روز 16 آذر1332 سه تن از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف؛ شریعت رضوی، قندچی، وبزرگ نیا در اعتراض به حمایت دولت آمریکا از سیاست سرکوب گرایانه رژیم وابسته به شاه وبه هنگام بازدید نیکسون معاون رئیس جمهور وقت آمریکا از ایران هدف رگبار نیروهای سرکوبگر شاه در مقابل دانشگاه قرار گرفتند و با خون خویش سنگفرش های دانشگاه را رنگین کردند.
از آن تاریخ به بعد این روز به عنوان "روز دانشجو" در تاریخ مبارزات دانشجویی به ثبت رسید. مسعود رجوی که به یمن خون هزاران شهید و از جمله شهدای دانشجو و پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران این فرصت را پیدا کرده بود که در صحنه سیاسی سری باز کرده و خودی نشان دهد به منظور جلب حمایت قشر دانشجو و در راستای پیشبرد اهداف و مقاصد فرصت طلبانه سیاسی خود به محیط دانشگاه چنگ انداخت.
رجوی با عوام فریبی خاص خود از صداقت و کم تجربگی این قشر جوان سوء استفاده نموده و سعی کرد خود را در دانشگاه و دربین دانشجو یان بعنوان یک فرد مترقی وآزادیخواه جا بزند، بخصوص اینکه بدلیل مشخص نبودن مرزبندیها ماهیت واقعی رجوی و فرقه وی برای آنها ناشناخته بود. در چنین شرایطی بود که انجمن های مختلف در دانشگاه ها شکل گرفت و رجوی با شیادی سیاسی خاص خود پروسه جذب دانشجو را آغاز نمود. صدها دانشجو را با فریبکاری به میتینگ های خود کشاند یا نشریه بدست بر سر چهارراهها و میادین عمومی به شکار دیگر نیروی جوان دانشجو که فاقد تجربه سیاسی بودند پرداخت. با شروع جنگ مسلحانه ازسوی وی بخش عمده ای از این نیروها که هنوز به ماهیت ضد دمکراتیک وخشونت طلبانه رجوی پی نبرده بودند در قالب تیم های تروریستی برای انجام ترورهای کورو کشتن حتی انسانهایی که نقشی هم درحاکمیت هم نداشتن سازماندهی شدند. با شکست مبارزه مسلحانه و فرار فرمانده عالی سیاسی نظامی به جبهه اورسوراواز نیروهای باقیمانده به منطقه کردستان و سپس به عراق انتقال یافتند وبا فراگیری آموزش های پیچیده ترور و بمب گذاری توسط نظامیان بعثی برای انجام ترور و بمب گذاری به ایران اعزام شدند. ترورهای کور، خمپاره باران اهداف غیر نظامی، بمب گذاری در میادین عمومی که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از شهروندان گردید و درنهایت شرکت درعملیات مشترک با ارتش عراق علیه مردم ایران وهمچنین انتفاضه مردم عراق بعنوان بخشی از بیلان کار نیروهایی بود که روزی در توهم بدست آوردن آزادی و رفاه و آرامش هموطنان خودبه دام فرقه رجوی افتاده بودند. دانشجویانی که روزی در سنگر دانشگاه در آرزوی گام گذاشتن در مسیر شهدای16 آذر بودند تا چشم باز کرده خود را در قلعه الموت اشرف و در حصار دیوارهای بتونی و سیم خاردار و برج های سر به فلک کشیده مناسبات فرقه رجوی یافتند جایی که رجوی آن را به اصطلاح دانشگاه واقعی نامیده بود.
در دانشگاهی که درس اول آن ذوب شدن درمناسبات فرقه گرایانه رجوی و تهی شدن از هویت واقعی انسانی خود بود. دراین دانشگاه دانشجویان حق فکر کردن وانتخاب نداشتند واساتید مجرب دانشگاه رجوی برایشان تدریس میکردند که چگونه فکر کنند! وچه بگویند! وچه بخورند!چه بنویسند! چه بپوشند! وچه وقت بخوابند.!
آزادی عقیده وبیان درمناسبات فرقه رجوی به نوعی ضدیت ومخالفت با انقلاب ایدئولوژیک خود ساخته رجوی محسوب می شد وبه فردی که روی آن اصرار میکرد مارک فردیت وروشنفکر نما زده میشد!!
کلمات چرا؟ چگونه؟چطور؟چه وقت؟ کلمات ممنوعه اعلام گردید ومرز سرخ مناسبات فرقه شمرده می شد!! واگر کسی جرات میکرد از این مرز سرخ ها عبور کند وبه ذهنش خطور میکرد که چرا وچگونه سالیان از بهترین روزهای جوانی اش را بدنبال یک هدف نامعلوم و تحت تاثیر تحلیلهای من درآوردی در یک بیابان خشک وسوزان و در محاصره سربازان تا دندان مسلح صدام سپری کرده می بایست در نشستهای وحشتناک "عملیات جاری" واحد پاس کرده و در دیگ های بقول رجوی صد درجه ای که حرارت آن پیوسته توسط چماقداران سرکوبگر رجوی بالا و بالاتر می رفت سوخته و ترم بگذراند. اگر به ذهن این دانشجویان بخت برگشته دانشگاه مسعود و مریم می زد که چرا و چگونه علیرغم گذشت بیش از 30 سال هیچ خبر و اطلاعی از خانواده اش ندارد و تا چه وقت از یک تماس تلفنی و یک نامه به عزیزترین کسانش محروم است به اتهام وابستگی به خانواده که در فرهنگ لغات دانشگاه رجوی کانون فساد نامیده شده بود! مورد شدیدترین توبیخها قرار میگرفت و مجبور می شد که صدها گزارش غلط کردم نوشته و بخواند. اگر میپرسید چرا طلاق و اینکه جدا شدن زن و شوهرها چه مسئله ای را از مبارزه وسرنگونی حل می کند وتکلیف فرزندان خانواده بلحاظ عاطفی چه میشود به دریافت لقب "نرینه وحشی "از اساتید دانشگاه رجوی یعنی مهوش سپهری، مهدی ابریشمچی، فهیمه اروانی ودیگر سرکردگان فرقه مفتخر می گردید و میبایست هفته ها در یک بنگال انفرادی قرنطینه می شد تا اثبات کند که این "نون وحشی "بوده که قصد سوراخ کردن انقلابش را داشته است.
