رجوی ها که اشرف را کانون استراتژیک نبرد برای سرنگونی اعلام می کردند بالاخره مجبور شدند تا با خفت و خواری و تن دادن به خواسته های آمریکائیها آن را تخلیه کنند و در کمپ موقت ترانزیت در بغداد مستقر شوند تا شاید اروپائی ها و غربی ها آنها را در کشورشان بپذیرند.
تخلیه اشرف که شکست و عقب نشینی استراتژیکی بزرگ برای مجاهدین بوده است، ابتدای مسیری رو به افول است که رجوی ها با آن روبرو شدند.
شکستن طلسم مناسبات فرقه ای که تنها وسیله کنترل نیرو و اعضا در اشرف بود با استقرار آنها در کمپ لیبرتی کارآیی لازم را نخواهد داشت و کنترل سازمان های بین الملللی و صلیب سرخ بر اعضا و افراد عاملی مهمی برای در هم شکستن این اختناق خواهد شد همانطور که در مقطع کوتاه استقرار افراد در لیبرتی تعدادی از آنان از این کمپ فرار کردند.
رجوی ها که خوب می دانند تخلیه اشرف و خروج از عراق به منزله پایان تشکیلات فرقه ای آنهاست در دستگاههای تبلیغاتی خود با بوق و کرنا سعی دارند تا چنین وانمود کنند که با خروج از لیست وزارت خارجه آمریکا پیروزی بزرگی بدست آوردند تا بدین طریق مانع روحیه باختگی کامل باقی مانده هواداران و اعضای از دنیا بی خبر خود شوند و به آنها وعده کارت پناهندگی و بلیط پرواز به کشورهای غربی می دهند. اما اینکه این آرزو محقق خواهد شد یا خیر جای سئوال دارد.
رجوی ها که افراد را حتی در لیبرتی به زور و با کنترل شدید تشکیلاتی مهار می کنند چگونه می توانند در اروپا سیطره ای بر آنان داشته و مانع از فروپاشی تشکیلات خود بشوند؟
آیا کسانی که بیش از دو دهه در تشکیلات فرقه ای در اشرف شب و روز تحت کنترل مسئولین فرقه مستمرا با اهرم هایی همچون نشست های عملیات جاری، غسل هفتگی و… مغزشویی شده و کنترل می شدند، با پا نهادن به جهان بیرون از کنترل فرقه و مناسبات فرقه ای قابل کنترل خواهند بود؟
رهبران فرقه که از قبل خروج از لیست آمریکا با هیاهو دستاوردهای پیروزی آن را به رخ هواداران خود می کشیدند و مریم قجر آن را تغییر موازنه قدرت در ایران می نامند! مطمئنا می بایست در مقابل افکار عمومی و حتی اعضای خود به این سئوالات پاسخ مشخص دهند که با خارج شدن از لیست وزارت خارجه چه تغییر مشخصی در سازمان بوجود خواهد آمد؟
آیا هیاهوی رهبران فرقه و ادعای پیروزی برای خروج از لیست واقعی است؟
خروج از اشرف چه تاثیری در استراتژی فرقه خواهد داشت و رجوی چه توجیه ای برای اعضای خود دارد؟
چرا تا به حال رجوی مبارزه مسلحانه را تنها راه برای سرنگونی می دانست؟ او از این پس چه استراتژی در پیش خواهد گرفت؟ آیا استراتژی جدید نشانه شکست اوست یا نشانه پیروزی؟
آیا رجوی ها واقعا خواهان خروج نیروها از عراق هستند یا برای آنها ممانعت ایجاد می کنند؟ آیا کشورهای غربی حاضر به پذیرش اعضا فرقه خواهند شد؟ و بالاخره چه سرنوشتی برای فرقه رجوی متصور است؟
و دهها سئوال دیگر که پاسخ آن را از زبان تعدادی از اعضای بازگشته از فرقه رجوی از جمله بازگشته جدید مجید محمدی که بیش از دو دهه در اسارتگاه اشرف حضور داشت می شنویم.
