آقای سربی:
من از شما ممنونم اجازه بدهید طبق معمول به دوستان بیننده و شنونده بگیم که اگر مایل باشند تماس بگیرند می تونند با این شماره تلفن و ایمیل آدرسی که می بینید می تونید تماس بگیرید و پیام بگذارید امروز آقای محمد حسین سبحانی اجازه دادند که در قسمت دوم برنامه شما بتوانید بصورت زنده هم و تلفنی تماس داشته باشید و بعد اگر مایل بودید از ان زمان که اعلام کردیم تماس تلفنی بگیرد و پیامهای خود تان را به اصطلاح پرسشهای خودتان را مطرح کنید یا نظرات خود تان را بگید و ایشان هم یا پاسخ می دهند و یا نظرات شما را می شنوند و در موردش صحبت می کنند آقای سبحانی خوب با وجود اینکه شما همه جوان بودید به این سازمان پیوستید ولی وقتی که صحبت طلاق دادن و اینها پیش میاد اولین چیزی که یک نفر به فکرش می رسد اینه که رطب خورده منع رطب چون کند و کسی که این زن وهمسر داشته چرا خودش همسرش را طلاق نمی دهد ولی از دیگران می خواد که طلاق بگیرند کسی این سئوال را مطرح می کرد و اگر مطرح می کرد با چه عکس العمی روبرو می شد. آقای سبحانی:
البته پایه های بحث طلاق اجباری در سال هزار و سیصد و شصت و چهار تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک و جدایی و طلاق مهدی ابریشم چی از مریم عضدانلو و سپس ازدواج مریم عضدانلو با مسعود رجوی آغاز شد. توجیه این موضوع هم این بود که یکی دو ماه قبل از اینکه این ازدواج صورت بگیرد (اواخر سال 1363) مسعود رجوی آمد گفت که ما برای ارتقاء زن مجاهد در واقع یک طرحی داریم.رجوی آمد چکار کرد؟
گفت که بالا ترین زن مجاهد در سازمان مجاهدین به لحاظ موقعیت تشکیلاتی و سلسله مراتب تشکیلاتی خانم مریم عضدانلو هست بنابر این ایشان همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین می شوند. آنموقع هنوز رهبر ایدئولوژیک و عقیدتی و غیره را رجوی مطرح نمی کرد. مسعود رجوی مسئول اول سازمان مجاهدین بود و مریم عضدانلو در هر صورت آنموقع همردیف مسئول اول سازمان یعنی در واقع همردیف آقای مسعود رجوی شد. بعد چه تضادی را آقای رجوی مطرح کرد؟ شما خودتان پی ببرید و خودتان و بینندگان قضاوت کنید. تضاد طرح شده توسط رجوی این بود که گفت:
در واقع خوب ما دوتا (مسعود رجوی و مریم عضدانلو) می خواهیم با هم بحث کنیم و مشورت و صحبت کنیم و کارمان به نصفه شب می کشه در واقع نیاز به یک محرمیت وجود دارد. این مطالب چیزهایی هست که در سازمان و در نشریات سازمان اینها گفته شده و اینها مستند هست که من دارم خدمت تان عرض می کنم. پیرو این بحث مسعود رجوی از زبان دفتر سیاسی امد مطرح کرد که نیاز هست برای اینکه این ارتقاء و این ارتقاء زن مجاهد در واقع با مشکل و خللی مواجه نشه، بنابر این نیاز هست که این محرمیت و ازدواج بین مسعود رجوی به عنوان مسئول اول سازمان و مریم عضدانلو به عنوان هم ردیف مسئول اول سازمان صورت بگیرد. بنابر این آنموقع طلاق بین مهدی ابریشمچی و مریم عضدانلو صورت گرفت و بعد ازدواج بین مسعود رجوی و مریم عضدانلو در 30 خرداد 1360 صورت گرفت.
