به مناسبت نهمین سالگرد رهایی از بند فرقه رجوی
ضمن تشکر از حضور شما در دفتر انجمن، که بدعوت ما صورت پذیرفته و سرافرازمان فرموده اید، خواهشمند است جهت آشنائی بیشتر با شما، مختصری از بیوگرافی خود وآنچه را که لازم میدانید، قبل از طرح سئوال های ما، بیان فرمائید.
– من در سال 1367 درجنگ تحمیلی توسط نیروهای عراقی اسیر شده ویکسال بعد ازآن براثر تبلیغات شدید سازمان و فشارهای طاقت فرسای وارده در اردوگاه اسرای جنگی ایران درعراق، ناچار به پیوستن به سازمان شدم.
بعد از وارد شدن به سازمان وارد فازهای آموزش نظامی، سیاسی وتشکیلاتی شدم که هرکدام حدیث مفصلی دارد.
بعد از حمله 2003 (1382) آمریکا به عراق و فروپاشی رژیم صدام، مقدرات سازمان به همراه سرنوشت تمامی عراق بدست آمریکا افتاد. دراین موقع فضای بسته تشکیلاتی کمی بازشد واین موضوع سبب آن شد که ما ازاین شرایط استفاده کرده و درسال 1383 و باتحمل مرارت های زیاد موفق به جدایی ازاین سازمان شوم.
– درچه سالی و از چه طریقی وارد ایران شدید؟
– من بهمراه دیگر دوستانم در30/09/1383 از طریق صلیب سرخ وارد ایران شدم و در فرودگاه تهران توسط این سازمان جهانی تحویل سازمان هلال احمر جمهوری اسلامی ایران گردیدم. سه روز بعد، دولت جمهوری اسلامی ما را تحویل خانواده ی خودمان داده وبعد ازآن جذب جامعه گشته وبدین ترتیب ازفضای بسته وجهنمی سازمان رها شدم.
– وضعیت عمومی شما بعد ازگذشت 9سال ورودتان به کشور عزیز، چگونه است؟ آیا رضایتی از وضع موجودتان دارید؟ لطفا مشکلات وپیشنهادات خودرا مطرح نمایید.
– نسبتا خوب است. گو اینکه درابتدای ورود به کشور با مشکلات کاری ومعیشتی مواجه بودیم اما اینک مشکلات اولیه بطور نسبی وتدریجا حل شده است.
پیشنهاد من به دوستانی که کماکان گرفتار مناسبات فرقه ای هستند این است که ما را الگوی خود قرارداده و بدانند که دربیرون ازحصارهای تشکیلاتی، امکاناتی برای بهتر زیستن وجود دارد وبنابراین رهاکردن خود ازآن جهنم و حصار ذهنی کاملا ممکن است.
دوستان عزیز!
در سازمان به ما اینطور القا میشد که جدایی ازسازمان وشروع یک زندگی مستقل وشرافتمندانه غیر ممکن است وکسانی که ازفرقه جدا میشوند، آخر وعاقبت خوشی نداشته و زندگی برایشان غیر ممکن خواهد شد، تجربه ی موفق جداشدن وآغاز زندگی نسبتا خوشبختانه تر، دروغ بودن این تئوری بافی های سران فرقه را بنمایش گذاشته است.
مقایسه ی زندگی سعادتمند جداشدگان با کسانی که هنوز در چنبره ی فرقه اسیرند و بصورت فلاکت باری زندگی میکنند: (عدم امکان برای تماس بااعضای خانواده بعنوان ابتدائی ترین حقوق شهروندی هر انسان، عدم دسترسی به دنیای اخبار و اطلاعات آزاد، مسلوب الاراده بودن آنها درتصمیم برای زندگی شخصی خود و…) صحت گفتار وادعاهای اینجانب را باوضوح وصراحت بیشتری نشان میدهد.
با نگاه وتحقیق درمورد زندگی من وسایر جداشده ها که صاحب امکانات زندگی لازم و همسر وفرزند و… شده ایم، مصمم باشید تا برای خود تصمیم بگیرید. مشکل برداشتن گام اول است، بابدست گرفتن زمام امور شخصی خود، بقیه کارها را با زحمت کمتر سروسامان خواهید داد.
