آزادی به بهای خیانت

30 دی سال 1357 سالروز آزادی آخرین گروه از فعالان سیاسی دوران قبل از انقلاب بود که مسعود رجوی نیز در بین آنان بود. در این ایام نیز به تاریخ سی ام دی ماه 1391 می رسیم که حتما فرقه تروریستی مجاهدین از مدتها قبل نفس ها را درسینه حبس کرده و باد در شکم ذخیره نموده تا بادکنک های جشن و پایکوبی دیگری برای سالگرد رهایی رهبر خفته و مخفی خویش هواکنند و در آن فرازهایی از زندگی و مبارزات این شیر بی یال و دم اشکم را به فرود تا لیبرتی ختم نمایند شیری که بیش از 9 سال است نیروها و سازمان و تشکیلات و مبارزه را رها نموده و بیچاره هرچقد فریاد میزند من سقا نیستم شورای رهبری که در بیابان بی آب و علف لیبرتی گرفتار آمده از گرده این رهبر آب میکشد. اما با نگاهی هر چند گذرا بر سابقه زندان رجوی و سایر هم بندانش و بنیانگذاران سازمان و همچنین ادعاهای بعد از انقلاب و سه دهه اخیر افق روشنتری برای شناخت رجوی و قدر و بهای 30 دی ماه و سالگردش در مقابل ما قرار خواهد داد. سازمان مجاهدین که در شهریور 1344 توسط محمد حنیف نژاد،سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان سه تن از اعضای سابق نهضت آزادی ایران و از فارغ التحصیلان دانشگاه تهران بودند تاسیس و بنیان گذاری شد، بتدریج وارد فعالیت های مسلحانه شده و در شهریور 1350 بیش از 35 نفر از رهبران و اعضای سازمان توسط ساواک شاه دستگیر شدند، در همان سال محاکمه سران سازمان آغاز و 12 تن به اعدام محکوم شدند که از میان محکومان به اعدام دو تن به نامهای مسعود رجوی و بهمن بازرگانی از مرگ رهایی یافتند. هرچند خود سازمان ادعا میکند که مسعود با پا در میانی و تلاش های بین المللی برادرش کاظم رجوی و عده ای از حقوق دانان دانشگاه ژنو موجبات عفو وی را فراهم نموده اند اما حقیقت ماجرا از این قرار بود: ارتشبد نعمت الله نصیری (رئیس ساواک) در نامه ای به ریاست اداره دادرسی نیروهای مسلح رجوی را از عوامل سازمان متبوع خود(ساواک) معرفی کرد و خواستار تجدید نظر در حکم صادره برای وی شد. و براساس مستندات موجود رجوی در مقابل ساواک دوام نیاورده و کلیه اخبار و اطلاعات سازمان و بنیانگذاران از جمله محمد حنیف نژاد را در اختیار ساواک قرار میدهد و اطلاعات ارائه شده چنان کامل و دقیق بوده که بسرعت منجر به حکم اعدام کادر رهبری سازمان میشود و از همانجا برای نجات جان خود تا بن استخوان به خیانت آلوده میشود و در عین حال مسیر بعهده گرفتن رهبری سازمان را برای خود هموار میسازد. بدین ترتیب،مسعود رجوی گرچه بعنوان عامل ساواک از اعدام رهایی یافت اما به اتهام مبارزه علیه رژیم شاه همچنان در زندان باقی ماند تا سالها بعد به ایفای نقش بپردازد. حال ببینیم مسعود رجوی با این پیشینه خیانت بار که به نزدیکان خود یعنی محمد حنیف نژاد و اصغر بدیع زادگان و سعید محسن که از بنیانگذاران سازمان بوده رحم نمیکند و در ادامه پس از انقلاب ضد سلطنتی نیز با قربانی کردن موسی خیابانی و همسرش اشرف رجوی برای حفظ جان خود از کیسه دیگران میپردازد تا کجا داعیه رهبری و خلق را با خود یدک میکشد. اینکه مسعود رجوی از همه این حوادث در طی 40 سال اخیر بگونه ای سحر آمیز از آتش میپرد بی آنکه پر قبایش بسوزد براستی از همان آغاز ورودش به سازمان نقش رهبری ساخته و پرداخته آمریکا و انگلیس را ایفا میکند یا اقبال بلند مردم ایران است که از چنین رهبری محروم نمانند!!!!، در حوصله این مطلب نمیگنجد باشد که در آینده به آن بپردازیم. اما ارائه مختصر توضیحی خالی از لطف نیست، اگه از حق نگذریم و براستی توانایی و تجارب مسعود رجوی را بخاطر بیاریم بایستی اذعان کرد که این شخص بخوبی و درستی تجربه خود را در تشکیلات فعلی سازمان بکار گرفت و رسما اعلام نمود. همه زندانی هایی که از رژیم حاکم بر ایران آزاد میشوند و به مجاهدین میپیوندند تفاله هایی هستند که رژیم آنها را به سمت ما پرتاب میکند و گرنه زندانی مجاهد بایستی یا اعدام شود و یا زیر شکنجه شهید شود و هرکدام که آزاد میشوند بدانید همرزمان خود را لو داده و یا شکنجه کرده اند. عبارات فوق در نشست های حوض در سال 74 در سالن بهارستان بغداد بطور صریح و روشن در پاسخ تعدادی از افرادی که در آن دوران تازه دوران محکومیت خود را بپایان رسانده و آزاد شده بودند و بلافاصله به عراق امده و به تشکیلات پیوستند اعلام نمود و اینجانب و تعداد زیادی از افراد جداشده شاهد و گواه این گفتگو بوده اند که در آن سلسله نشست ها در هر دوره حدود 250 نفر (یک محور یا قرار گاه از تشکیلات نظامی) شرکت میکردند که کلیه افراد میبایستی اصطلاحا از حوض عبور کرده تا ناخالصی ها را دور بریزند و تطهیر شده بیرون بیایند و یکی از این روزها به این زندانیان تازه پیوسته اختصاص داشت که میبایستی تحت اجبار اعلام کنند هر کدام چند زندانی مجاهد را لو داده و یا شکنجه کرده اند که در این روز رجوی تز میداد و نظریه پردازی میکرد. امروزه همه اعضای گرفتار در لیبرتی و هوادران و اجیر شدگان خارجه نشین باید تز و نظریه همین فیلسوف و رهبر زیر خاکی را جلوی خودش بگذارند که: چرا این تئوری در مورد خودت صادق نبود چطور تجربه خود را درمورد دیگران آزمایش میکنی که هر زندانی سیاسی مجاهد فقط با خیانت و لودادن و شکنجه هم رزم خود از زندان آزاد میشود وگرنه مجاهد زندانی فقط باید شهید شود.!!!!! مرگ خوب است اما برای همسایه؟؟؟؟؟ چرا خودت این کار را نکردی؟؟؟؟ پس با این اوصاف باید گفت اثبات موضوع نامه ارتشبد نصیری رئیس وقت ساواک اضهر من الشمس است زیرا خود مسعود رجوی بهتر از هر کس دیگر به آن اعتراف و اذعان نمود و حال: تو خود حدیث مفص بخوان از این مجمل علی مرادی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا