حفظ حقوق اولیه انسانی؟ آمریکائی های خوب – آمریکایی های بد

در تاریخ پنجم اردیبهشت 1391 مقاله ای بنام "مشکلات آنها و مشکلات اینها" به قلم آقای دکتر منوچهر هزارخانی را در سایت " همبستگی ملی" وابسته به مجاهدین خواندم که از برخی جهات قابل توجه و ضمنا در خور پاسخگویی است. ایشان که تلاش کرده اند با همان فرهنگ خاص مجاهدین که سالیان سال است به آن خو گرفته اند به بخش هایی از مصاحبه آقای هنری ووستر، مدیر دفتر ایران در وزارت خارجه آمریکا که در تاریخ 30/01/91 از صدای آمریکا پخش شد پاسخ بدهند. ولی آنچه در این پاسخگویی خیلی کم رنگ و یا اساسا از آن خبری نبود صداقت از یک سو و ناآگاهی به مسائل درون تشکیلاتی مجاهدین از سوی دیگر است و بنظر میرسد مشکلات پیری هم مزید بر علت شده است. آقای هزارخانی در این مقاله به دو مورد از صحبت های آقای ووستر ایراد گرفته اند. اول اینکه چرا ایشان مجاهدین را یک جنبش اصطلاح طلب دموکراتیک نمی داند و بلافاصله این سوال را از ایشان مطرح کرده اند که "آیا حتما باید نماینده جنبش اصلاح طلب دموکراتیک بود تا به تروریسم متهم نشد؟ " البته آقای هزارخانی میتوانند همچنان منتظر پاسخ آقای ووستر در رابطه با سوالشان باشند ولی چرا آقای هزارخانی خودشان به این سوال پاسخ نمی دهند که آیا مجاهدین واقعا یک جنبش دموکراتیک و اصلاح طلب هستند؟ ایشان که خیلی تلاش کرده اند موضوع را ساده سازی کنند، میگویند: "… مشکل متقابل مجاهدین با دولت آمریکا، آن طور که واقعیتهای روزمره نشان میدهند، اصلا به این پیچیدگی نیست… مشکل بی اعتنایی به لگدمال شدن حقوق اولیه انسانی، مثل حق زندگی، حق مالک بودن داراییهای خود و حق استفاده از آنها،… ـ چه نماینده یک جنبش اصلاح طلب دموکراتیک باشند و چه نباشند ـ به رسمیت شناخته است… ". نه خیر، آقای هزارخانی مشکل خیلی پیچیده تر از تصورات ساده لوحانه شماست. هر دو طرف خوب می فهمند که به همدیگر چه میگویند مشکل اینجاست، بدلیل اینکه شما در حاشیه هستید توان درک حرفهای هیچکدام را هم ندارید. دعوای ما با شما و امثال شما هم که در حول و حوش مجاهدین زندگی می کنند نیز همین است. مشکل در ده سال ارتباط تنگاتنک و بده بستان های غیر متعارف، خارج از چارچوب های اخلاقی و کاملا ضد ملی و ضد میهنی مجاهدین با ارتش و دولت وقت و فعلی آمریکاست که شما و امثال شماها از آن اطلاع ندارید. حال با این توصیفات اگر آقای هزارخانی بازهم اینقدر به حقوق اولیه انسانی و حق زندگی، حق مالک بودن داراییهای خود… مجاهدین معتقد هستند آیا تابحال به این موضوع هم فکر کرده اند که در سه دهه گذشته رهبران مجاهدین چقدر به حق و حقوق اعضای خود پایبند بودند؟ آیا تا بحال ایشان از خودشان سوال کرده اند که چرا زنان و مردانی که چندین و چند سال از بهترین سالهای عمرشان را با مجاهدین گذرانده اند و هزاران بار به استقبال مرگ رفته و حاضر بودند در هر لحظه شهید هم بشوند و البته خیلی هایشان هم شهید شدند ولی حق کوچکترین اعتراضی را نداشتنند؟ و اگر هم اعتراض میکردند سر و کارشان با انواع و اقسام شکنجه های روحی و روانی و محاکمات غیر عادلانه که نهایتا به زندان ختم میشد، بود؟ آیا آقای هزارخانی از خودشان در رابطه با مناسبات دورن تشکیلاتی مجاهدین سوال کرده اند و آیا تاکنون خواسته اند برای پی بردن به حقیقت درون تشکیلاتی مجاهدین حتی دقایقی را پای صحبت همین جداشدگان که تعداشان هم در حول و حوش ایشان کم نیست و براحتی برای ایشان قابل دسترسی است، بنشینید؟ تا بفهمند که رهبران مجاهدین خود بزرگترین نقض کننده حقوق اولیه انسانی در تشکیلات مجاهدین هستند؟ و حال سوال از ایشان اینکه: آیا شما تابحال داستان جذب نیرو به شیوه کاریابی را شنیده اید؟ و واقعا چقدر از این پدیده گوی در گوی مجاهدین سر در می آورید و به مناسبات فرقه ای و ساختارهای عقیدتی – تشکیلاتی و سیاسی آن واقفید؟ آقای هزارخانی آیا شما میدانید کسانی که در درون تشکیلات مجاهدین زندانی بودند و یا کسانی که دست به خودکشی زدند و یا زیر شکنجه جان باختند تنها جرمشان این بود که میگفتند دیگر نمی خواهیم نزد مجاهدین بمانیم؟ و آیا جای درنگ و تامل ندارد که لختی را به این موضوع بیندیشید ؛ کسانی که بعنوان هوادار و یا عضو مجاهدین که تا دیروز در زندانهای رژیم ایران بسر میبردند حال باید در قرارگاه اشرف یا مجددا سر از زندان مجاهدین در آورده و شکنجه شوند و یا خود به شکنجه گر دیگری تبدیل شوند. این محصول کدام ایدئولوژی است که این چنین روح و روان انسانها را اسیر کرده و آنها را در راستای اهداف فرقه ای شان بکار میگیرد؟ آیا این حقوق اولیه انسانی نیست کسانی را که مجاهدین به دروغ متهم به خیانت میکردند باید از حق یک محاکمه عادلانه برخوردار میبودند ولی متاسفانه هرگز فرصت دفاع از خود را پیدا نکردند؟ و چه کسانی که در خلوت و سکوت خود و تحت انواع شکنجه های روحی و روانی جان نباختند؟ و حال چگونه است که شما به این همه ظلم و جنایت درون تشکیلاتی مجاهدین چشم هایتان را می بندید؟ واقعا به کدامین دلیل و منطق؟ و اما مورد دوم؛ جای بسی تاسف است که شما در مقاله تان از ژنرالها و سیاسیون کهنه کار و بازنشسته فعلی و دولتمردان پیشین آمریکا بعنوان کسانی که "… جهت طلب عدالت برای مجاهدین… " فعالیت میکنند نام میبرید. البته آقای هزارخانی به عمد چشمش را روی این موضوع که اگر تعدادی آمریکایی "خوب و با وجدان" پیدا شده اند "… که با اقدام شجاعانه شان… " از مجاهدین حمایت میکنند بخاطر پولهای هنگفتی که آنها در این تجارت سودآور از مجاهدین نصیب شان میشود نیست بلکه بخاطر این است که آنها "… از آرمانهای اصیلی دفاع می کنند که… جزء ذاتی فرهنگشان است… از این روست که از ته دل فریاد می زنند ننگ بر ما که نقض عهد کردیم و به تعهداتمان پاسخ ندادیم… ".؟! آقای هزارخانی در مقاله شان از این هم پای را فراتر گذاشته و تلاش کرده اند از زحمات حامیان مجاهدین از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه یکجا تشکر و قدردانی کنند. وی میگوید:… این فریاد اعتراض "دوحزبی" هم، که طنینش در واشنگتن، "تجار محترم" همان دو حزب را به وحشت انداخته است، نوعی "صدای آمریکا"ست… آمریکای آرمانخواه و طالب آزادی… ". عجب؟! بنظر میرسد آقای هزارخانی در مقاله شان خیلی عجله داشتند، خرابکاریهای مشمئز کننده و ضد ملی مجاهدین را طوری بسته بندی کنند که بوی گندش بیشتر از این عالمگیر نشود، به همین دلیل مجبور میشوند آمریکائیان را به دو دسته ی آمریکائیان "خوب و شجاع" و آمریکائیان "بد " و یا بقول ایشان "تجار محترم " تقسیم کنند تا شاید بتواند بنوعی افتضاحات مجاهدین را در یک دهه ارتباط ننگ آور هم با ارتش و هم با دولت آمریکا را توجیه و لاپوشانی کند. نتیجه اینکه با اینگونه توجیهات و رفع و رجوع کردنهای کودکانه، هرگز نمی تواند افکار عمومی و مردم ایران را از اقدامات ضد ملی و ضد میهنی مجاهدین تنها به بهانه مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی ایران منحرف کند. چرا که مردم ایران آنقدر هوشیارند که بتوانند سره را از ناسره تشخیص داده و از چاله به چاه نیفتند. حرف آخر اینکه مجاهدین باید به سه دهه ؛ خیانت به آرمانها، همکاری با دشمن مردم ایران و خدمت تمام عیار اطلاعاتی، عملیاتی و سیاسی به صدام و سایر حاکمیت های منطقه، به آمریکا و سایر کشورهای اروپایی و بالاتر از همه به سرکوب وحشیانه درون تشکیلاتی و حاکم کردن مناسبات فرقه ای پاسخ دهند. سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا