فرزانه میدانشاهی چه کسانی را سر به نیست می کرد؟

قبلا در رابطه با فرزانه میدان شاهی مقالات زیادی نوشته شده. یک زن دریده و تشنه به خون، زمانی که در پادگان اشرف بودم این زن فرمانده مقر ما بود. در واقع چند سال در مقر او بودم به علت مشکلی که با فرقه داشتم مرا در ارکان سازماندهی کرده بودند. بعد از سرنگونی صدام محفل و خراب کاری من به اوج رسیده بود.

یک روز فرزانه میدان شاهی مرا صدا زد و گفت برای این که فضای روحیت عوض شود می خواهم مدتی تو را در یگان توپخانه بفرستم من هم با این کار تقابل داشتم. در جواب به من گفت ناراحت نباش برای همیشه تو را به توپخانه نمی فرستم موقت است. فقط برای مدتیست! مجددا به ارکان بر می گردی. من هم در جواب گفتم اگر برای مدتی به توپخانه می روم اشکال ندارد. مرا در توپخانه مقر سازماندهی کردند مسئول توپخانه زنی بود بنام ( نغمه حکمی ) زنی خوش رو و خوش برخورد با نفرات تحت مسئولش.. وقتی برای ما نشست می گذاشت به کسی نه تیغ می کشید و نه به کسی بد و بیراه می گفت.

ضدیت سران فرقه با نغمه سر همین بود که چرا به نیروی تحت مسئولیتت سخت نمی گیری! بارها می دیدم وقتی از اتاق کار فرزانه بیرون می آمد چهره اش تغییر کرده بود معلوم بود که در نشست زیر تیغ بوده سلامش می کردم جواب نمی داد. درگیر خودش بود مدتی گذشت از نغمه خبری نبود هر چه پیگیری می کردیم جواب مشخصی داده نمی شد تا یک روز فرزانه با نفرات توپخانه نشست گذاشت و گفت نغمه را به ماموریت فرستادیم چند روزی رفته ماموریت برمی گردد. فعلا هر کاری داشتید با معاونش حسن هدایتی دنبال کنید.
حسن هدایتی معاون نغمه بود. یک فرد گیج و غرق در جنسیت که همیشه اتاق کمد ها را با آسایشگاه اشتباهی می گرفت. بگذریم مدتی گذشت مجددا فرزانه با ما نشست گذاشت بدون مقدمه گفت می خواهم یک خبر بدی را به شما بدهم امیدوارم تحمل آن را داشته باشید. نغمه دیشب فوت کرد ( تاریخ فوت نغمه 11/4/82 ) همه ما تعجب کرده بودیم من به فرزانه گفتم او که سالم بود چی شد که فوت کرد با لحن پرخاشگری گفت مگر من دکترتشخیص مرگم که بایستی به تو جواب دهم. در نشست طوری گفت نغمه فوت کرد خیلی راحت که انگار یک مورچه زیر پای یک نفر له شده! معلوم بود چند روزی که نغمه نبود او را در نشست مژگان برده بودند و اساسی به او تیغ و یا با او برخورد فیزیکی کرده بودند و او را سر به نیست کردند و صدای او را در نیاوردند. در آن زمان رفتم اتاق کار فرزانه گفتم از هر چه یگان است حالم بهم می خورد می خواهم برگردم ارکان اگر مرا به ارکان نفرستید خودم را به آمریکاییها معرفی می کنم. در جواب گفت نیاز به تهدید نیست صحبت می کنم فردا برگرد ارکان موقعی که داشتم از اتاق بیرون می آمدم به فرزانه گفتم فوت نغمه را نتوانستم هضم کنم! در جواب گفت کاری به این کارها نداشته باش به تو هیچ ربطی ندارد.

و اما کشته شدن داریوش دهقان!
من و داریوش چندین سال با هم در یک مقر بودیم. در مقری بنام ( موزرمی ) این دریده فرزانه میدان شاهی مسئول مقر بود. داریوش مسئله دار بود و در هر نشستی سوژه بود می خواست بدنبال زندگی خودش برود. هر موقع می آمد انبار تاسیسات از دست سران فرقه می نالید می گفت سازمان یک زمانی سازمان بود الان تبدیل شده به یک جنبش دیکتاتوری به کسی اجازه نمی دهد خارج شود. به زور افراد را در مقرهای خودش نگه داشته است. یک روزی این سازمان از هم پاشیده می شود. داریوش در فرقه فعالیت آنچنانی نداشت یک روز داریوش به انبار تاسیسات در مقر موزرمی مراجعه کرد. خیلی بهم ریخته بود به آن گفتم چیزی شده گفت همین الان اتاق فرزانه بودم بعد از کلی بد و بیراه به من گفت می خواهیم تو را در واحد های راهگشا سازماندهی کنیم ( منظور واحد های تروریستی ) و من هیچ تمایلی ندارم در این واحد ها باشم. نمی دانم چرا دست ازسر من بر نمی دارند به او گفتم مگر تو آموزش دیده ای گفت نه.. در ادامه گفت احتمالا می خواهند از شر من خلاص شوند.
چند روزی گذشت و من داریوش را ندیدم. از چندتا از هم محفلهایم پرس و جو کردم گفتند داریوش را در واحد مهندسی رزمی سازماندهی کردند و همراه واحدها فرستادند ماموریت! فرمانده مهندسی فردی بنام پرویز مصطفی بود. حدودا یک هفته ای گذشت خبردارشدیم که داریوش در مرز روی مین رفته و کشته شده…
فرزانه میدانشاهی در مقر نشست گذاشت و گفت پرویز مصطفی به من گزارش داده که داریوش در مرز نافرمانی می کرد و خودش روی مین رفت. جالب این جا بود در نشست مقر پرویز مصطفی آخر نشست نشسته بود و سرش را پایین انداخته بود و هیچ حرفی نمی زد! مشخص بود به او دستور داده بودند کار داریوش را در مرز تمام کند برای اینکه کشته شدن داریوش را ماست مالی کنند پرویز مصطفی را به مقر دیگری فرستادند که کسی به آن شک نکند.

رجوی و سرانش جنایت کار بودند به راحتی آدمها را سر به نیست می کردند. رجوی ملعون بارها در نشست گفته بود.. ورود به اشرف را داریم ولی خروج نداریم هر کسی بخواهد از اشرف خارج شود جای آن در کنار مزار اشرف است.
خیلی از نفرات در پادگان اشرف سر به نیست شدند. رهبران و سران فرقه صدایش را در نیاوردند.
مرگ بر رجوی
مرگ بر مریم
مرگ بر سران شکنجه گر فرقه رجوی
فواد بصری

زندانبان آلبانی، فرزانه میدان شاهی را بهتر بشناسید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا