دو گانه گی در تئوری و عمل سیاسی، تناقض آرمان و ایده ها با استراتژی و تاکتیک، سطحی نگری در تحلیل رویدادها و واقعیت ها، نبود دانش سیاسی و متد علمی در تحلیل مسائل و موضوعات و مهمتر از همه عدم باورمندی به سنت دموکراتیک، انگاره ها و مولفه های فکری و سیاسی دنیای مدرن که حاصل انباشت تجربه ی بشری در طی قرون متمادی ست از ویژگی های اساسی و آشکار فرقه ی مجاهدین است. مجاهدین از هنگامی که پا به عرصه ی حیات فکری و سیاسی گذاشتند علیرغم صداقت و خلوص بنیانگذاران و رهبران اولیه از نوعی تمامیت خواهی و مطلق انگاری در عرصه ی تئوریک و عمل سیاسی رنج می بردند. جنگ چریک شهری و بریدن از واقعیت و محمل اجتماعی منجر به زیرزمینی شدن عناصر مجاهدین شد این رویداد مشهود پایه ریزی مطلق انگاری ایدئولوژیک و سیاسی در کادرهای تشکیلاتی و عناصر مرکزیت مجاهدین را موجب گردید. هر چند مجاهدین با شعار و آرمان آزادی و دموکراسی استارت مبارزه را زدند اما رویکرد خشونت طلبی و اتخاذ استراتژی جنگ مسلحانه بتدریج و به شکلی نامحسوس نطفه های فاشیسم و تمامیت خواهی را در ذهنیت جمعی مجاهدین و اندامواره دستگاه فکری آنان پدید آورد. امروزه در تحلیل آکادمیک و پژوهش علمی اندیشمندان حوزه ی روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی به مهمترین بنیادها و ریشه های فاشیسم و مطلق انگاری در اشکال چپ و راست اشاره می گردد. دور شدن از محمل اجتماعی و بریدن از متن روابط و مناسبات انسانی و اجتماعی تاثیر مخرب و ویرانگری را بر عناصر سیاسی و آرمانگرا خواهد گذاشت. برای اثبات این مدعا و تحقیق علمی فاکت های تاریخی متعددی را می توان بیان کرد. دیکتاتوری استالین، خشونت طلبی مفرط خمرهای سرخ، تحرکات ناراست و نابخردانه و ستیزه جویانه ی گروههای تروریستی چون بریگارد سرخ در ایتالیا، ارتش سرخ در ژاپن و اقدام مستقیم در فرانسه در دهه های شصت و هفتاد میلادی و در دو دهه اخیر رشد و نضج گروههای بنیادگرایی چون القاعده و طالبان از نمونه های بارز و مشخص است. حال با نگاهی به عملکرد و گذشته ی مجاهدین از آغاز و تاکنون می توان به صراحت بیان نمود که این گروه خشونت طلب با اتخاذ رویکرد تروریستی و مسلحانه همواره در روند منطقی دموکراتیزاسیون جامعه ایران پارازیت انداختند و نقش منفی و مخرب بازی کردند. ضمنا بایستی ادغان کرد تشدید تضادها و کنتاکت با جریان های سیاسی متعدد ایرانی و حاکمیت سیاسی در ایران همواره از سوی مجاهدین اتفاق افتاد. چرا که سران فرقه دچار خودشیفتگی و خودمحوری تام و تمام بودند، خود را در نوک پیکان تکامل اجتماعی پنداشتن و اما از کمترین دانش آکادمیک و سیاسی و ایدئولوژیک برخوردار بودن جز پیامدها و نتایج ویرانگر برای مجاهدین سود و فایده ای نداشت. در این میان کادرهای تشکیلاتی و عناصر ناآگاه مجاهدین قربانی شدند و هموطنان ایرانی نیز در معرض سهمگین ترین خشونت ها و ترورها از سوی مجاهدین قرار گرفتند. تا زمانی که