در زمانه ای که در همه کشورها و ملتها آنرا عصر اطلاعات و آگاهی و پیشرفت نامیده اند در فرقه عقب مانده رجوی که میتوان آنرا بعنوان یک فرقه متحجر به تمام معنی معرفی کرد هیچکس حق ندارد نظر خودش را داشته باشد و همه کادرها و نیروها بایستی نظراتشان را با آنچه که از بالاو نقطه رهبری گفته میشود تنظیم کنند! برای مثال هرکس در فرقه رجوی بخواهد در خصوص مسائل پیرامون خودش اعم از مسائل سیاسی یا تشکیلاتی و یا ایدئولوژیکی تفکری داشته باشد و بخواهد آنچه را که بآن معتقد است را آزادانه بیان کند و از عقیده خود دفاع کند به یک عنصر بریده تشکیلاتی تبدیل میشودکه مستحق بدترین و شدیدترین برخوردهای تشکیلاتی میباشد! بخوبی بیاد دارم که در نشستهایی که رجوی تحت نام نشست سیاسی برگزار میکرد او تحلیلهایش که همیشه هم اشتباه از آب در میامد را یکطرفه بیان میکرد و هرکس هم که میخواست در این خصوص صحبتی داشته باشد بایستی که در تایید حرفهای (برادر مسعود) حرف بزند و گرنه توسط دیگر مسئولین نشانده میشد و باو اخطار های تشکیلاتی شدید داده میشد! مثلا ما عادت کرده بودیم که هر بار رجوی نشست چه باید کرد و در خصوص آینده سازمان برگزار میکرد این حرفها را باید میشنیدیم که رژیم 6 ماه دیگر سرنگون میشود و اصلا این داستان به یک موضوع خنده تبدیل شده بود. در یکی از این نشستها یکی از بچه ها بلند شد و گفت: الان سالیان سال است که شما میگویید که رژیم 6 ماه دیگر سرنگون میشود و… این 6 ماه دیگر دقیقا کی میشود؟ که رجوی از لحن گفته او و این جمله اش بشدت عصبی شد ولی سعی کرد که با زرنگی حرف را بخود آن فرد برگرداند که آنچه به رهبری برمیگردد حرفش را زده و خط را معین کرده این شما ها هستید که سرنگون نمیکنید و اگر سرنگون نمیشود مقصر شما هستید و… کاری بسر آن فرد آوردند که هزار بار به غلط کردن افتاد وحرفش را پس گرفت! در فرقه مجاهدین رسما گفته میشود که همه بایستی نظرشان نظر رهبری باشد و تاکید دارند که هنر یک مجاهد خلق اینست که موضعش و نظرش و حرفش عین برادر مسعود و خواهر مریم باشد واینرا ازبس تکرار کرده بودند بنوعی رای بچه های دیگر هم به یک اصل تبدیل شده بود و همه بدون تناقض میگفتند که ما زحمت فکر کردن بخود نمیدهیم ما فقط اجرا میکنیم! و خود مسئولین سازمان هم بوضوح در نشستها میگفتند که ما مجاهدی میخواهیم که مجری باشد نه متفکر! میگفتند اینهمه فکر کردید به هیچ جا نرسیدیم فقط اجرا کنید!!! این دقیقا شیوه و شگرد سازمان ها و گروهایی است که زیر دست خود را بصورت یک دیکتاتوری مطلق و بشیوه فرقه اداره میکنند و طوری به نیروهای خود وانمود میکنند که پنداری هیچکس جز رهبرفرقه توان فکر کردن و درست فکر کردن ندارد و این خود بخود باعث ازبین رفتن اعتماد به نفس کادرها و نیروها میشود و این دقیقا همان چیزی بود که بسر نیروها در فرقه رجوی آمده است و این اوج جنایت و نسل کشی رجوی جنایتکار است که به یاران غار خود هم رحم نکرد!!
مراد