فلاکت را ببینید که رجوی به گفته خودش" به امپریالیسم " برای ترور شخصیت جدا شده ها متوسل شده است تا به هوادارها و مردم بگوید که اگر از من باور نمی کنید حداقل از اینها باور کنید. سازمان مثل اینکه یادش رفته این همان امپریالیسم است و زمانی شعارش این بود: سر کوچه کمینه مجاهد پر کینه آمریکائی بیرون شو خونت روی زمینه آنها بعد از سرنگونی اربابش سیدالرئیس صدام به دستور رجوی تمام کتابها و اسناد و آثار ضد آمریکائی را از بین بردند. رجوی و تشکیلات ضد خلقی مجاهدین خلق در جهت جنگ با اعضای سابق جدا شده منتقد و اینکه رجوی را توان پذیرش این انتقادها نیست و از آنجا که دیگر حتی هوادارانش و مردم حرفهای این سازمان و سایتهای وابسته به سازمان را قبول ندارند و کسی نمی خواند و بی اهمیت است بطوریکه حتی اعضای سازمان در اروپا موضع سیاسی خود را روشن نمی کنند و اسمی از مجاهدین نمی برند بخاطر اینکه این تشکیلات پایگاه مردمی ندارد و محبوب نیست. غافل از اینکه مردم که شنونده این لاطائلات هستند عقل دارند و مثل افراد قربانی این تشکیلات مغزشان یک ربع قرن نیست که فریز شده باشد. آنها درست قضاوت می کنند. چگونه است که همان مجاهد صدیق و گوهر بی بدیل رجوی به یکباره مزدور و استخدامی می شود. عجبا چطور است که همین مسعود خدابنده آن موقع من در تشکیلات بودم یادم هست یکی از گوهرهای بی بدلیل رجوی بود از فردای آن روز که انتقاد کرد و تشکیلات را ترک کرد رجوی تا می توانست به او اتهام بست و از آنجائی که منطق این سازمان ترور شخصیت است حالا اگر بتواند فیزیکی اگر نشد بصورت ترور شخصیت و سند سازی طرف منتقد خود را خراب می کند آیا یک مورد جائی این سازمان و رهبری هست که انتقادی را پذیرفته باشند محض نمونه وقتی که دید دیگر زبان افرادی که رقعه نویس جنگ اضداد در قسمت ج. اس یعنی جنگ سیاسی هستند قاصر است و خودشان هم مسئله دار شده و از طرف دیگرهم کسی تره برای حرفهای آنها خرد نمی کند دست به دامن تحقیقات فدرال کتابخانه کنگره آمریکا و پنتاگون شد تا شاید که آبروئی برای رجوی بخرد و جلوی آبرو ریزی اعتبار سیاسی مجاهدین گرفته شود. و از طرفی فاحشه گری سیاسی و اخلاقی رهبری هم به این ترتیب ماست مالی شود در حالیکه به رجوی می گویم که هرچه که برای گزارش تحقیقات فدرال کتابخانه کنگره آمریکا و بقیه فعالیتها در این زمینه هزینه کردید و میهمانی دادید به قول خودتان به چاه ویل رفت چون شما با روند افرادی که هر روز از سازمان جدا می شوند چه می کنید به رجوی توصیه می کنیم که در پناهگاهش اگر یک گرمی از وجدانش باقی مانده را قاضی بگیرد و از سرنوشت اربابش صدام و سرهنگ قذافی درس بگیرد و حداقل اموالی که باقیمانده است را بجای خرج کردن برای سورچرانیهای آنچنانی مریم رجوی و رشوه دادن به این و آن خرج حداقل حقوق انسانی اعضای باقیمانده خودش بکند، به سی سال بازی با جان و مال و ناموس همه گلهای سر سبد مبارزاتی مردم ایران خاتمه بدهد از همینجا خطاب به او می گویم که حق را از حلقومت بیرون خواهیم کشید و دیگر نمی توانی پشت رژیم ایران مخفی شوی آن روز که تمام اعضاء را در کوره نشستهای طعمه تحت نظر تو مهوش سپهری یا همان خواهر نسرین تو تف می انداخت و می گفت که بی غیرتها همه بیائید تف کنید و آن روزها که مهدی افتخاری فرمانده فتح الله و بقیه به مرگ محکوم می شدند سرگرم کثافتکاریهای خودت بودی و فکر این روز را باید می کردی که دستت رو خواهد شد باید بگویم که تشکیلاتت کارت سوخته ای شده در دست این و آن و فقط جهت یاد آوری در نشست خصوصی خودت به ما گفتی که به پاس خدمات ما به این آمریکائی ها هیچگاه ما را در عراق ول نمی کنند و حتما که گزینه مسلح کردن دوباره ما را بررسی می کنند آنوقت با ذوق خاصی می گفتی که بجای این سلاحهای قدیمی و کهنه که ما به آنها تحویل دادیم آنها مارا به سلاحهای مدرن و پیشرفته مجهز میکنند. با همین افکار و خیالات هر سال گفتی سرنگونی! سرنگونی اما کافی است که نگاهی به حدود 3000 تن از اعضای خودت بکنی که در بیابانهای لیبرتی رها کردی در انتظار پناهندگی حداقل از همین یک واقعه درس بگیر این اشتباه محاسبه است اگر فکر می کنید همه نفرات را می توانید مقهور کنید و به سکوت وادار کنید چه آن پیشنهاداتی به من دادید ومن دست رد به پیشنهادات شما زدم و خواهر مژگانتان برایم پیامت را رله کرد که اگر به حرف شما گوش بدهم و جائی که شما می گوئید نروم یا به اشرف برنگردم وگرنه چه و چه خواهد شد یا وعده وعید ها از طرف دیگر یادتان هست که من را ول نمی کردید. همان موقع سرهنگ آمریکائی در مقر جی سی سی به من گفت که به هیچ وجه به حرفهای شما گوش ندهم و گفت که شما گروهی بسیار خطرناک هستید و به هیچ قانونی و حرفی که می زنید پایبند نیستید و به سرعت محل من را جابجا کردند. تا شما دست از سرم بردارید البته که چقدر خوب شما را می شناسند و حتی مرا ازادامه پیگیری تماس با همسر اسیرم هم منصرف کردند. جواب من به شماها آن موقع نه بود و به آمریکائی ها گفتم و بعدها هم که به ترکیه یا اروپا آمدم به مجامع حقوق بشری در پارلمان اروپا گفتم و افشا کردم چرا که یک عمر دروغ و اسارت و استثمار برایم کافی بود و می خواستم خودم هر کار که صلاح می دانم را انجام بدهم و بقیه عمرم را آزاد باشم نه اینکه تشکیلات رجوی برایم تعیین کند که چه بکنم و چه نکنم این فقط از مغزهای فریز شده ساطع می شود که باور کنند. کسی مثل همین آقای حسینعلی حسین نژاد یا همان غلام روابط در نزدیک ترین روابط سازمان با دولت عراق بوده است. بچه کوچکش را در ایران گذاشته بود، همسرش در عملیات حمله به خاک ایران کشته شد، و پس از 30 سال حالا بلافاصله بعد از فرار و اولین انتقاد یعنی بعد از یکماه به او مارک مزدور زدید دختر دیگرش را در تشکیلات را برعلیه او وادار می کنید که رقعه بنویسد. و حتما می گفتید که کاش می توانستید یک طوری یک سرهنگی یا ارگانی از وزارتخانه های عراق یا آمریکا یا اسرائیل گیر بیاورید که بیاید زحمت ترور شخصیت بقیه جداشده های منتقد را هم برای شما بکشند بروید خجالت بکشید از اونهمه جنایت که به اسم آزادی و دمکراسی کردید رجوی چه کردی با اعتماد یک نسل! بجای این کاسه لیسی و دست به دامن آمریکائی ها و پارلمانترها و سایر ارگانهای محتاج یورو شدن که خودشان در مشکلات و بحرانهای مالی خودشان دست و پا می زنند بروید حداقل خودتان را به روز کنید و درد جامعه و مردم را بفهمید شاید که جائی در جامعه پیدا کنید.