بسیج خانم رجوی در 18 ژوئن امسال در”ویل پین ته”

آنچه که مسلم است نسل جدید در ایران و اکثر کشورهای خاورمیانه از مصر و تونس و یمن که در حال تحول و دگرگونی است نشان داده اند که تن به مبارزات خشونت آمیز نخواهند داد. مردم این کشورها و بویژه ایران بخوبی می دانند که با اهرم خشونت نمی توان آزادی و عدالت اجتماعی را به دست آورد. امسال هم مانند هر سال خانم مریم رجوی با بسیج صدها نفر از کشورهای مختلف و مخارج میلیونی روز شروع مبارزه مسلحانه را که مردم ایران در آن روز و تا به امروز این مشی را محکوم کرده اند و به عنوان یکی خطای استراتژیک محسوب می شود با عناوین جدیدی ” پیروزی عدالت، حفاظت از اشرف” در پاریس”ویل پنت” جشن می گیرد. هر سال در چنین روزی رابطین سازمان به جنب و جوش افتاده و از کمپ های پناهندگی گرفته تا اتاق های دانشجوئی و بنگاه های مسافرتی شروع به لشگرکشی نموده و مردم بی خبر از اصل ماجرا را با وعده دیداری از پاریس و کشتی سواری روی رود سن و… به گردهمائی 30 خرداد می کشانند. در این رابطه اساسا ملیت و فهم و درک شرکت کنندگان، از محتوا و هدف تظاهرات مهم نیست هرکس از سفید موسیاه و شرقی و غربی و آسیائی می تواند از شرکت در این تظاهرات به نوعی سود ببرد. در واقع مخارج این بریز و بپاش ها را از بقیه دلارهای باقیمانده صدام و جنگ طلبان آمریکائی و اسرائیلی تامین می کنند و علنا گفته اند که برای مبارزه با جمهوری اسلامی از هرجا و هر منبعی می شود استفاده کرد. ” هدف وسیله را توجیه می کند” قابل توجه است که هر سال اینگونه گردهمائی ها و رژه های خیابانی بدون حضور و همبستگی اکثر نیروهای اپوزیسیون انجام شده است و فقط مصرف داخلی و تبلیغاتی و روحیه دادن به نیروهای اسیر در پادگان اشرف را داشته است. تعداد کمی هم از کسانی که خطوط فکری مجاهدین را مبنی بر مبارزه مسلحانه قبول داشته و از روش و منش مجاهدین بدون اینکه از روابط درونی آنان آگاهی داشته باشند، شعار شرکت در اینگونه گردهمائی ها را داده و تنفرشان را از جمهوری اسلامی در حمایت از مجاهدین می بینند.
آقای شمس حائری از فعالین سیاسی زمان شاه که سالها عضو سازمان بوده است در مقاله ای تحت عنوان ” نقدی بر نوشته آقای علی ناظر در گردهمائی 18 ژوئن” به مطالبی اشاره می کند که با توجه به تجربه ایشان می توان از آن به عنوان معیاری برای شناخت فرقه مجاهدین استفاده نمود. این مقاله را می توانید در آدرس زیر بخوانید: آیا تاکنون کسی و یا گروهی بوده است که اهداف خود را غیرملی غیرمردمی و ضد انسانی و مناسبات خودش را دیکتاتوری بنامد؟ معیار برای اینکه به مردمی بودن و آزادمنشی و عدالت خواهی سازمان و یا گروهی پی ببریم، لازم نیست شعار های آنان را ملاک قرار دهیم قبل از آن باید روابط و مناسبات آن سازمان یا گروه یا فرد را با فامیل و اطرافیان و اعضای خود سنجیده و آن را با معیارهای دمکراتیک ارزیابی کنیم. مسلم است که از دیگران شروع کردن و شعارهای زیبا و همه پسند دادن از دست همه ساخته است و خرجی هم ندارد. البته میزان پذیرش این شعارها از جانب نهاد های دولتی و شخصیت های غربی بستگی به دوری و نزدیکی با جمهوری اسلامی و شرایط لحظه ای سیاست روز دارد. بطور مثال مجاهدین در زمان آقای محمد خاتمی در لیست گروه های تروریستی قرار گرفت و در دوره احمدی نژاد در بسیاری از کشورها از لیست خارج شد. در صورتی که سازمان مجاهدین همان سازمان قبلی است و هیچ تفاوتی در این دو دوره نکرده است. در رابطه با سازمان و شناخت ماهیت این گروه می بایست اول از همه تنظیم رابطه آنها را با نیروهای جدا شده و جدا نشده و مناسباتشان با منتقدین و کسانی که به نوعی با آنان و روشهای فرقه ای آنها مخالف می باشند، دید. چگونه می شود در کنار فرقه ای که همیشه برای حذف نیروهای خودی و غیرخودی از ابزار خشونت استفاده کرده و هرگز اعدام را بدون قید و شرط محکوم نکرده است قرار گرفت و شعار آزادی و عدالت اجتماعی سر داد. چگونه می شود روزی را که رجوی غیر مسئولانه و بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی اعلام مبارزه مسلحانه کرد و هزاران نفر را به دم تیغ داد هر سال جشن بگیریم و از آن الهام بگیریم. آنچه که مسلم است نسل جدید در ایران و اکثر کشورهای خاورمیانه از مصر و تونس و یمن که در حال تحول و دگرگونی است نشان داده اند که تن به مبارزات خشونت آمیز نخواهند داد. مردم این کشورها و بویژه ایران بخوبی می دانند که با اهرم خشونت نمی توان آزادی و عدالت اجتماعی را به دست آورد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا