نقطه مشترک تمام افرادی که طی این سالها از مناسبات رجوی فرار کردند و جدا می شوند این است که مقصر اصلی را رجوی می دانند و تنها کسی که به اعتماد اعضای فرقه مجاهدین به سرکرده خودشان خیانت کرد خود سرکرده یعنی مسعود رجوی است.رجوی که خودش را همواره مبرا از هر گونه اشتباه و گناه در بین نیروها می داند ام الفسادست.
یکی از بارزترین خصوصیات این جرثومه فساد این بود که هر وقت اتفاقی در تشکیلات می افتاد و یا شکست نظامی می خورد مقصر افراد بودند و همیشه فلش به سمت نیروها بود و در دنیای سیاسی هم نوک فلش به سمت ایران بود یعنی در هر کجا از این جهان چیزی رخ می داد تلاش می کرد افکار عمومی را به آن سوق دهد و خودش را از صحنه دور نگه دارد. به طور کلی فرار و جا خالی دادن جز ذات این موجود رذل و پست بوده و هست و الان هم با وجودی که مدتها از اخراج آنها از اشرف به لیبرتی می گذرد و وقایعی که رخ داده و تعدادی را هم به کشتن داد و ماجرای اعتصاب، هنوز وجود آن را ندارد که خودی نشان دهد و ابراز ندامت کند و در انظار ظاهر شود.
رجوی سالیان سال، نان نوکری صدام و آمریکا و… را خورده و هر روز به یکی از دشمنان ملت ایران آویزان بوده و برای همه دم تکان داده و هیزم بیار و معرکه گیر خوبی بوده و نفع آن را هم برده است.البته در دنیای سیاسی مرده ای بیش نیست ولی در دنیای نامردی جان خفیفش را حفظ کرده والله جای شرم دارد در تمام گروه ها و احزاب آدمها به رهبر و مرید خود می بالندولی کسانی که در گروه جنایت رجوی بوده اند خجالت می کشند که اصلا نامی از وی برده شود چون کارنامه رجوی نقطه سفیدی ندارد رجوی که مسخ در دنیای شهوانی و قدرت طلبی می باشد بدتر از افرادی هست که همواره دائم الخمرند و هیچ وقت زیر پایشان سفت نیست. رجوی هم اسیر همین رویای کودکانه خود هست و واقعا چه دنیای کثیفی دارد که برای رسیدن به آن حاضر است هر خفت و خواری را بپذیرد. ولی همواره رویای کودکانه اش قربانی می خواهد تا در پناه این قربانی ها جان بی ارزشش را حفظ کند ولی افسوس که آدمهای بی گناهی افسون این سیاست کثیف او شدند و جانشان را به هدر می دهند، پس بر ماست که این افسون را بشکنیم و انسانهای فریب خورده را از چنگال توهمات رجوی نجات بخشیم.