برای تعریف فرقه بایستی به کتاب فرقه ها ورهبرانشان نوشته خانم "دومنیک بینتون فرانسوی "سری زد.
ایشان درکتاب خویش به معنای لغوی فرقه پرداخته ودرتعریف آن می نویسد:
در عهد عتیق به گروهی از افراد اطلاق می شده که باورها و روش زندگی متفاوت از سایر افراد جامعه اتخاذ می کردند. اما در عصر حاضر “فرقه” بسیار خطرناک توصیف می شود چه برای فردی که عضو آن می باشد و چه برای کل جامعه. خطرات فرقه ها را باید به جوانان توضیح داد،
و در بخش دیگری از کتاب خویش به رفتار رهبران فرقه در برابر اعضای خویش پرداخته وچنین مینویسد:
فرقه ها گروه هایی تمامیت خواه هستند،
آزادی افرادی را که وارد آنها می شوند صلب می کنند
به شرافت آنها ضربه می زنند
فرقه ها به تمامیت جسمی و اخلاقی اعضای خود ضربه می زنند.
آنها را متزلزل می کنند تا اختیار انتقاد کردن نسبت به آنچه که نام ”حقیقت” به آنها عرضه می شود را از دست بدهند.
فرقه ها اعضای خود را از خانواده و از سرزمین اصلی شان دور می کنند.
همه فرقه ها اظهار می کنند برای مصلحت ما قدم بر می دارند و تشنه آرمان ها هستند
درادامه سلسله دیدارهای اعضاء دفتر انجمن نجات یزد با خانواده ها اینبار خانواده ای میزبان ما شده اند که بیش از سی سال است درغم فراق دختر خویش نشسته اند وبا تحولات اخیر امیدشان برای بازگشت جگر گوشه شان به آغوش پر مهر ومحبت خانواده ومیهن بیشتر شده.
مطالب فوق مقدمه ی است براینکه هم اینبار میهمان خانواده عزیزی هستیم که دخترشان در دام فرقه گرفتار شده وسالیان سال است که از آغوش خانواده خویش به دوراست آنچه را در ادامه می خوانید صحبتهای پدری است که عمری ایست چشم به در دوخته تا بلکه دخترش از در وارد شود وپایانی برسالهای جدایی وفراق باشد.
ابتدا بایستی از آقای حائری و خانواده محترمشان که ما را در جمع خویش به گرمی پذیرفته تشکر کرد واز پدر خانواده می خواهیم که رشته کلام را بدست گرفته تا مطالبی را برای ما وشما مخاطبین گرامی بازگو کنند.
از شما اعضاء انجمن نجات دفتر یزد تشکر میکنم که هرازگاهی به ما وخانواده ها سری می زنید وما را مورد تفقد قرارمیدهید.
اما آنچه درابتدای صحبت خویش در خصوص فرقه وطرز رفتارشان بیان داشتید بایستی اضافه کنم که بی شک جنایات بیشمار گروه مجاهدین که در حق ملت ایران روا داشته اند برکسی پوشیده نیست وهر وجدان بیدار و ضمیر آگاه در اولین برخورد و نگاه به پیشینه آن بدان پی خواهد برد.
ظلم و ستمی که به جوانان این مرز و بوم روا داشته و با مکر و حیله های بی شمار آنها را در چنگال اهریمنی خویش اسیر و گرفتارنموده. آنهایی که بویی از انسانیت به مشامشان و واژه مهر و عطوفت به گوششان نخورده و خانواده های آنها را نیز درغم و دوری فرزندانشان نشانده است.
چه بسیار پدر و مادرهایی که در این بین حسرت دیدار فرزندشان را بعد از سالها چشم انتظاری به گور بردند و با این امید و آرزو رهسپار دیار باقی شدند.
اشاره شد که یکی از رفتارهای رهبران فرقه این است که اعضای خود را از خانواده و از سرزمین اصلی شان دور می کنند واین دوری وفراقی که اینک چند دهه است که گرفتار آن هستیم نتیجه همین اعمال است.
اشاره به این داشتید که فرقه خویش را آرمانگرا میداند وتشنه آرمانگرایی است وبا همین حیله ونیرنگ دختر من وجوانان دیگری از این مرز وبوم را در چنگال اهریمنی خویش اسیر کرده است.