در این جلسه که در تاریخ 9 مهر 91 در دفتر انجمن استان برگزار شد ابتدا مسئول انجمن استان با خوشامدگویی به همه دوستان و منجلمه آقای مجید محمدی، گزارشی از آخرین وضعیت سازمان در عراق برای حضار ارائه داد و طی صحبت هایی اظهار داشت:
بالاخره فرقه تروریستی رجوی از سر خوش خدمتی ها و خدمات خالصانه و جاسوسی هسته ای برای سرویس های غربی، آمریکا و اسرائیل توانسته است برای رهبران غربی ثابت کند که دیگر خطری برای امپریالیسم ندارد و جزء آن دسته از گروههائی است که تروریسمش همسو با منافع آمریکاست. ما امروز در اینجا جمع شدیم تا ضمن بررسی آخرین وضعیت افراد فرقه در لیبرتی و تبعات خروج از لیست و بخصوص خارج شدن سازمان از عراق بپردازیم، به همین منظور ابتدا از آقای مجید محمدی که اخیرا از کمپ لیبرتی خود را از چنگال فرقه تروریستی رجوی رهانید و به خاک میهن برگشت می خواهم که مختصری راجع به آخرین وضعیت افراد در اشرف و سپس لیبرتی بپردازد.
* آقای مجید محمدی نیز ضمن ابراز خوشحالی از آزادی خود و بازگشت به آغوش خانواده گفتند:
از اینکه بعد از سالیان باز هم در کنار هم و بدور از تشکیلات جهنمی فرقه ای هستیم خوشحالم. همانطوری که کم و بیش مطلع هستید بعد از درگیری سال 88 دولت عراق مصرانه پشت قضیه اشرف بود تا این فرقه را از عراق خارج کند و با دادن اولتیماتوم سعی بر فشار بیشتر به رهبران فرقه کرد تا به آنها بفهماند که دیگر دوران صدام تمام شده است و می بایست بساط خود را هر چه زودتر جمع کند و از آن کشور خارج شود.
هر چند که رجوی سعی در مظلوم نمایی و سوء استفاده از کشته های این درگیری می کرد ولی فشار عراق بیشتر و بیشتر می شد تا اینکه در 19 فروردین سال 90 دولت عراق خواست قسمت شمالی اشرف را از فرقه رجوی پس گیرد.
در شب قبل از 19 فروردین رجوی به همه پیام داد که مقاومت بکنند. او می گفت که عراقی ها نمی توانند کاری بکنند و قدرت استفاده از سلاح و شلیک را نداشته و حداکثر گلوله مشقی شلیک می کنند. در صبح روز 19 فروردین فرماندهان اشرف در ابتدا جمعی از نفرات و اعضای پایین تر را به ایستادگی در مقابل عراقی ها در قسمت های شمالی قرارگاه ترغیب کردند تا مانع پیشروی نیروهای عراقی شوند آنها تعدادی از یگانها را به قسمت های شمالی پایگاه معین برده و بعد از پیاده کردن آنان، خودروها را به عقب بردند تا نفرات از صحنه به عقب فرار نکنند و مجبور به درگیری با عراقی ها شوند.
در موقع رفتن به طرف محل درگیری در صبح روز 19 فروردین، با شنیدن صدای گلوله به مسئولین می گفتیم که این صدای گلوله واقعی است ولی آنها اصرار می کردند که گلوله مشقی است و به همین خاطر سعی داشتند با فریبکاری ما را نزد نیروهای عراقی برده تا تعداد کشته های سازمان بیشتر شود.
آقای محمدی ضمن ابراز تاسف از کشته شدن تعدادی از دوستان سابق خود ادامه داد وقتی باقی مانده افراد یکان ما بعد از پیشروی عراقی ها به منطقه ای موسوم به لشکر 49 و خیابانهای داخلی تر عقب نشینی کرد متوجه فرار فرماندهان بالا شدیم که بچه ها را به صحنه فرستادند ولی خودشان را عقب کشاندند تا مبادا در درگیری کشته شوند.
او هم چنین در مورد سوءاستفاده رجوی از خون افراد اسیر اظهار نمود: رجوی پس از درگیری 19 فروردین گفت حتی اگر 1000 کشته می دادیم می باید اشرف را حفظ کنیم.
اما سرانجام با فشارهای دولت عراق و هم چنین ورود سازمان ملل به مسئله اشرف رجوی تن به تسلیم و خروج از آن شد.
آقای محمدی در رابطه با کمپ لیبرتی و وضعیت افراد برای حضار توضیح داد:
از ابتدا به ما گفتند قرار است کل پایگاه آمریکائی ها در اطراف فرودگاه بغداد به نام لیبرتی را که به ابعاد 40 کیلومتر مربع است در اختیار سازمان بگذارند و فرماندهان اینجوری وانمود می کردند که محیطی بزرگتر از اشرف را در اختیار خواهند گرفت. ولی اینطور نشد و کلیه افراد در مکانی به ابعاد 500 متر مربع جا دادند که این مکان قبلا شکارگاه آب گرفته ای بود که آمریکایی ها آن را خشک کرده و با شن و ماسه پوشانده و بعنوان پایگاه موقت استفاده می کردند… ادامه دارد