سران فرقه مجاهدین اهمیتی به سیر تفکر در دنیای مدرن ندهند، باور خود را به سنت دموکراتیک در عرصه عمل اجتماعی و سیاسی ثابت نکنند، به نقد گزنده و عریان از نیم قرن گذشته ی خشونت بار و ستیزه جویانه تن در ندهند و سرانجام تحلیل منطقی از تحولات و واقعیت های پیرامونی نداشته باشند انحطاط و فروپاشی آنچه که هم اکنون همگان شاهد آن هستند سرنوشت محتوم آنان خواهد بود. واقعیت این است که سران مجاهدین هیچگونه پایگاه و وزن اجتماعی در ایران ندارند پس طی ماهها و روزهای اخیر در پی خریدن زمان و فرصت هستند تا پایگاه خود را در اشرف حفظ کنند شاید به زعم آنان سمت و سوی تحولات به سویی پیش رود که امریکائیها از آنان چون ستون پنجم استفاده کنند. براستی سران مجاهدین در باتلاق متعفنی افتاده اند آنان علیرغم اصول، مبانی انقلابی و مواضع ضد امریکایی ـ ضد امپریالیستی بنیانگذاران و عناصر مرکزیت مجاهدین چون حنیف نژاد و احمد رضایی، دست به دامان سیاستمداران بازنشسته و پیر و پاتال نئومحافظه کار و افراطی ترین عناصر جناح میلتاریست و راست امریکایی شده اند!! واقعا باید به این همه صداقت و وفای انقلابی رهبر عقیدتی مجاهدین و سایر سران مجاهدین تبریک گفت که با آویزان شدن از عناصر جنگ طلب امریکایی که با طراحی کودتا علیه دولت مردمی دکتر محمد مصدق برای بیش از ربع قرن سگ زنجیری امپریالیسم امریکا یعنی شاه (تعبیر بنیانگذاران مجاهدین و جناب مسعود رجوی در دهه پنجاه که همه اسنادش موجود است) را در هرم قدرت جای دادند، می خواهند با امپریالیسم جهانی به سرکردگی امریکا به مثابه ی تضاد عمده و اصلی خلق ها مبارزه کنند!! اما در حقیقت سران مجاهدین به دلیل امیال قدرت طلبانه و شیفتگی محض برای کسب قدرت با ملت بزرگ ایران سر ستیز دارند و در این میان آنچه که آشکار است اینکه تضاد اصلی مجاهدین نه امپریالیسم امریکا که ملت ایران است، براستی تاسف انگیز است. دیشب سیمای به اصطلاح آزادی متعلق به مجاهدین با افتخار بیانیه و عکس های عناصر افراطی جنگ طلب امریکایی را همچون رئیس سابق اف بی آی یا ستاد مشترک و.. را در حمایت از مجاهدین و افراد مستقر در اسارتگاه اشرف خواند و نشان داد!! و در عین حال با آب و تاب از شهید شدن احمد رضایی در 11 بهمن ماه دهه پنجاه به دست عوامل رژیم شاه سگ امپریالیسم امریکا در منطقه خاورمیانه (تعبیر از بنیانگذاران مجاهدین در دهه پنجاه) سخن گفت! باور نکردنی ست چنین چرخشی صد درجه در مواضع رهبر عقیدتی مجاهدین! مبارزه با سگ امپریالیسم امریکا در دهه پنجاه تا مزدوری و پادوئی برای امپریالیسم امریکا در دو دهه اخیر و التماس و ناله و زاری در این روزها برای امپریالیست های امریکایی تا حفاظت مجاهدین را در اشرف بر عهده بگیرند!! اما میبایست باور کرد چرا که تاریخ بهترین محک و معیار تعیین کننده برای مرزبندی بین نیکی و زشتی و سیاهی ست. براستی انحطاط و فروپاشی فرقه ی خشونت طلب مجاهدین آغاز نشده است؟ آرش رضایی