گذشته که رجوی و فرقه اش بارها و بارها در مورد تاریخچه سازمان یا زندگی نامه وی کتابها و جزوات بی شماری چاپ کرده اند هرگز به این نامه اشاره ای نشده بود؟
چرا رجوی پلید که هیچ فرصتی را برای تعریف از خود از دست نداده و در هر فرصتی به خودستایی و بالا بردن خود می پردازد، حرفی از این نامه نزده بود؟
چرا حتی در یکی از نشست های داخلی صحبتی از این نامه نبوده است؟
رجوی پلید برای آنکه بتواند از وجهه احمد رضایی که در مبارزه با رژیم پهلوی کشته شده بود استفاده کرده و خود را در اذهان نیروهای سازمان بالاتر ببرد، بعد از انقلاب طلاق (انقلاب باصطلاح ایدئولوژیک) بارها و بارها در نشست ها بیان میکرد که کتاب « راه حسین » را خودش نوشته ولی بدلیل مسائل امنیتی در زمان شاه، با توجه به کشته شدن احمد رضایی، کتاب را به نام احمد زده اند ولی نویسنده واقعی کتاب خودش بوده است.
پس چه شده که در مورد این نامه مسائل امنیتی را فراموش کرده و در زیر آن نام خودش را به صراحت نوشته است؟
آیا غیر از این است که این نامه نمونه دیگری از دجالگری اوست؟
بله فرار از کشته شدن و به کشتن دادن دیگران راه همیشگی رجوی بوده و در سال های بعد نیز چنین روشی را دنبال نمود که در ذیل به برخی از آنان اشاره می کنیم:
– در سال 54 در حالی که به ادعای خودش، در محلی که زندانی بود بالاترین مسئول بوده است، ولی این امر را به گردن نگرفته و کاظم ذوالانوار را جلو فرستاد تا ساواک او را به جرم اینکه مسئول تشکیلات زندان است اعدام کند.
– در سال 1360 بعد از آن که فرمان آغاز جنگ مسلحانه با ج ا ا را داد و وقتی دیدد احتمال کشته شدن وجود دارد، نیروهایش را در ایران جا گذاشت و به پاریس فرار کرد.
– در سال 1367 در حالی که به نیروهایش اینطور القاء می نمود که حمله به ایران یک حرکت عاشورایی است، خودش به همراه همسر فراریش در سنگرهای ضد بمب صدام در خاک عراق مستقر شده و از آنجا فرماندهی را انجام می داد و به محض اینکه خبر شکست عملیات را شنید به بغداد فرار کرد.
– در سال 1369 و با شروع حمله نیروهای ائتلاف به عراق، نیروهایش را در عراق و در زیر بمباران گذاشته و به اردن فرار کرد.
– در سال اواخر 1382 که آمریکا به عراق حمله کرد، در حالیکه به نیروهایش وعده داده بود که بعنوان فرمانده، او و همسر پلیدش همراه آنان خواهد بود، خودش به سوراخ موش و به مکانی نامشخص فرار کرده و همسر خارجه دوستش را نیز برای چندمین بار به پاریس فرستاد و نیروهایش را زیر بمباران آمریکایی ها تنها گذاشت.
این سبک و روش جنایتکار پلیدی است که نه تنها از کشته شدن فرار می کند بلکه از به کشتن دادن دیگران و حتی نیروهایش خوشحال شده و آن را دستاویزی برای کارهای تبلیغاتی شیادانه خود می داند.