آشنایی با جعلیات باند تروریستی رجوی

بیست و نه سال است که از اعلان جنگ رجوی به "خلق قهرمان"اش می گذرد.اگر چه آنروز توانست تعدادی از گروه ها و شخصیت های روشنفکر ایرانی را با خود همراه و نفله کند، اما از پایه های مردمی برید و هزاران نفر را کشته یا بکشتن داد. دست به ترور و انفجارهای محیرالعقولی زد.حزب جمهوری و دفتر نخست وزیری را با خاک یکسان کرد.تیم های ترور و واحد های عملیاتی را در تهران و شهرهای بزرگ براه انداخت و خود در کنار گودهای فرانسه و بغداد نشست و تماشا کرد.ظاهرا همه چیز روا بود و به دل می نشست.از پارلمانترهای غربی تا یار بغدادی همه و همه دستک زن و طبالچی او بودند.دنیای رام بود و ایام کام! اما کسی تصور نمی کرد که روزی روزگاری "آس" ها و "همه چیز" اش را در قمار با صدام ببازد وسرگردان و گریزان شود.سادگی نکنیم.فکر نکنیم که این همه بلایا از ذات پلید اش جوانه زده است، نه!کسی که بتواند پس از 30 سال در برابر هفت تیر کش های آمریکایی دامن پوشیده و نوکری پیشه کند اگر تغییربنفس هم نکند قدرت انطباق دارد.اینجا با خود او کار داریم.با مسعود رجوی.کسی که برخلاف تمامی ادعاها از درک کوچکترین مسائل جامعه ایرانی محروم است.اشتباه نکرده ایم اگر بگویی آزمایش این رند مفلوک در تراز قانونمند هستی نامه نگاری و رقم خورده است! تنها پیروان ادیان آسمانی نیستند که هستی و جهان را قانونمند می دانند.ماتریالیست های دیالکتیکی نیز در ذات ماده به هدفمند بودن پیوندهای هستی معتقدند.در چنین هستی ای، قانونمندی جوامع بشری روزمره صیقل می خورد و به تکوین می رسد.زنجیره ای متلاطم و پر فراز و نشیب که انسان را در روابط پر پیچ و خم آن معنی کرده و به سوی اصالت های راستین هدایت میکند.جوامع،گروه ها و افرادی که سازگاری چنین مراحلی را در انطباق با شرایط ذاتی(محتوی) نفی کرده و به عصیان های غیر قانونمند دست می زنند از گردونه خارج می شوند. گرچه 29 سال گذشت اما از نظر هستی شناسانه، رجوی این مسیر را با سرعت شگفت انگیزی طی کرده است.با چنین شاخص هایی در صحنه سیاسی – اجتماعی ایران اکنون 8 سال است که قدرت ظهور و حضور ندارد.در داخل مخفیگاه اش نشسته و هر روز شعار پیروزی سر می دهد.همانگونه که صدام حسین از مخفیگاه اش سر می داد.اما دیدیم که عاقبت چه برسرش آمد!دوستان سابق اش به اسفبارترین شکل گرفتنداش و پس از شمردن دندان هایش به طناب اعدام سپردند. داستان رجوی نیز حکایت عجیب و غریبی نیست.تاریخ ملل نمونه های بیشمار از این گونه خرچنگ های پوست کلفت سراغ دارد.اما این یکی را می توان سرآمد و الگویی برای تجربه کردن دانست.تجربیاتی تلخ و گرانبها!چرا که روداری این حضرت زبانزد خاص و عام است.ایشان که ظاهرا بحرالعلوم و نسخه پیچ همه زمینه های متعلق به مردم ایران هستند.خود را نخود هر آشی کرده وهنوز معتقدند در حقشان جفا شده و به کمتر از رهبری قانع نیستند.بهمن دلیل پیشاپیش زن سوم خویش را رئیس جمهور مادام العمر نموده و در تمامی اطلاعیه ها و پیام ها جایی برای تشکر و قدردانی از ایشان خالی نموده اند تا رهبر بودن این حضرت فراموش نشود. برای نمونه پیام "یکم اسفند" ایشان از این معنی پراست.معلوم نیست این خانم که درمانده اوضاع نذار "اشرف نشینان" است چه گلی به جمال ایشان الصاق کرده اند؟بگذریم که سخن از رجوی است.ایشان در همین پیام ضمن ذکر انواع پیروزی های بدست آمده باز هم تکخوری کرده و دیگران را به اطاعت و انطباق از خویش دعوت نموده اند تا ساربان به مقصود رسد.بدبخت آن کسی که خبر نداشته باشد تا همینجا هم جریانات سیاسی چوب دخالت های بیجا و ناروای ایشان را می خورند. همین کسی که در انتخابات 88 خبر از تحریم همه جانبه و عدم شرکت مردم ایران می داد و همان که موسوی را جنایتکاری در نفی تمامیت رژیم می نامید، وادار شد مزورانه برای استمالت از آقایان کروبی،موسوی و رفسنجانی نامه نگاری کند و پیام شریکباش بدهد.