"جنگ با تروریسم " که پس ازواقعه ی یازده سپتامبر به سردمداری امریکا آغاز شد تنها گروه های تروریستی بین المللی را قوی تر کرد و حتی کمک کرد که برخی از آن ها در بعضی کشورها به قدرت دست یابند.
امروز، امریکا در جهان به عنوان حامی اصلی تروریست ها شناخته می شود. " لژیون غربی خارجی " که نماینده اش تروریست ها هستند به امریکا فرصت می دهد که به شماری از اهدافش از جمله تضعیف رقبایش – روسیه و چین – برسد.
افسانه ی " جنگ با تروریسم " بهانه ای به دست امریکا داد تا در امور هر کشوری که متهم به حمایت از تروریسم می کند، دخالت کند. بدین ترتیب، شرایط اقتصاد امریکا از تروریسم بین المللی به عنوان ابزاری مؤثر برای مرعوب کردن امریکایی ها و دولت پلیس معرفی کردن خود، استفاده می کند.
سازمان مجاهدین خلق (فرقه ی رجوی) مانند بسیاری از گروه های تروریستی دیگر تاکنون تحت حفاظت و پشتیبانی امریکا و اسرائیل قرار گرفته اند تا به عنوان نماینده شان علیه جمهوری اسلامی به کار آیند. جاناتان مسترز از شورای روابط خارجی در مقاله ای که به تشریح سوابق و شرایط فعلی مجاهدین می پردازد می نویسد:" برخی حامیان غربی معتقدند که این گروه به عنوان همسنگی علیه رژیم اسلامی ایران عمل می کند." با این وجود، وی یادآوری می کند که منتقدان مجاهدین خلق انگیزه های این گروه و تعهدش به عدم خشونت و حقوق بشر را زیر سوال می برند.
جاناتان مسترز عنوان می کند که حتی وزارت امور خارجه ی امریکا در بیانیه ای که در سپتامبر 2012 برای اعلام حذف مجاهدین خلق از فهرست تروریستی منتشر کرد از برخی " تردیدها درباره ی مجاهدین خلق نام برد که رفتارهای گذشته ی مجاهدین خلق را مورد فراموشی یا صرف نظر قرار نمی دهد. وزارت خانه همچنین درباره ی مجاهدین به عنوان سازمانی که راجع به ان گزارش هایی درباره ی نقض حقوق اعضای خودش وجود دارد، نگرانی های جدی دارد."
علاوه بر این، تونی کارتالوچی محقق و نویسنده ی مستقر در بانکوک تایلند، درباره ی " انقلاب های مخملی " مهندسی شده توسط امریکا در سراسر دنیا هشدار می دهد. وی اشاره می کند که تلاش ها برای القای آشوب و هرج و مرج و افزایش خشونت عموماً قدم بعدی این انقلاب هاست. کارتالوچی معتقد است که هرج و مرج امروز در هنگ کنگ نیز نمونه ای از دخالت امریکا در امور سیاسی جهان است.
او برای اثبات باورش به " مطلبی مستند " اشاره می کند:" در سال 2009 مؤسسه ی بروکینز سندی منتشر کرد با عنوان " کدام راه تا پرشیا؟" که صریحاً درباره ی سرنگون کردن حکومت ایران می گوید." به نوشته ی کارتالوچی، " این سند که خط مشی امریکا را ترسیم می کند آشکارا برای حمایت مالی و تسلیحاتی سازمان بدنام مجاهدین خلق توطئه چینی می کند."
در این سند، مجاهدین خلق به عنوان نیروی وکالتی امریکا برای براندازی جمهوری اسلامی معرفی می شود:" امریکا می تواند با گروه هایی چون شورای ملی مقاومت و شاخه ی نظامی اش مجاهدین خلق همکاری کند و به هزاران عضو آن که در زمان صدام حسین مسلح شدند و در عملیات های چریکی علیه حکومت اسلامی ایران جنگیدند، کمک کند. هر چندکه امروز شورای ملی مقاومت خلع سلاح شده است اما به سرعت می تواند تغییر کند."
بر اساس نظریه ی پیشنهادی " کدام راه تا پرشیا؟" مجاهدین خلق مستحق برچسب تروریستی است اما ظرفیت آن برای مزدور امریکا شدن نباید نادیده گرفته شود. به عقیده ی کارتالوچی گزارش مؤسسه ی بروکینز " اعترافی امضا شده است – توطئه ای مستند که به روشنی نه تنها در ایران بلکه در همسایه اش سوریه به اجرا رسید ". به این بخش از گزارش دقت کنید:
" بدون شک، گروه حملات تروریستی انجام داده است – که اغلب بهانه ی مدافعان مجاهدین این است که علیه جمهوری اسلامی بوده است. برای مثال در 1981، این گروه در مقر حزب جمهوری اسلامی، که اصلی ترین سازمان سیاسی حکومت اسلامی بود، بمب گذاری کرد و حدود 70 نفر از مقامات عالی رتبه را به قتل رساند. بعدتر، سازمان مسئولیت ده ها حمله ی خمپاره ای، قتل و دیگر تهاجمات علیه شهروندان ایرانی و اهداف نظامی بین سال های 1998 تا 2001 را به عهده گرفت. دست کم برای همکاری نزدیک تر بااین گروه (دست کم کم به شیوه ای آشکار)، واشنگتن باید آن را از فهرست سازمان های تروریستی خارجی حذف کند."
و واشنگتن دو سال پیش بالاخره مجاهدین خلق را از لیست سیاه حذف کرد.
با این همه، به نظر نمی رسد که حمایت امریکا از مجاهدین خلق برای هردو طرف ماجرا یعنی امریکا و سازمان مثمر ثمر باشد به دلیل آن که این گروه در ایران پایگاه مردمی ندارد. کارتالوچی می نویسد که " تفنگداران مخفی " غرب در کمپ لیبرتی عراق، لیبی، سوریه، مصر، اکراین، تایلند و اکنون هنگ کنگ، یافت می شوند. اما در واقع، باید مد نظر داشته باشد که احتمالاً درمورد مجاهدین خلق همان الگو، جواب نمی دهد چرا که اکثریت ملت ایران اگر از مجاهدین خلق متنفر نباشند به آن ها اهمیتی نمی دهند.
مزدا پارسی