در سایت ها عکسهای گورستان پادگان اشرف (معروف به مزار مُروارید) را درج کرده بودند. عکس ها را نگاه می کردم که عکس نغمه حکمی را دیدم، نغمه حکمی چهار سالی فرمانده من بود با نفرات تحت مسئولش خوش برخورد و خوش رفتاری می کرد زهره قائمی در آن زمان فرمانده مقر بود و فرزانه کُرد پناه شاهی معاون آن بود از برخورد های نغمه با نفرات تحت مسئولش بو برده بودند و مستمر با نغمه حکمی برخورد می کردند بعد از سرنگونی صدام نغمه چند روزی در مقر نبود من با دوستانی که داشتم صحبت می کردم با خودمان می گفتیم یا مریض شده و یا به احتمال زیاد آن را به یگان زنها (خواهران) فرستاده اند یک هفته ای گذشت مجددا نغمه به یگان برگشت به چهره او نگاه می کردم مشخص بود با آن برخورد تند کرده بودند که با ما خوش برخورد و خوش رفتاری نکند.
ولی نغمه به سران رجوی نه گفت و با نفراتش مجددا گرم گرفت زهره قائمی و معاونش از برخوردهای خوب نغمه با نفراتش بهم ریخته بودند حدودا یک ماه گذشت نغمه باز غیبش زد با دوستانی که در مقر داشتم می گفتیم باز چی شده این بار می خواهند با نغمه چکار کنند. در مقر مشغول کار بودم به من ابلاغ کردند آماده شو خواهر فرزانه معاون زهره قائمی با یگان نشست دارد سر ساعت به محل نشست رفتم یگان در اتاق کار فرزانه برای نشست تجمع کرده بود فرزانه وارد اتاق شد بدون مقدمه گفت خبر دارید که نغمه فوت کرده است و بعد از ظهر مراسم خاکسپاری اوست بعد از ظهر همان روز در گورستان اشرف نغمه را به خاک سپردیم تعداد اندکی برای مراسم خاکسپاری آمده بودند کل یگان از این موضوع بهم ریخته بود برای اینکه قتل خودشان را توجیح کنند نشستی ترتیب دادند چند تا از زنها را در نشست آورده بودند که از خود انتقاد کنند مریضی نغمه را جدی نگرفته بودند یکی می گفت فکر می کردم یک سردرد جزعی ست یکی می گفت می خواستیم آن را به امداد منتقل کنیم ولی گفتیم نیاز نیست با کمی استراحت خوب می شود و دیگری می گفت به جد انتقاد به من وارد است که حتی در آسایشگاه به آن سر نزدم حرفهای مفتی بود که هیچ کدام از ما را قانع نکرد به چهره فرزانه و زهره قائمی نگاه می کردیم هیچ غم و اندوهی در چهره آنها دیده نمی شد نغمه مریض نبود و مشکل مریضی نداشت تنها گناه او این بود که با نفرات تحت مسئولش مثل انسان رفتار می کرد و این برای سران رجوی سم بود سر انجام مورخ 11/4/82 سران رجوی نغمه را به قتل می رسانند و از شر او راحت می شوند.