نسل دانشجویی که روزی به منظور فریب و سوء استفاده از آنها سمبل مبارزه برای آزادی تلقی میگردید در مناسبات داخلی و نشست های انقلاب ایدئولوژیک رجوی بچه سوسول، تتیش مامانی و جوجه بورژوا لقب می گرفت!!. این چنین بود که رجوی این دشمن قسم خورده ی دانش و دانشگاه واژه دانشجو را نیز همانند آزادی، علم، عدالت، ترقی خواهی به لوث وجود نفرت انگیزخودش آلوده کرد و برای رسیدن به اهداف جاه طلبانه و کیش شخصیت خود صدها دانشجو را فقط به دلیل اینکه می خواستند سرنوشت خود را رقم بزند و بنای مخالفت با فضای دیکتاتوری حاکم بر مناسبات او را گذاشتند به زندانهای ابوغریب فرستاد، سربه نیست کرد و یا برای سالیان در مناسبات به اسارت گرفت و خیل دانشجویان جدا شده از فرقه رجوی بزرگ ترین دلیل برای اثبات این ادعاست که دانشجو و دانشگاه در فرهنگ رجوی محلی از اعراب ندارد. ولی بلاخره تاریخ وعبرت روزگار آن روی خودش را نیز به سرکردگان این فرقه نشان داد و به دنبال عقب نشینی مفتضحانه از کمپ بدنام اشرف سابق و انتقال نیروها به لیبرتی و به دنبال آن گشوده شدن قفل خروج نیروها ازعراق و گام نهادن برخی ازآنها به کشورهای آلبانی و آلمان عوامل فرقه که از صحنه اجتماعی و سیاسی ایران به کلی خود را حذف شده می بینند مذبوحانه بار دیگر تلاش می کنند چهره عوض نموده وبا دست زدن به تبلیغات گسترده درفضای مجازی،دادن پیام های دروغین ومخفی شدن در پشت هویتهای کاملا مجهول بنام های دانشجویان دموکراتیک،جنبش فعال دانشجویان زن و تشکل های بی نام ونشان در دیارفرنگ بقول خودشان کانونهای اعتراض و شورش در دانشگاهها را در سالروز16 آذر سازماندهی کنند تا همانند دهه اول انقلاب از صداقت دانشجویان سوء استفاده نموده و به زعم خود بار دیگرآنها را جذب مناسبات فرقه کنند. غافل از اینکه دانشجویانی که طی این سالیان با ماهیت واهداف ضد دانشجویی این فرقه به خوبی آشنا شده اند آگاهتر از آنند که در حصارهای ذهنی آنها گرفتار آیند. یقینا ماهیت تروریستی وعملکرد این فرقه درخیانت به منافع خلق ومیهن و خوش خدمتی برای دشمنان مردم ایران آنقدر واضع وروشن است که دیگر هیچ دانشجویی تحت تاثیرشعارها وپیام های فریبنده سرکردگان فرقه منفور رجوی قرارنخواهد گرفت. سرکردگان این فرقه و شخص مریم رجوی درحالی عوامفریبانه وبا وقاحت تمام در روز16 آذر دانشجویان را خطاب قرار داده و می دهند که در حال حاضر صدها دانشجوی سابق را در کمپ لیبرتی به اسارت گرفته و کماکان مانع ازخروج آزادانه آنها ازمناسبات فرقه درعراق می شوند و آنها را از حق تعیین سرنوشت خود که همانا حق انتخاب مسیر آینده زندگی است محروم نمودند. رجویها عملا در طی این سالیان نشان داده اند که دشمن قسم خورده دانشجو و دانشگاه هستند و برای ارضای منافع حقیرمادی و ادامه زندگی خفیف خائنانه خود حاضرند دهها نفر از همین دانشجویان را قربانی خود نمایند.
بنابراین در سالروز16 آذر با صدای رسا باید به رجویها گفت ؛ که دانشگاه و دانشجو بیدار است و هرگز شعارها وپیام های دروغین خائنین ودشمنان قسم خورده مردم ایران نمی تواند آنها فریب دهد وامروز درس اول در محیط دانشگاه گفتن نه بزرگ به رجویهاست و آنها مبارزه بی امان افشاگرایانه برضد این فرقه تروریستی وضدمردمی را مبرم ترین وظیفه ملی و میهنی خود می دانند.
باردیگر درسالروز 16 آذریاد شهدای قهرمان این روز حماسی راگرامی داشته وبرروان پاک آنها درود می فرستیم.
علی اکرامی