با پیروزی انقلاب به دست توانای مردم و روحانیون مبارز آخرین دسته از زندانیان سیاسی آزاد شدند که در بین آن ها، نوکر ساواک و خائن به بنیان گذاران مجاهدین خلق، محمد حنیف، سعید محسن، علی اصغر بدیع زادگان و تعدادی از بنیان گذاران، مسعود رجوی آزاد شد و خیانت و خباثت و وطن فروشی در دستور کار و اولویت خود قرار داد.
مسعود رجوی توسط برادرش کاظم که خبر چین و پادو ساواک بود در زندان به کارگیری شد و به همه خیانت کرد و این لکه ننگ تا قیامت بر پیشانی او حک شد.
رجوی از ترس جان بی مقدارش به بنیان گذاران مجاهدین که به منظور براندازی حکومت پهلوی، سازمان را تأسیس کرده بودند خیانت کرد و همه را به چوبه دار سپرد و این چنین بهای آزادیش را پرداخت، بعدها که از کشور فرار کرد و به دشمن ملت ایران، صدام حسین پیوست، تکیه کلامش صدق و فدا یا فدیه و فدا بود، کسی جرأت نداشت به این خودفروخته بی خاصیت بگوید تو که همه سران سازمان را فدای خود کردی و مهم تر از این اگر یکی از افراد فرقه دم از طلبکاری می زد، می گفت تو که زندانی سیاسی بودی چرا اعدام نشدی، بگو چقدر همکاری و خیانت کردی در زندان که زنده ماندی، تو تفاله بودی مریم تو را به گوهر بی بدیل تبدیل کرد، اما یک نفر از این بخت برگشته ها جرأت نداشت بگوید خودت چقدر همکاری کردی تا کجا پیش رفتی که جانت را نجات دادی، پس خودت تفاله که سهل است یک عنصر مضر و خطرناکی هستی که به همرزمانت رحم نکردی.
رجوی از این که زندانی سیاسی بود بعد از آزادی از زندان نزد رهبر رفت و منافقانه از انقلاب حمایت کرد و بعداً کاندیدای ریاست جمهوری شد، چون که رهبر از اهداف پلیدش آگاه بود، رد صلاحیت شد و نتیجه اش موضع گیری و اقدام به شورش شد و از پوسته بیرون زد و صفات شیطانی پنهانش عیان شد و حاصل افکار پلیدش حرکت های سال 1360 که به درگیری مسلحانه انجامید و ترورهای کور خود را علیه مردم عادی و کسبه و بازاریان آغاز کرد.
کارنامه سیاه رجوی بر کسی پوشیده نیست، با همکاری با دشمنان ایران زمین به مرزهای وطن حمله کرد و دل مردم را به درد آورد.
در مورد جنایات و خیانت و وطن فروشی رجوی از کجا شروع کنم، مثنوی صد من، ملت ایران حتی تمام دنیا از اعمال ننگین رجوی آگاهی کامل دارند پس به همین مقدار بسنده می کنم.