در قسمت قبل توضیح دادم که بعد از مجروح شدن در عملیات و نبود رسیدگی های پزشکی به بیماران عملا یکی دیگر از دروغهای رجوی برای همه روشن شد و تا خود شهر سرپل ذهاب خبری از نیروهای امدادی نبود و من با هلی کوپتر ارتش صدام به بیمارستان بغداد منتقل شدم.
به محض رسیدن به بیمارستان زیر تیغ جراحی رفتم و تا صبح بیهوش بودم. صبح که بیدار شدم خبرهای عملیات را دنبال کردم. مسئولینی که آنجا بودند می گفتند که شهر کرمانشاه تسخیر شده و اکنون نیروها در شهر اسد آباد هستند و به سمت همدان پیشروی می کنند. این خبر برای ما بسیار خوشحال کننده بود و از اینکه زخمی شدم ناراحت بودم و با خودم می گفتم ایکاش زخمی نمی شدم و به همراه آنها بودم. این توهم و خیال روز بعد به گونه دیگری نمود داشت. یعنی روز بعد عنوان کردند ارتش آزادی بخش در گردنه چهارزبر شکست خورده و رجوی دستور عقب نشینی داده است. اولین تناقضی که به ذهن زد این بود که چرا به ما دروغ گفتند. عملیاتی که قرار بود به فتح تهران ختم شود اکنون باید نیروها به اشرف باز گردانده می شدند! این همه کشته برای ماجراجویی رجوی بود؟ بعد از داستان صلح آیا دیگر خبری از عملیات نیست؟ آیا ما مورد معامله بین دولت عراق و دولت ایران قرار می گیریم؟ و هزاران سئوال دیگر… اما چیزی که از این جریان خوشحالم می کرد این بود که به خاطر قدرت طلبی رجوی ها جانم را از دست ندادم .
بیمارستان های بغداد مملو از بیمار بود و من نیز مانند بقیه در بیمارستان بستری بودم تا اینکه خبری همه را شوکه کرد و آن هم بردن بیماران به هر نحوی که شده و شرکت در نشست جمع بندی عملیات فروغ جاویدان توسط رجوی در اشرف بود.
وضعیت خوبی نبود و بعد از 12 روز یعنی در 18 مرداد 67 رجوی برای جمع بندی عملیات فروغ جاویدان نشست گذاشت و اسم آنرا تنگه و توحید نامید. هدف او این بود که بتواند علاوه بر جمع بندی، مقصر اصلی شکست در عملیات را به گردن نیروهایش بیندازد .
رجوی باز به رسم معمول عنوان داشت ما در عملیات دروغ جاویدان پیروز شدیم و این عملیات بیمه نامه ما بوده است. وی برای اینکه قدری تیغ روی خودش بکشد و از فشار اعضای خود خارج شود عنوان داشت که در محاسبات و برآوردهای نظامی و طراحی عملیات مقصر است …. اما در مرحله بعد عنوان کرد مقصر اصلی شکست نیروهای شرکت کننده در عملیات بودند و خود را مبرا از هر خطایی دانست. مریم قجر برای اینکه سمت شوهرش را بگیرد در رابطه با شکست عملیات عنوان داشت مجاهدین به اندازه کافی خالص نبودند و لیاقت پیروزی را نداشتند. رجوی هر آنچه توانسته انجام داده اما پیروانش به او خیانت کردند چون اذهانشان غرق مسایل دیگری مانند همسرانشان، بچه هایشان و خانواده هایشان بوده است .
مریم قجر این گونه تمام کاسه و کوزه شکست را بر سر اعضا شکست. این در حالی بود که همه می دانستند مقصر اصلی در هر جنگ و عملیاتی فرمانده آن است. ولی در سازمان مجاهدین این گونه نیست و همیشه رهبران پیروز و بقیه باید مقصر و خطاکار جلوه داده شوند .
البته در این جریان افرادی که همسو با رجوی بودند چون ذهن شان پوسیده و درگیر زن و زندگی بود طرف رجوی را گرفتند و سعی نمودند با گفتن چندین فاکت وانمود کنند مقصر اصلی شکست در عملیات، رجوی نبوده بلکه نیروها بودند و بعد از این داستان مریم قجر بحث انقلاب طلاق اجباری را پیش کشید تا دیگر کسی جرات نفس کشیدن در مناسبات را نداشته باشد و بعدها شاهد بودیم همه زنان فرقه را رجوی در برنامه رقص رهایی به عقد خود درآورد و اینگونه راه شیوخ زن باره و شکم پرست منطقه را در پیش گرفت .
من نیز مستثنی از بحث های رجوی ها نبودم و باید اثبات می کردم که ذهن درگیر من باعث شد که رجوی ها نتوانند به تهران بروند و این گونه رجوی به همه یاد داد که باید برای فرار از فشار بیشتر تشکیلات فاکت های دروغ ردیف کنند .
در مورد عملیات دروغ جاویدان باید عنوان کنم رجوی وقتی شکست خورد به خاطر قبول نکردن این شکست عملاٌ به خاطر اختناقی که در مناسبات ایجاد کرد سازمان را به سمت فرقه ای شدن سوق داد و دیگر مناسبات و تشکیلات گذشته حاکم نبود و همه باید این بار مطیع زنان تشکیلات می شدند.
عملیات دروغ جاویدان و شکست رجوی کمر سازمان را شکست. این مسئله بیمه نامه ماندن درعراق برای او نبود بلکه خفت و خواری بود که او را مجبور کرد هر چه بیشتر در منجلاب وطن فروشی فرو برود. و در نهایت قرارگاه اشرف را با خفت و خواری از دست دادند و با ناامیدی به آینده سازمان به کشور آلبانی دیپورت شده تا در آن کشور به انجام وظایف محوله که همان جاسوسی می باشد ادامه دهند و اکنون هم با وقاحت تمام برای جنایت کاران آمریکایی دست می زنند و ابراز خوشحالی می کنند که پرچم آمریکا در مراسم شان دیده می شود .
باید عنوان داشت تحلیل رجوی در مورد طناب دار صلح در مورد خود او خوب عمل کرده و هر روز این حلقه تنگتر می شود و دور نیست که شاهد به پایان رسیدن عمر ننگین وی باشیم. حال هر چقدر مریم قجر با شامورته بازی شعار پیروزی سر دهد و نیروهای وارفته خود را با شعارهای مسخره و توخالی خوش کند ولی چه سود چیزی که قابل رویت است وضعیت خراب تشکیلات فرقه رجوی است .
هادی شبانی