اگر بگوییم سال 1392 فلاکت بار ترین سال برای رجوی ها بوده است، بی ربط نگفته ایم. سالی که در آن:
– فرقه رجوی با ذلت و خواری از اشرف بیرون رانده شده و در حال اخراخ از عراق هستند.
– اعضای قدیمی و غیر مجاهد شورا از آنان جدا شدند.
– بسیاری از مسئولین فرقه و خانواده های حامیان شان که تاثیر زیادی در این فرقه داشته اند، مثل اسماعیل یغمایی که سرودها و اشعار فرقه توسط او سروده شده، یا سعید جمالی که از فرماندهان نظامی فرقه بود یا ایرج مصداقی که با استفاده از او برگ حقوق بشر را بر علیه ایران بازی می کردند و بسیاری جدا شدگان خارج از کشور که از ترس فرقه یا کماکان با آنان در خارج همکاری کرده و یا از ترس فرقه سکوت کرده بودند، از فرقه جدا شده و دست به افشاگری های مؤثر زده اند.
– تاریخ مصرف شان برای غرب رو به اتمام است.
– یک سوم نفراتی که از عراق به آلبانی رفته اند از فرقه جدا شدند.
– در مراسم و برنامه ها و خیمه شب بازی های فرقه شهروند ایرانی حضور ندارد و بنابراین از سر استیصال روسری از سر تعدادی از هواداران خود برداشته یا به آنان کراوات داده اند و آنها را بعنوان انجمن های ایرانیان لائیک می خواهند قالب کنند و……
در زیر نگاهی گذرا خواهیم داشت به اتفاقاتی که برای فرقه در سال 1392 افتاده تا بهتر مشخص شود که وضعیت کنونی آنان چقدر فلاکت بار است.
فروردین:
1- مریم قجر در مراسم سال تحویل در مقر فرقه در اور که اساسا مصرف داخلی داشت، با بلاهت تمام گفت: « سالی که پایان یافت، سال بحران و بن بست ایران بود و سال جدید، سال سرنگونی آنهاست. تمام «سین» های هفت سین امسال، از سین سرنگونی است که معنا و رنگ و بو گرفته است.»!!!
حالا سال 1392 به اتمام رسیده و به خوبی می توان قضاوت کرد که بویی که رجوی ها شنیده بودند بوی اخراج خفت بار از اشرف و فروپاشی فرقه شان بوده است.
اردیبهشت:
1- آغاز انتقال نفرات فرقه به آلبانی علیرغم تمام کارشکنی رجوی ها
* رجوی ها برای جلوگیری از انتقال اعضا به کشور ثالث حتی پیشنهاد می کردند که اعضا را به بیابان های اردن برده و در آنجا به خرج خودشان یک مقر ایجاد کرده و دور آن سیم خاردار بکشند تا مبادا اعضا از کنترل فرقه خارج شوند.
2- نامه سرگشاده ایرج مصداقی به رجوی
ایرج مصداقی که تا پیش از نوشتن نامه اش، از سوی فرقه رجوی بعنوان یکی از قربانیان زندان در ایران مطرح می شد!!، به محض نوشتن این نامه (که به گفته خودش در آن قصد کمک به رجوی برای خارج شدن از بحران را داشته است) مورد هجوم وحشیانه ایادی رجوی قرار گرفت. بدنبال این نامه و برخورد وحشیانه رجوی با مصداقی، بسیاری از جدا شدگان در خارج از کشور که به دلایل مختلف تا آن زمان سکوت کرده بودند، لب به سخن گشوده و زوایای دیگری از جنایات رجوی ها را رو نمودند. از ویژگی های مهم این افشاگری ها این بود که شخص رجوی و خیانت ها و جنایات او محور افشاگری ها قرار گرفت و نقش وی بعنوان عامل اصلی در به کشتن دادن نیروهای فرقه را کاملا بارز می کرد. همچنین این نکته برجسته شد که ماندن در عراق خواسته رجوی و با هدف به کشتن دادن بقیه اعضای اسیر می باشد تا راه را بر افشای بیشتر جنایات و خیانت هایش ببندد.
خرداد:
1- اعلام استعفای روحانی و قصیم:
با توجه به این که این دو از قدیمی ترین اعضای این شورا و از معدود نفرات غیر مجاهد این شورا بودند، این استغفا ضربه بزرگی به رجوی ها بود.
2- جدایی و افشاگری آقای اسماعیل یغمایی از اعضای قدیمی کادر مرکزی فرقه علیه رجوی:
افشاگری های آقای یغمایی آنقدر موثر بودند که رجوی ها از سوزش آن کماکان بر علیه او در سایت های مختلف مقاله و مطلب می نویسند.
3- برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران با شرکت بیش از 70 درصد مردم بدون هیچ حاشیه، اثبات کرد که رجوی ها از واقعیت جامعه ایران چقدر عقب افتاده اند.
آماری از شرکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری
صحنه ای از جشن مردم بعد از اعلام نتیجه انتخابات
6- حمله موشکی به لیبرتی:
در این حمله دو تن از اعضای فرقه کشته شدند. نگه داشتن اعضا در عراق در شرایطی که عراق بسیار ناامن است و هر روز ده ها تن از شهروندانش در اثر اقدامات تروریستی کشته می شوند جز از اهریمن مار بدوشی همچون رجوی بر نمی آید.
مرداد:
1- انتشار مطالب افشاگرانه آقای حنیف حیدرنژاد از جدا شدگان فرقه رجوی (مقیم اروپا) با عنوان « نگاهی به فروغ جاویدان 25 سال بعد »
2- اقدام آقای سعید جمالی از اعضای سابق مرکزیت فرقه و از جدا شدگان مقیم اروپا به آغاز افشاگری علیه جنایات رجوی
شهریور:
1- وارد شدن ضربه کمرشکن به فرقه با به کشتن دادن بیش از 50 تن از افراد توسط رجوی که اکثر آنها از مسئولین قسمت های مختلف فرقه بودند.
2- تخلیه ذلت بار اشرف که بزرگترین ضربه برای رجوی ها بود:
سرانجام آنچه که قابل پیش بینی بود به وقوع پیوست و فرقه رجوی با خفت و خواری از قرارگاه اشرف بیرون رانده شد هر چند اصرار احمقانه و جنایتکارانه رجوی ها بر ماندن در عراق و شعار بلاهات بار « کوه ها بجنبند اشرف نخواهد جنبید »!! منجر به کشته، معلول و مجروح شدن چند صد نفر از اعضای فرقه شد.
اشرفی که رجوی آنرا با القابی همچون «کانون استراتژیک نبرد»، « نقدینه بزرگ مبارزه آزادیبخش» می نامید و « اصلی ترین ظرف رجوی برای کنترل تشکیلات و ممانعت از جدایی اعضا » بود.
اشرفی که آنقدر برای رجوی مهم بود که مریم قجر قبل از فروپاشی آن خواهان بازگرداندن اعضا از لیبرتی به آنجا بود.
اشرف آنقدر برای رجوی مهم بود که بعد از فروپاشی آن، وی برای دلگرم کردن نیروهای روحیه باخته اش در اولین پیام گفت «یک، دو، سه،… صد و هزار اشرف خواهیم ساخت »!!! که مشخص می کرد از دست دادن اشرف چه ضربه کمرشکنی برای این فرقه بوده است.
3- یک سال بعد از خروج نام فرقه از لیست سیاه آمریکا، بار دیگر بخوبی معلوم شد که تمام دعاوی رجوی ها بر کشک و پوشال سوار است.
آنها تا قبل از خروج از لیست مدعی بودند که قرار داشتن نام فرقه در لیست سازمان های تروریستی، مانع آنان برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی ایران است!! همچنین بعد از خروج از لیست مریم قجر مدعی شد که « با این اقدام ایران بزرگترین ضربه سیاسی را در سه دهه گذشته خورده است و تعادل قوا به نفع فرقه چرخیده »!!
یک سال بعد اما به خوبی برای همگان روشن شد که همه اینها بازی با کلمات در سراشیب نابودی است و این فرقه در تعادل قوا اصلا مطرح نیست و تنها کارآیی اش در زمینه جاسوسی و خیانت است.
4- رو شدن وجه دیگری از چهره پلید رجوی در دشمن کردن اعضای خانواده با هم:
بدنبال اقدام خواهران اقبال (که از اعضای سابق فرقه و از خانواده های حامی فرقه بودند) در ایجاد کمپینی برای انتقال اعضای فرقه از عراق به کشور ثالث که با خواسته رجوی های جنایتکار برای به کشتن دادن اعضا در عراق در تعارض بود، رجوی ها، محمد اقبال (برادر آنها) را مامور کرد تا خواهرانش را با بدترین توهین ها همچون « بی عفت » و… مورد هجوم قرار دهد تا بلکه خاموش شوند. رجوی ها با خانواده های دیگری همچون حیدرنژاد و کامیار نیز چنین کردند. این اقدامات شنیع و ضد انسانی رجوی ها موجی از انزجاز نسبت آنان را برانگیخت که مطالب و مقالات افشاگرانه آن در سایت های مختلف انتشار یافت.
رجوی با اقدامات خود اثبات کردند دشمن هر نوع عاطفه و علاقه هستند و حیات خود را در کینه و دشمنی وخونریزی می جویند.
ادامه دارد…