اما هم اینک به اخر خط رسیده اند،اخر خطی که شجاعت وجسارتی برای پذیرفتن شکست ندارند الان دیگر خیلی وقت است که از وعده های سرنگونی که هرچندوقت یکباربا مدت زمان مشخصی اعلام می شد و از دهن مسعود ومریم در می آمد خبری نیست. تحولات اخیر بحدی سریع بوده که امکان عکس العمل را هم از آنها گرفته.جدایی اعضای اصلی از بدنه مجاهدین وافشاگری های آنها چنان ضربه مهلکی بر پیکر نحیف ورو به موت فرقه وارد کرده که جبران ناپذیر بنظر می رسد.مطالبی که در نشریه انجمن بچاپ میرسد حکایت ازاین واقعیت دارد.
اما ان چیزی که دل ما خانواده ها را به درد می آورد این است که چطور این رهبران بخود اجازه میدهند افرادی را که تا دیروز اعضای ارتش باصطلاح آزادیبخش بودند امروز بخاطر جاه طلبی و هوسرانی های مسعود ومریم که شهامت وجسارت نوشیدن جام زهر و پذیرفتن شکست را ندارند بایستی به قربانگاه اشرف ولیبرتی بروند وهر روز شاهد ازبین رفتن آنها باشیم این دردناک است که بار دیگر حمله ای شود وآنگاه خبر برسد که فلانی هم در بین کشته شدگان است.
روی سخن من باسران فرقه است که دچار توهم خود ساخته شده اند وبرای سازمان ملل وآمریکا ودیگران تعیین تکلیف می کنند ودرخواست حضور کلاه آبی در لیبرتی دارند به آنها می گویم که این توهم ها را دور ریخته وبه فکر جان اسیران در بند باشید وفقط یک کار انجام بدهید آنهم ازاد گذاشتن مشتی پیرمرد و پیرزن برای تعیین شرنوشت باقی عمر خویش.
اما جواب این است که آنها چنین کاری نخواهند کرد چرا که این اسیران بهانه ای هستند برای اروپا گردی مریم ومظلوم نمایی های او تا بتواند از روی جنازه این کشته ها خود را به ساحل امن برساند و برایش فرقی نمیکند که چه تعداد دراین راه به مسلخ وقربانگاه بروند.
آقای حائری درادامه صحبتهایشان درخصوص موانع موجود برای انتقال افراد لیبرتی به خارج از عراق اظهار داشتند که:
حقیقت امر این است که اعمال این گروه و پرونده ای که از خود به جا گذاشته اند برکسی پوشیده نیست جنایتی نبوده که به آن دست نزده و یا مرتکب آن نشده باشند چه درحق ملت ایران که سنگ آن را به سینه می زنند وچه درحق مردم عراق که با همدستی صدام درخون آنها شریک است.
از طرفی دیگر آنها مهره سوخته ای هستند که دیگر نفعی برای اربابان خویش هم ندارند و برگی نیستند که بخواهند علیه ملت ایران ازآن استفاده کنند.دیگر کسی به آنها کمتر توجهی نمی کند دلیل این مدعی هم این جار وجنجالی که برای اعتصاب غذای نمایشی براه انداختند اما مورد توجه کسی واقع نشد وخودشان با وقاحت تمام آنرا پیروزی دیگر نامیده وبپایان رساندند ویا در جریان مذاکرات هسته ای درژنو وبمنظور بشکست کشاندن آن طی نمایشی دیگر بخیال خویش پرده از اسرار هسته ای برداشتند دیگر اربابانشان نیز آنها را جدی نمی گیرند پس بقولی معروف تاریخ استفاده آنها بسرآمده و درباتلاقی گیر کرده اند که هرچه بیشتر برای رهایی دست و پا بزنند بیشتر درآن فرو می روند.
