آدمها هیچوقت “بزرگتریــن اشتباهشون” رو فراموش نمیکنند،، بزرگترین اشتباه من هم فرستادن دخترم سمیه ۱۶ ساله و پسرم محمد ۱۵ ساله به لانه گرگ ها در اشرف بود.
محمد را بعداز سالها با تلاش و کمک خدا از دهان گرگ سالم بیرون کشیدم و سمیه را هم سالم بیرون خواهم اورد.
مسعود رجوی سالهاست حق ازدواج و حق بچه دار شدن، حق مادر و پدر بودن را از اعضای خود در عراق گرفته است در حالیکه خودش و فرماندهانش در پاریس و دنیای غرب، مشمول این نقض حقوق بشر تشکیلات نمی شوند. مرگ خوب است برای همسایه
بنابراین حرفهای دل ازار و نا مهربانی ها ی دخترم، سمیه، که سالها در زندان تشکیلات ضد انسانی مجاهدین و در سانسور خبری و رشد یافته در محیط بدون عشق و دوستی را به دل نمی گیرم..
سمیه جان
تورا در تلویزیون دیدم، ترجیح می دادم که در اردوگاه مردم و حق بودی که جدائیت مقبولیت و مشروعیت مردمی داشت.
اگر همانگونه که دختر مریم رجوی را به فرانسه بردند تو هم در فرانسه بودی و در یک تلویزیون مستقل حرف می زدی، میشد انرا نظر مستقلی دانست. ولی در اردوگاه اسیران لیبرتی (بغداد) رجوی مجبور است تورا به تلویزیون بیاورد و نوشته های تکراری این دودهه را ودروغهایی که خودت می دانی، دروغ است را بجای وی برای کلاه گذاشتن سر معدود هواداران خارج از کشوری بخوانی.
این پروسه را صدها نفری که از تشکیلات بدلیل عدم صداقت و جاه طلبی های رجوی که ارزشی برای نیروهای خودش، یعنی امثال من و محمد -برادرت (در گذشته و تو (در حال حاضر) قائل نیست.، گذرانده ایم، کهنه شده است. داستان رجوی دروغگو، عین داستان چوپان دروغگو کتابهای درسی بود.
اگرچه در اسارتی ولی با تلاشهایم توانستم سلامتی تو را تضمین کنم،
رجوی می داند مطرح شدن تو در سالهای اخیر یعنی اینکه اگر یک مو از سر تو کم شود، سروکارش با دادگاه سازمان ملل خواهد بود. همانگونه که حکم بازداشت عباس داوری و چند تن از فرماندهان را بخاطر گروگان گیری تو و ده ها نوجوان ازقاضی در عراق گرفته بودم.
همانگونه که قبلا در اطلاعیه مورخ ۲۷ اوت ۲۰۰۶ برابر با ۱۷ شهریور ۱۳۸۵ آورده بودیم
تنها یک درخواست داشتیم سمیه را به یک کشور آزاد منتقل کنید تا وی که در زیر سن قانونی به اشرف برده شده بود و سالهاست که به سن قانونی رسیده است در فضای آزاد و نه در شرایط امنیتی و خفقان تشکیلات مجاهدین، برای ماندن و یا بر گشتن به خانواده ما در کانادا خود تصمیم بگیرد.
تشکیلات رجوی در تورنتو پیام داده بود که مصطفی محمدی کسی نیست. بود،
نوشتم من کسی نیستم.
من یک نقطه ام.
ولی رجوی دیر فهمید که هیج جمله ای بدون نقطه تمام نمی شود. همان نقطه ای که قاعدتا خوانده نمی شود. الان ۸ سال است که با شرح داستان زندگی ام و اشتباهم در مورد رجوی، ایرانیان در کانادا، اب به لانه رجوی ریخته ام.
سمیه جان “من و مادرت ” نقطه ای هستیم که رجوی را تمام کردیم. این را روزی در ازادی خواهی فهمید همانگونه که من و هزاران مجاهد خیانت دیده از پلیدی رجوی، فهمیدیم.