این پایه آن بحث طلاقهای اجباری در سال شصت و چهار بود. در سال 1364 بحث طلاقهای اجباری برای همه افراد از یکدیگر مطرح نشد فقط صرفا طلاق مهدی ابریشمچی و مریم عضدانلو از یکدیگر بود. البته برای اینکه آقای مهدی ابریشم چی زیاد بقول معروف احساس نکند که کلاه سرش رفته در همان دستگاهی که خودش و مسعود رجوی حضور داشتند. بلافاصله آقای رجوی، مینا خیابانی را که تقریبا هفده هیجده سال از مهدی ابریشم چی کوچکتر بود به عقد مهدی ابریشم چی در آورد. یعنی بعد از طلاق مریم عضدانلو ابتدا یک شکلاتی تو دهن مهدی ابریشم چی گذاشتند البته آنچه که خودشان میگن ولی از نظر من خانم مینا خیابانی هم یک زن هست و من برایش بسیار بسیار احترام قائل هستم. به همین میزانی که مورد ستم قرار گرفته من با ایشان احساس همدردی می کنم، اگر از بیان شکلات که استفاده کردم قصد تحقیر نداشتم و ندارم. در هر صورت مهدی ابریشم چی به این شکل از این پروسه عبور کرد و بعد این ازدواج مریم با مسعود رجوی صورت گرفت این در واقع مسئله ادامه داشت تا سال شصت هشت. سال شصت و هشت که در واقع بعد از آتش بس هست و بعد از عملیات فروغ جاویدان که به زعم من دروغ جاویدان. در واقع سازمان بعد از آتش بس بین ایران و عراق تمام نیروهایش را در فروغ جاویدان از دست داد، بیش از هزار کشته و هزار و چهار صد زخمی و در واقع بسیار فجایع دیگری که پیش آمد و بعد از آن عملیات دروغ جاویدان بسیاری از زنها بی شوهر شدند و بسیاری از مردان بی زن شدند. در آن مقطع رجوی برای اینکه نیروها را از ان انزوا و آن چالشی که با آن مواجه شدند در تشکیلات بحث ازدواجهای اجباری را مطرح کرد. پیرو این خط تشکیلاتی افرادی که اصلا همدیگر را ندیده بودند با همدیگر در هر صورت ازدواج کردند، به تشخیص سازمان. یعنی الان شما نمونه اش را توی کره شمالی هم می بینید تو کره شمالی دولت هست که انتخاب می کند طبق مقالاتی که منتشر شده برای اعضای حزب حاکم. دولت هست که انتخاب می کند که این خانم را این آقا می خواد دقیقا همین کار را سازمان مجاهدین می کرد و افراد را برای همدیگر انتخاب می کرد. بعد از این پروسه در واقع سازمان مجاهدین و رهبریش به این نتیجه رسید، چون رجوی می گفت صلح طناب دار رژیم جمهوری اسلامی هست. خوب صلح صورت گرفت و طبق قعطنامه آتش بس بین عراق و ایران بر قرار شد بنابر این نه جمهوری اسلامی سرنگون شد و سازمان مجاهدین هم در این وسط خلع سلاح سیاسی، استراتژیک شد. چون در واقع در این شکافی که در جنگ ایران وعراق وجود داشت می تونست مسلح بشود توسط صدام حسین و می تونست در عملیات مرزی در حد پشتیبانی از صدام می تونست عملیات انجام بده و این گرفته شد ازش. بنابر این نیاز داشت که در این مقطع نیروها را حفظ کند برای کنترل نیرو بهترین روشی که به ذهن مسعود رجوی رسید این بود که بیاد ساختار سازمان مجاهدین را که از سال شصت و چهار از ان حالت بالنسبه در هر صورت یک شورای مرکزی وجود داشت یک دفتر سیاسی وجود داشت برد روی ساختار رهبری فردی و ایدئولوژیک و عقیدتی سال شصت و هشت اینرا مطرح کرد که یا هیچ چیز یا همه چیز. یا بیایید زن تان را طلاق بدهید شوهر های تان را طلاق بدید، برای چی؟ بخاطره مبارزه، در واقع شما سئوال کردید که شما چطوری این کار می کردید ولی در هر صورت این سئوال همیشه برای همه هست که خود ما در واقع وقتی که از همسران مان جدا شدیم با اختلاف جدا نشدیم یعنی اینطوری مورد مغز شویی قرار گرفتیم که برای استمرار مبارزه و آنچه را که فکر می کردیم درست هست نیاز هست که ما از این نیازی که یک انسان داره سرپوشی بکنیم و اثبات بکنیم که ما در این امر مبارزه هستیم اما ما آن اهداف پشت پرده رجوی را نمی خوندیم و نمی فهمیدیم. شما گفتید که چطوری می شود که مسعود رجوی خودش متاهل باشد و نمی دونم چند تا زن داشته باشه ولی بقیه از همسرانشان طلاق بگیرند. مکانیزم راه انداختن طلاق های اجباری و محکم کردن جای پای "رهبری ایدئولوژیک" در سازمان این بود که شما باور بکنید در ذهن و قلب تان که رهبر عقیدتی من این اجازه را داره که با همسر من وهمه زنان عالم ارتباط داشته باشه و رابطه زناشویی بر قرار بکنه، ولی همه زنان دنیا و همسرم بر من حرام هستند. بیرون آمدن از این پروسه و باور قلبی این موضوع مکانیزم ارتقاء رهبری ایدئولوژیک یا مرید و مراد ساختن بود. شما در این چرخه ای که حالا من دارم در عرض چند دقیقه میگم، یعنی این بحثها، بحثهایی هست که چند ماه طول کشیده است. یعنی در این چرخه شما باید باور می کردید، خوب در ذهن و توی دنیای واقعی هم تو آن مقطع و بخاطر اعتمادی که به رهبری سازمان داشتی، شما می دونستید و یا فکر می کردید که مثلا مسعود رجوی که نمی آید با همسرم یا با همسر هر کس دیگری یا با همه زنان ارتباط داشته باشه. بنابراین با این باور در قلب که مسعود رجوی چنین نمی کند، شما در ذهن از این نقطه عبور می کردی که مسعود رجوی بر زن من و همه زنان عالم محرم و حلال است، ولی ته ذهن خود می گفتی که واقعا که این نیست، این آدم (مسعود رجوی) که این کاره نیست.