– کمک های دولت جمهوری اسلامی درراه ایجاد این زندگی درچه حد ومیزان بوده است؟
– رفع مشکلات حقوقی و کمک به انتگراسیون "جذب شدن" درجامعه، کمک های جمهوری اسلامی ایران بما بوده است ودیگر اینکه آزار واذیتی ازبابت کارهای گذشته مان برعلیه ما صورت نگرفته است وما هم اکنون از همان حقوق ومزایای شهروندی برخورداریم که سایر آحاد ملت ایران برخوردارند.
درکنار این حمایت های حقوقی دولت، ما موفق به کسب اشتغال، ادامه تحصیلات و دریافت پاسپورت برای خروج ازکشور (که ما انتظار این یکی را نداشتیم) گردیدیم که در تضاد کامل با تلقینات سران فرقه بود که القا میشد: (اگر شما تشکیلات را ترک کنید، با زندان مخوف تر جمهوری اسلامی مواجه خواهید شد) قراردارد. روند زندگی ما و اتفاقات مثبت موجود نشان داد که این تبلیغات چقدر مغرضانه وبی پایه واساس بودند و لازم است که شما با بهره مندی هوشیارانه از این تجربه ی گرانبهای ما، خود را ازحصارهای ذهنی رهاسازید.
– کمیت وکیفیت شغل هایی که بعد ازورود به ایران بدست آوردید چگونه است ومیزان علاقمندی خود به این شغل ها را معین کنید؟
– من درابتدای کار، شغل های متعدد آزادی انتخاب کردم وزندگی خودرا میچرخاندم اما ازآنجا که موفقیت در توسعه ی اینگونه شغل ها به سرمایه ی قابل توجه وتجارب کافی نیاز است ومن بلحاظ موقعیت گذشته ی خود دراین مورد دارای محذوراتی بودم، مصمم شدم که ازقدرت فکری، خلاقیت ها و… استفاده کرده ووارد یک شغل فنی وخدماتی قابل توجه شده و زندگی ام را سروسامان بهتری بخشیدم. بعضی ازدوستانم درحال حاضر درهمین کشور رو به انجام پروژه های ساختمانی بزرگ آورده وموفقیت های قابل تحسینی داشته اند واین نشان میدهد که درکشور ایران محدویدیت شغلی خاص برای امثال من وجود ندارد وهرکس میتواند با لحاظ مشکلات عمومی جامعه، با تلاش خود والبته باتوجه به توانائی های فکری و جسمی واستعداد ها وتجارب قبلی، صاحب شغل گردد.
– آیا تشکیل زندگی مشترک داده اید؟ اگر جواب مثبت است، ثمره ی آن چه بوده ومیزان رضایت خود دراین مورد راهم بیان فرمائید.
– زندگی وآموزش های سازمانی مارا ازدست زدن باین کارها منع میکرد و من نیز موقع ورود به ایران دارای ذهنیت منفی دراین مورد بوده وباخود فکر میکردم که گذر عمر و… این شانس راازمن گرفته است که خوشبختانه درعمل عکس آن ثابت شده ومن موفق شدم زندگی مشترک شرافتمندانه و پرباری را در سال 1385آغاز نمایم که ثمره ی آن علاوه بر بازگشت به زندگی شیرین، فرزندی است که اکنون در مرحله ی آمادگی مشغول تحصیل است.
این جنبه از زندگی شخصی من نیز باردیگر پوچی وغیرانسانی بودن نظریات تئوریسین های فرقه را که مدعی بودند ازدواج مایه فساد وگمراهی است، با روشنی تمام نشان داد امامن عملا نتیجه گرفته ام که زندگی مشترک بارها بانشاط تر ومعنی دارتر اززندگی درحالت تجرد ومورد علاقه سازمان است.
– شما که سازمان راترک کرده اید، ازفعالیت های فعلی آن خبری دارید و یا خود را از مطالعه و دانستن و کسب آگاهی محروم کرده اید؟
– من وابستگی تشکیلاتی رارها کرده ام والبته این بدان معنی نیست که از مطالعه دورمانده ام. دراینجا دسترسی وسیعی به رسانه ها(اعم از دیداری- شنیداری ومجازی) وجود دارد ومن باین رسانه ها دسترسی کامل دارم و به تبع آن ازآنچه که دردرون سازمان میگذرد، آگاهی دارم. میدانم که رجوی باسیاست های عجیب وغریب خود انسانهایی را بصورت بی پناه در بیابان های عراق رهاکرد ومتاسفانه خیلی ها را به کشتن داد.
همه میدانیم که حکومت مستقر درعراق، حکومت صدام نیست که پشتوانه ی رجوی باشد درآنجا حکومتی برسر کار است که بطور مصرانه ای از رجوی میخواهد که نیروهای فریب خورده اش راازخاک عراق خارج کند و این درخواست کاملا مشروع و حق دولت عراق است.
رجوی درمقابل این خواست عراقی ها، واکنش منفی وحتی خصمانه ای نشان میدهد و درمواردی کار را به جایی رسانده که بطور مشمئز کننده ای درامور داخلی عراق دخالت میکند که مسلما میداند که این اعمال ازطرف هیچ دولتی قابل گذشت نیست.
رجوی بدین خاطر مانع خروج نیروهایش درعراق میشود که آنان بتدریج ودرحوادث متعدد ازبین بروند و کشته سازی نماید.
این کشته سازی درشکل اعتصاب غذای افراد ادامه دارد و رهبران فرقه میخواهند برای دستیابی به اهداف زشت خود، جان این اعتصابیون را هزینه کند.
من تمام این اخبار را از رسانه ها و منجمله رسانه های مربوط به سازمان دریافت میکنم و بنابراین هیچ محدودیتی از بابت دسترسی به اخبار واطلاعات ندارم و برعکس سطح سواد و معلوماتم بعد ازجدایی از سازمان بارها بیشتر شده است.
– آینده ی لیبرتی و خود سازمان را چگونه پیش بینی وارزیابی میکنید؟
– نظر باینکه سازمان ملل متحد بطور جدی تری وارد میدان شده و اقداماتش را تاحد ایجاد صندوق کمک به انتقال اسرای لیبرتی به کشورهای ثالث ارتقا داده است، بنظر میرسد که لیبرتی آینده ای برای سازمان نخواهد داشت ومتلاشی خواهد شد. افراد گرفتار در سازمان دست بازتری نسبت به اشرف دارند وبایستی خود خلاقیت وابتکار عمل بخرج داده وتماس های لازم را با نمایندگان سازمانهای جهانی مستقر درلیبرتی برقرار سازند. این توقع که سازمان آنها را طبق لیستی که تهیه کرده است، انتقال خواهد داد، توقع چندان بجایی نیست چرا که سازمان ابدا موافقت قلبی برای زنده ماندن این افراد که هم گنجینه ی اسرار باشند وهم پیر وفرتوت، ندارد.
این هزینه های گزافی که با نیت نگه داشتن افراد دراشرف وسپس لیبرتی صرف شده است، میتوانست برای انتقال افراد سازمان به نقاط امن تر در دیگر کشورها مورد استفاده قرار گیرد که ابدا نگرفت واین مسئله ثابت میکند که رجوی دل درگروی حفظ جان افراد ندارد وتنها میخواهد ازمرگ آنها درکشور ناامن عراق بهره برداری تبلیغاتی بکند.
درمورد سرنوشت خود سازمان باید گفت که مذاکرات اخیر ژنو و تغییر شدید تناسب قوای موجود جهانی ونقشه های آنها برای خاورمیانه – که عوض شده است- نویدهای مثبتی برای ابقای سازمان بدست نمیدهند.
دیگرحنای سازمان هرروز بیشتر و بیشتر رنگ میبازد و رهبران آن روزهای دشواری را درپیش رو دارند. سانسور خبری موجود دررسانه های سازمان ودیگر قراین وازجمله برهم خوردن توازن قوای منطقه ای وجهانی، همگی حکایت ازآن دارد که سازمان درانزوای زیادی گرفتار شده ومیرود است.
– ازفرصتی که دراختیار ماگذاشتید سپاسگذاریم وآرزوی خوشبختی وتندرستی بیشتری بریتان داریم.
– من هم بنوبه ی خود از زحمات سنگینی که متقبل میشوید تا دوستان گذشته ی مرا به زندگی واقعی وشرافتمندانه برگردانید ویا حداقل حقوق ابتدایی این رفقای دربند وسابق مرا درحد تماس حضوری وتلفنی باخانواده ها تثبیت کنید، کمال تشکر را داشته ودراین راه موفقیت های بیشتری برایتان آرزو میکنم.
مصاحبه کننده: صابر