مستند دخترم، خواب را از رجوی گرفته است. مستندی که روایت زندگی و حضور من در اشرف و در میان مجاهدین بود. سالهایی که فکر می کردم رجوی دلش برای مردم می سوزد. به قول ایرج میرزا
غم ملت زبس خوردند مردند
ورم کردند از بس غصه خوردند
شروع مجدد ا توپخانه تهمت پراکنی رجوی در سیمای خیانت رجوی و سایت های وابسته به وی یعنی سوزش رجوی از سندهای تاریخی که تا قیام قیامت خواهد ماند و مردم ایران با دیدن ان خود قضاوت خواهند کرد که رجوی چه دیکتاتور کوتوله و وطن فروشی بوده است.
مااز سال ۲۰۰۶ حرفمان یکی بوده است در ان زمان جرممان خواستن ازادی دخترمان بود و در سالهای اخیر جرمما ن ازادی همه اسرای نگون بخت اردوگاه لیبرتی و انتقال به اروپا هست.
اینم پایان نامه ما در ژانویه ۲۰۰۸ برای یاداوری به رجوی که ما ایستاده ایم و پیگیر. با مهر پدری و مادری یکی از مافیایی ترین و مخوف ترین گروه های را مجبور به موضع گیری کرده ایم.
حق و باطل
داستان سیمه داستان مبارزه حق و باطل است. داستان مشروعیت و اهمیت خانواده در قبال کسانی که برایشان خانواده ارزشی ندارد.
برای کسانی که با یک فرمان خانواده ها را متلاشی می کند که وصل به رهبر تنها شرط پیروزی است. این خانواده ها پس از تلاشی به امید وصل و فرمان معجزه آسا برای پیروزی روز را به شب ؛ شبها را به ماه و ماهها را به سر می کنند ولی رهبر که همه به او وصل شده اند خود از صحنه گریخته است. و هوادران را هم بی مغز تصور می کند که از وی نپرسند کجا هست زیرا رژیم سو استفاده می کند.
مجاهدین آنجا که پای سازمان خودشان هست کمک خواستن از هردولتی مجاز است ولی آنجا که پای خانواده ها درمیان هست می گویند با جمهوری اسلامی مبارزه کنید.
پیروزی مجاهدین و سرنگونی جمهوری اسلامی چه نفع مادی خاص برای ما به عنوان خانواده مصطفی محمدی می تواند داشته باشد جز ابراز شادی آزادی مردم ایران که سالهاست که از آن دور زندگی می کنیم. و به آن تعلق داشته ایم.
فرزندان ما سالهاست که در چنگال اهریمنی شما اسیر هستند. آنها هستند که مرخصی و آزادی ندارند.انها در زندان اشرف هستند. شما بودید که تمامی درهای گفتگو را بسته نگهداشتید. بنابر این خود کرده را تدبیر نیست. هر وقت سمیه را آزاد کردید آنوقت از ما طلب مبارزه کنید.
سازمانی که ادامه حضورش به آمدن و یا ماندن سمیه بستگی داشته باشد دلیل بی اعتباری و مزدوری بودن آن سیستم هست والا کسی که در خاک ریشه داشته باشد از ریختن برگهایش در توفان هیچ واهمه ای ندارد زیرا سالهاست که در بربیابان به مسافران سایه می دهد تا خستگی راه را بدرکنند و می داند که زمستان خواهد رفت و بهار خواهد آمد و برگها دوباره خواهند روئید.
حتی اگر درخت را از ریشه بکنند آن خدمتی که به مردم کرده است از یادها فراموش نخواهد شد. در حالی که همان مردم ریشه کننده درخت را به بدی نام خواهند برند.
رجوی بی ابرو تر و بی اعتبار تر می شود.. حق بر باطل پیروز هست
خانواده محمدی
بغداد – عاشورای حسینی ۲۰۰۸