بنابراین توی این مسیر، شما اگر یک ارتباط معنوی و یک رابطه عاطفی که بین نیروها ی سازمان و رهبری سازمان وجود داشت در این پروسه تقویت می شد،در واقع یک قالب قوی تری پیدا می کرد و رابطه عاطفی عمیق تری برقرار می شد و اعتماد بیشتری صورت می گرفت و یک اعتماد بیشتری ساری و جاری می شد، تا رسیدن به مرید و مراد شدن. بنابر این خوب در این مقطع و حالا بر اساس اخبار و اطلاعات جدیدی که بدست آمده و شاهدین مختلفی هم وجود دارد و خانم های مختلفی این بحث را تکرار کردند و سواستفاده جنسی وجود داره و حالا از رده های تشکیلاتی مختلف سازمان. مسعود رجوی در سالهای اخیر حتی میگن در دهه گذشته با همین مکانیزم که خوب این پرسش را برای اعضای زن مطرح می کرده است که مگر مریم چکار کرد؟
مریم در سال شصت و چهار از همسرش طلاق گرفت و به ازدواج رهبر عقیدتی اش در آمد، خوب تو و شما که میگید که همه می خواهید راه مریم را برید، مگر نمی گید همه باید دنبال روی راه مریم باشید، خوب مریم چه کرد؟ خوب هرکس باید فکر می کرد که مریم چه کرد؟ خوب هرکسی باید می فهمید که مریم رجوی چه کرد.
بنابر این در این وادی البته این مقوله صرفا سوء استفاده جنسی از زنان ما و زنان مجاهد نبوده است، این ساختار فرد را با این مکانیزم علاوه بر سوء استفاده جنسی از درون ذوب شده می کرد، یعنی فردی که از این پروسه عبور می کرد یا بقول خودش در مقابل خورشید ذوب می شد یا حرارت خورشید را می گرفت و با آن یگانه می شد.
بنابراین متاسفانه بله در یک ساختار فرقه گرایانه چنین شده است و به همین دلیل هم من اعتقاد دارم سازمان مجاهدین خلق را نباید تمام شده انگاشت. سازمان مجاهدین خلق به دلیل همین پروسه گذشته اش، خلاصه آمده آدمهایی که افراد با هوش و تحصیلکرده جامعه بودند، اینها را تونسته در یک مسیر مغز شویی فریب بده، فرد جامعه شناس بوده، پزشک بوده، مهندس بوده، تحصیلکرده بوده، دانشجو بوده ولی رجوی تونسته فریب بده. در این پروسه مغز شویی. بنابر این سازمان مجاهدین دارای آن پتانسیل و توان فرقه گرایانه هست، کما اینکه شما می بینید همین الان هم می تواند یک سری از نیروها را تحت هژمونی خودش داشته باشه و بعنوان آلت دست و ابزار استفاده بکند. آقای پارسا سربی:
شما خیلی قشنگ توضیح دادید که حتی با این کار ایشون باعث می شه که آنهایی که طرفدار و هوادارش هستند باور کنند که ایشون یک قدرت بالاتر و یک شخص بالاتر هستند، جالب هست که می گید اینها یک قدرتی دارند که می تونند شستشوی مغزی کنند که می تونند این افرادی رو که انقدر با سواد هستند و برای خودشون شخصیتی دارند اونها رو هم به طرف خودشون بکشونند و مجبور کنند که این اعمال رو انجام بدهند، شما تو صحبتاتون به مسئله صلح و خاتمه جنگ و آتش بس واینها اشاره کردید، آیا مصاحبه یی رو دید که آقای فیلابی در"صدای آمریکا" وقتی ازشون سوال می کنند که چرا مجاهدین رفتند عراق ایشون می گه که اگه مجاهدین نرفته بودند عراق جنگ تمام نمی شد، یعن یک جوری می خوان بگن که اینها رفتند عراق که جنگ رو تمام کنند، و نظرتون در رابطه با این صحبت چیه؟ ادامه دارد…