کشورهای غربی هم با توجه به اینکه از یک طرف درگیر رکود اقتصادی بوده واز طرفی دیگرکه از درجه اهمیت خاصی برخورداراست برای حفظ امنیت خود وافکار عمومی شهروندان خویش تمایلی به پذیرش آنها ندارند. آنها را نمی پذیرند چون که آنها در لیست سیاه گروههای تروریستی قرارداشتند (اگرچه دولتهای غربی برای مقاصدخود علیه ایران آنها را ازلیست سیاه گروهکهای تروریست خارج کرده اند)
پس بنابراین بایستی برای شهروندان خود هم این پاسخ را داشته باشند که اگر جزء گروههای تروریستی هستند، پس نمی توان آنها را دراروپا و یا کشورهای دیگر رها کرد مگر آنکه بازدراردوگاهی تحت کنترل باشند.
ازطرفی رهبران فرقه نیز بخوبی میدانندکه هیچ کشوری حاضر به پذیرش آنها بصورت یکجا نمی باشد وبایستی درکشورهای مختلف اسکان داده شوند که این امر یعنی پایان راه.
بنابراین سران فرقه خواهان پراکنده شدن اسیران نیستند وهنوز درفکر وتوهم وخیالات خام گذشته خویش سیر می کنند و می خواهند که سیستم نظامیگری خویش را بر روی افراد حفظ کنند وبایستی به ناچار برای جلوگیری از ریزش بیش ازپیش نیروهای خود توجیهات جدیدی را داشته باشد تا بتواند آنها را به دنبال خویش بکشد.
آقای حائری درپاسخ به اینکه چرا بعد ازانتقال افراد به لیبرتی هنوز امکان ملاقات خانواده ها با عزیزانشان و یا امکان تماس تلفنی و ارسال نامه به آنها فراهم نشده اظهار داشتند که:
سران فرقه بخوبی میدانند که اگر چنین امکاناتی برای افراد آماده و مهیا شود وخانواده ها بتوانند به راحتی با عزیزان خود ملاقات و یا دیداری داشته باشند با توجه به شرایط درحال حاضر ونمایان شدن انتهای راه این عده ازافراد که چیزی جز فلاکت و دربدری و سرگردانی بیشتر نخواهد وبخوبی میدانند اگر برای لحظاتی بچه ها را بحال خود واگذارند قریب به اکثریت نیروهای خود را به غیر از سرکردگان از دست خواهند داد پس بنابراین به همین دلیل است که انها سعی دارند درلیبرتی هم برسر نیروهای خود حالت سلطه گرانه را حفظ کنند کما اینکه سعی دارند آن دسته ازافرادی را که در کشور آلبانی نیز اسکان داده شده اند زیرچتر ننگین خود حفظ کنند وهمین امر موجب ایجاد اختلافاتی دربین آنها شده است. و عده ای ازآنان که به کشور آلبانی منتقل شده اند دیگر حاضر به ادامه زندگی خفت بار قبلی خویش نیستند وزندگی جدیدی را آغاز نموده اند.
جناب آقای حائری درخاتمه سخنان خویش با تاکید بر مهم بودن رابطه دفاتر انجمن نجات در سراسر کشور با خانواده ها عنوان کردند بنظر می رسد بهترین کار حفظ رابطه و گسترش و بسط آن با خانواده هاست.
دفاتر انجمن مانند پلی خانواده ها را با مجامع وسازمانهای بین المللی ازقبیل صلیب سرخ، سازمان حقوق بشر وامثالهم در جهت اعمال فشار به سازمان برای دیدار خانواده ها با فرزندان و بستگان خود ایفای نقش میکند که همین امر موجب خواهد شد که خانواده ها بتوانند در فضایی آزاد و به دور از هیاهوی تبلیغاتی سازمان بستگان خویش را با واقعیت موجود درجامعه آشنا کرده و موجبات بازگشت آزادانه آنان را فراهم نمود.
درپایان این دیدارصمیمانه آقای حائری علیه رجوی وسران فرقه که مسبب اصلی این فراق سی ساله و بلکه بیشتر و رنج و ناراحتی حاصله از آن که برای خانواده ها بوجود آمده اقامه دعوی کرد وازسازمانهای حقوق بشری خواستار اعمال فشار به سران فرقه بمنظورازادی اسیران دربند شد.
جناب آقای حائری در خاتمه مجدداً ازاینکه پذیرای دوستان خود درانجمن نجات یزد بودید برای انجام این گفتگوی صمیمی کمال تشکر را داریم .