اشرف خاکریز آخر مجاهدین از دست رفته و هر گونه پاتک برای باز پس گیری آن نامشروع و شکست خورده است.
مختصات معنوی، فلسفی، فیزیکی و ایدئولوژیک اشرف این کانون استراتژیک رهبری فرقه ترور و وحشت مجاهدین عبارت بود از یک ظرف و چارچوبی که رجوی توانسته بود مدت چند دهه عده ای را با ترفندها و نیرنگ های رنگارنگ در آنجا به اسارت بکشاند و از آن کانون تئوری ها و برنامه ریزی های وحشتناک ترور و آدم کشی علیه ملتهای ایران وعراق استخراج وعملی نماید.
اشرف عبارت بود از یک فضای مطلق و نفوذ ناپذیر که کنترل هست و نیست آن در اختیار دو نفر (مسعود و مریم) بود. این دیکتاتورها اشرف را ابدی و دست نیافتنی برای هیچ کس می دانستند و دژی نفوذ ناپذیر می پنداشتند.
اما به سادگی آن همه اوهام و توهمات مثل حباب روی آب ترکید و مجاهدین به عنوان اسیرانی بی رمق تن به اخراج خفت بار و گسیل و حمل سیب زمینی وار به کمپ موقت لیبرتی دادند وبا خواری و خفت از گیت های چک و بازرسی با گوش های آویزان هر کدام با یک ساک پلاستیکی و نصب یک کراوات تحمیلی مریمی بر گردن خویش عبور کردند و اشرف را جا گذاشتند.
اکنون رجوی ها دست به دامن هرکسی می شوند تا بلکه بتوانند در یک پاتک بی حاصل مجددا برگشت به اشرف را محقق نمایند. البته بماند که چه ضرورتی باعث این سناریوی جدید شده اما همگان می دانند که پوشالی بودن شعر و شعارهای رجوی در همین مقطع کوتاه اخراج از اشرف تا کنون چقدر واقعی بوده.
رجوی می گوید (کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من) اما در همین مقطع کوتاه برای پوشاندن شکست و دماغ سوختگی مدام پشت او و… در اختیار امپریالیزم و تمامی تروریست های کلی و جزئی است تا دست به پاتک بزند اما این پاتک شکست خورده است.