و بدبخت تر آنهایی بودند که فکر کردند آش این حضرت چرب و چیلی است.کسانیکه با چنین تصوراتی در حلیم رجوی افتادند فراموش کردند همه آنهایی که در سال 60 به او پیوسته بودند بدلایل خیلی روشنی از جمله تمایت خواهی،ضد مردمی و توتالیتر بودن ایشان جداشده و به او پشت کرده اند.پیام "یکم اسفند" معنای حقیقی و قابل درک کیش شخصیت و دیپلماسی چماقبدستی رجوی در صحنه سیاسیون خارج نشین است.در این پیام که به هیچ گروه سیاسی دیگری اشاره ندارد، گونه ذلیلانه ای از مال خود کردن جمعبندی وقایع بهمن ماه است.گویا ایشان بوده اند که عقاب وار در همه صحنه ها حضور داشته و تمامی تحولات را به نفع خویش رقم زده اند.معمولا دستاورد متعلق به کسی است که دستی در ماجرا داشته باشد.اما او که درکنار گود نشسته است چنین ماجراهایی را بنام خویش کرده و از دستاوردهای "اشرف نشان" سخن رانده است. اشکالی ندارد اگربگذاریم در همین اوهام باقی بماند.اما روداری ایشان به همینجا ختم نمی شود.از یکطرف تهدید به عملیات های انتحاری در ایران و از طرف دیگر شعار انطباق برای دیگران می دهد.ظاهرا حضرتش فراموش میکند که انطباق چند مرتبه والاتر از تعامل و همکاری است.ایشان ابتدا می بایست از تعامل با دیگران حرف می زد و ثابت می کرد که بجز تیرکشی و انفجار همکاری دیگری هم در کارنامه اش داشته است که چنین جادویی را بکار بندد.جایی که ارتباط گروه تروریستی ایشان با تحولات درون ایران به ترور،پرتاب ککتل،آتش زدن سطل های زباله،انفجار، خشونت و اسلحه کشی واحد های عملیاتی صادراتی ختم می شود چه نقطه مشترکی می تواند با دیگران داشته باشد که فراخوان انطباق آنان با خود را می دهد؟ از طرفی این مضحک ترین پیام رجوی در چند سال اخیر بود.پیامی بی سروته و مملو از سرگشتگی و ندانم کاری برای کسی که ادعای رهبری خاورمیانه از تهران تا سوریه را داشت.ظاهرا استفاده جمهوری اسلامی از بازیچه ای بنام مجاهدین در صحنه سیاسی ایران باد در غبغب اش انداخته و او را به ظلالت و گمراهی کشیده است.آنگونه که ایرانی ها در معادلات قدرت با این باند تروریستی بازی میکنند ظاهرا ایشان را به "من مرد تنهای شبم" مبدل کرده است.جماعتی که تنها ذخیره فعلی اش می تواند صدور اطلاعیه و جمع زدن شبهات و جعلیات بنام دارایی ها و توانایی هایش باشد. شکستن زنجیر و طلسم اختناق هم که 29 سال است با حضور نامبارک ایشان هر 6 ماه یکبار اتفاق می افتد.در علم سیاسی به اینگونه فرافکنی دریدگی هم می گویند.بخش زیادی از "پیام یکم اسفند " رجوی به جعلیات و دروغپردازی اختصاص دارد.او با این پیام اصالت نداشته اش را از اظهارات و واکنش دست اندرکاران جمهوری اسلامی ایران کسب کرده است.چرا که ظاهرا اگر ایرانی در کار نبود این بدبخت از کجا می توانست این همه منم زده و خودش را به اثبات برساند؟!بخش دیگری از این پیام یا اطلاعیه به سخنان دیگران اختصاص دارد.حرف خود او چند جمله بیشتر نیست.در آن جملات هم یا فحاشی کرده و یا به تهدید های توخالی پرداخته است.و همینطور پیروزی عنقریب که در 30 سال گذشته بسیار تکرار شده است. گذشته از سفسطه گری رجوی، هذیان های کوتاه و بلند پیام منصوب به او، نشان از عنصر سرگشته و بیرمقی دارد که با ادعاهای رویایی از حل مسائل گریبانگیر خود عاجز و درمانده است.رجوی بهتر است برای مردم ایران نسخه ای بپیچد که نشانی از او نباشد.چون ظاهرا در 30 سال گذشته به هر چیزی دست زده و در هر آشی خود را وارد کرده آن را نجس و دور انداختنی نموده است.ایران آزاد،مستقل و سربلند نیازمند نوکران خودفروخته و خائن نیست.مردم ایران و حتی گروه های اوپوزیسیون بخوبی او را شناخته و در تمامی عرصه ها او را تنها و بی صاحب خواهند گذاشت.جعلیات و سروصداهای دروغین او شیادی ولگرد را دراذهان تداعی میکند که از تنهایی وسرگردانی به جفنگ گویی افتاده است!

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا