با پایان یافتن جنگ میان ایران و عراق و اعلام آتش بس، اسرایی که در اردوگاه های رژیم بعث عراق گرفتار بودند در بلاتکلیفی بدی قرار گرفتند و دوره سختی را میگذراندند و نمیدانستند قرار است چه اتفاقی برای آنها بیفتد. در این دوره اعضای سازمان مجاهدین که در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) تعداد زیادی از نیروهای خود را از دست داده بودند، فرصت را غنیمت میشمرند و با حضور در اردوگاهها، تلاش میکنند با دادن وعده و وعید، افراد کم سن و سال را جذب کنند.
انجمن نجات طی سلسله گفتگوهای اختصاصی با تنی چند از دوستانی که تجربه دو اسارت یعنی اسارت در اردوگاه نیروهای بعث عراق و اسارت در اردوگاه سازمان مجاهدین خلق را از سر گذرانده اند، به بررسی روشهای اغفال و فریب اسرای جنگ تحمیلی توسط سازمان مجاهدین در عراق می پردازد.
اولین میهمانان این سلسله گفتگو ها آقایان علی مرادی و علی بیگلری هستند. علی مرادی از پرسنل نظامی نیروهای مسلح بود که در عملیات های گسترده اولیه جنگ به اسارت نیروهای عراقی در می آید. او به مدت 9 سال در اردوگاه اسرای جنگی به سر می برد و سپس توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق فریب می خورد و به قرارگاه اشرف منتقل می شود و اسارتی 15 ساله را در درون مناسبات مجاهدین خلق تجربه می کند. علی بیگلری دیگر میهمان این برنامه، در سن نوجوانی در جریان جنگ ایران و عراق اسیر نیروهای بعثی می شود و به اردوگاه اسرا در عراق منتقل می گردد. او بعد از تحمل چندین سال اسارت در شرایط سخت و طاقت فرسای اردوگاه، توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق فریفته و به پادگان اشرف در عراق منتقل می شود. او که بعد از انتقال به کمپ اشرف متوجه اشتباه خود می شود با فرقه رجوی بر علیه ملت خود همراه نمی شود و به این دلیل به زندان ابوغریب در بغداد فرستاده می شود.
بیگلری در این گفتگو مختصری از چگونگی شرکتش در جنگ و این که چگونه سر از جبهه های کردستان در می آورد و به دنبال آن اسارتش به دست نیروهای عراقی و شرایط سخت اسارت و اذیت و آزارها و شکنجه ها می گوید :” با دستان بسته ما را پشت ماشین ها در بغداد می چرخاندند”
علی مرادی از نحوه نفوذ جریان مجاهدین خلق به درون اردوگاه های اسرای ایرانی و ارتباط آن با شکنجه های عراقی ها نکاتی بیان می کند: همزمان با تبلیغات و نفوذ عوامل سازمان، عراقی ها سعی می کردند دامنه شکنجه ها را آنقدر افزایش بدهند تا اسرا را مستاصل کنند. از طرف دیگر عوامل مجاهدین خلق از طریق افسران عراقی ، نشریه هایی که به درون اردوگاه ها می فرستادند و همچنین شبکه های تلوزیونی در میان اسرا نفوذ کنند. آنها سعی می کردند روی نقاط ضعف اسرا مانور بدهند و با تهدید و تطمیع افراد را جذب کنند.
بیگلری در این رابطه می گوید: نماینده سازمان در کمپ ما سید حسن نام داشت… در کمپ ما اینها دستشان بازتر بود و رفت و آمد راحت تری داشتند. برای نفوذ بر روی ما ابتدا اعتقادات مذهبی ما را هدف قرار دادند و سپس بر روی مسایل معیشتی تمرکز کردند.
تمامی این عوامل در کنار بلاتکلیفی اسرا در زمان آتش بس که باعث ناامیدی افراد شده بود و همچنین اخبار کذب و دروغی که از خانواده ای اسرا و شرایط داخلی ایران در میان اسرا پخش می کردند، باعث شد عده ای از جمله علی بیگلری و علی مرادی جذب سازمان مجاهدین خلق شوند و بپذیرند که به کمپ اشرف منتقل گردند.
بسیار عالی
سلام.اقای بیگلری من متولد1350هستم وسال66 و67به صورت بسیجی رفتم جبهه یعنی15سال داشتم مانوجوانان ان موقع چه توانایی هایی؟ داشتیم.نسل ماوعلی الخصوص افرادی که درجنگ نقش داشتندبایدعملکردشان به نسل جدیدمنتقل تادرلابه لای مشکلات گم نشود.نسل ماهمین که دشمن متجاوزراازکشوربیرون کردکارنامه قابل قبولی دارد.من درعملیات مرصادشرکت داشتم.ودرهمین عملیات مجروح شدم.وجالب این است که مدت جبهه مادرسیستم اداری زمان عملیات مرصادجزوجبهه درنظرنمی گیرندومن گفتم چرا؟گفتندبعدازاتش بس یعنی مرداد67جزوجبهه نمی باشد.افرادجبهه وجنگ بعدازجنگ نیزمشکلات زیادی رامتحمل شدندوهمچنان دارد