لیبرتی – کارشنکی مسئولین فرقه در کار کمیساریای عالی پناهندگی
در ادامه اقای رجب زاده در رابطه با فریب های رجوی گفت:
روزی که به لیبرتی رفتیم فکر می کردیم بزودی از این محل به کشور ثالث منتقل می شویم. در قسمت ورودی لیبرتی تابلویی نصب شده بود و نوشته بود محل «ترانزیت موقت»، خود عراقی ها به ما می گفتند شما بزودی از اینجا جابجا می شوید. ما هم فکر می کردیم در لیبرتی ماندگار نیستیم اما رجوی نقشه دیگری در سر داشت چرا که او از سر اجبار به این جابجائی و آمدن به لیبرتی تن داده بود.
مسئولین فرقه در این زمینه با نمایندگان کمیساریای عالی پناهندگی همکاری نمی کردند و هر بار به بهانه های مختلف در امر مصاحبه ها جهت رفتن به کشور ثالث مانع تراشی می نمودند. به همین خاطر تا الان اکثر بچه ها بلاتکلیف در لیبرتی مانده اند.
لیبرتی محیط بسیار کوچکی است مثل اشرف نبوده و دارای تاسیسات آن چنانی نیست. ما توی کانکس زندگی می کردیم. ابعاد لیبرتی 500 متر در 500 متر است. با این حال این محیط کوچک توسط مسئولین سازمان کنترل و مهار می شود. مابین کانکس ها فضای خالی وجود داشت که فرماندهان فرقه برای کنترل افراد آن فضای خالی را هم با کیسه گونی بستند. آنها به شدت فضای بسته ای را ایجاد کرده بودند و کسی حق نداشت به تنهائی از یک کانکس به کانکس دیگر تردد کند. ریل کار به این صورت بود که برای جابجائی به محل دیگر باید ویزا می گرفتیم. ضمن این که یک نفر را به عنوان نفر همراه با فردی که می خواست بدلیلی مثل دیدار با یکی از بستگان خود به کانکس دیگر برود کوبل (همراه) می کردند. در واقع فرقه با این گونه اعمال بر افراد کنترل بیشتری اعمال می کرد تا یک وقتی افراد فرار نکنند.
به دلیل بی اعتمادی بین اعضاء با فرماندهان و به دلیل رو شدن دست رجوی، دیگر انگیزه ای در آنها وجود ندارد. اعضاء منتظر فرصتی هستند تا شرایطی پیش بیاید و خودشان را تعیین تکلیف کنند. تعداد اندکی هستند که به دلیل کارهایی که کردند مجبورند با سازمان باشند. بقیه شرایط شان فرق می کند و منتظر فرصتی هستند تا خودشان را از چنگ رجوی خلاص کنند.
در پاسخ به سئوال یکی از خانواده ها که پرسید مبنای انتخاب اعضای اسیر لیبرتی جهت مصاحبه با کمیساریای عالی پناهندگی چیست؟ آقای رجب زاده جواب داد:
بر اساس تفاهم سه جانبه بین دولت عراق، یونامی و سازمان، قرار بر این شده بود که سازمان بواسطه داشتن پرونده قضائی در عراق به دلیل کشتار اکراد و شیعیان، از عراق اخراج شوند. لذا کمپ اشرف منحل و نفرات به کمپ موقت ترانزیت (لیبرتی) منتقل شدند تا از آنجا به کشور ثالث بروند. از قرار معلوم هیچ اولویت بندی از طرف کمیساریا برای مصاحبه وجود نداشت اما شخص رجوی در این امر کارشکنی کرد. او نمی خواهد اعضای اسیر از عراق خارج شوند زیرا می داند رفتن آنها همانا و از هم پاشیدن تشکیلات همان، او از این پروژه به غایت می ترسد.
کمیساریا تصمیم داشت با یکایک افراد در لیبرتی مصاحبه کند. سازمان در این رابطه گفت افرادی که باید مصاحبه شوند را ما مشخص می کنیم. اولین گروهی هم که برای مصاحبه مشخص کردند یک عده از مسئولین فرقه بودند. به دلیل همین کارشکنی ها تا امروز تنها 210 نفر به کشورآلبانی منتقل شدند که از این 210 نفر حدود 80 نفر به محض این که به آنجا رسیدند اعلام جدائی کردند. باقی افراد هم به دلیل مشکلات مالی فعلا با سازمان مانده اند.
امیدوارم با روی کار آمدن آقای حیدر العبادی در آینده ای نه چندان دور تمام اسرای لیبرتی با انتخاب خود، یا به ایران بیایند و یا به اروپا بروند. این یعنی اضمحلال کامل فرقه رجوی.
پناهنگاه زیر زمینی رجوی
یکی دیگر از خانواده های حاضر در جلسه سوال کرد، آقای رجب زاده ما شما را در حین افشاگری درباره مقر زیر زمینی رجوی در تلویزیون دیدیم. در این باره کمی توضیح بدهید.
آقای رجب زاده گفت:
من بعد از این که از فرقه جدا شدم دو بار به همراه تعدادی از خبرنگاران به اشرف رفتم تا پناهگاه رجوی را ببینیم. به محض این که داخل مقر شدم و تاسیساتی که رجوی برای حفظ خود بنا کرده بود را دیدم شوکه شدم. یکی از خبرنگاران سئوال کرد چی شد حالت خوب نیست؟ گفتم نه خوبم وی سئوال کرد آیا به یاد خاطرات تلخی که از اشرف داشتید افتادید؟ گفتم نه من این تاسیسات غول پیکر را که دیدم قفل کردم.
پناهگاه رجوی دارای 13 درب الکتریکی در اعماق زمین بود. سپس به محل اختفای رجوی میرسیدیم. دربها را نمی شد با دست باز کرد و خیلی سنگین بودند. در زیر زمین 42 اتاق و در بالای آن 66 اتاق دایر شده بود. این پناهگاه ضد بمب اتم، ضد موشک، ضد صوت بود و دارای 12 دستگاه ژنراتور برق بود که اگر یکی از کار می افتاد دیگری را بلافاصله روشن میکردند. چنان مواد غذائی در یخچال آن اتاق ها وجود داشت که من هرگز در اشرف ندیده و نخورده بودم. بسته بندی شده از اروپا برایش می آمد. در آن هنگام من لحظاتی به یاد صحبت های مریم قجر افتادم که با ریاکاری میگفت:
"الان که مسعود از سالن خارج شده می خواهم چیزی به شما بگویم چون او اجازه نمی دهد من این حرف ها را بزنم (در حالی که بلندگو در بیرون سالن هم وصل بود و خود رجوی هم آن حرف ها را می شنید. ولی او برای فریب چنین می گفت) مسعود برای خودش لباس نمیخرد و از لباس سالهای گذشته استفاده می کند و هر چه به او می گویم می گوید من باید مثل بچه ها باشم!!"
وقتی این صحنه را دیدم دریافتم تا به حال هرچه از زبان رهبران سازمان شنیدم دروغ بود و 180 درجه عکس واقعیت است. به خودم گفتم چقدر ساده بودیم که در طی این همه سال حرف های آنها را باور می کردیم. رجوی به ما می گفت از ایران به ما کمک مالی می رسد!! آیا با آن پولها (بر فرض که گرفتن کمک مالی از ایران درست باشد) می شد این چنین کاخی برای رجوی بنا کرد؟ هرگز!
جنایت رجوی علیه خانواده
یکی از خانواده ها پرسید آیا سازمان به شما خبری از خانواده تان داده بود؟
آقای رجب زاده گفت ابدا، من اصلا خبر نداشتم خانواده ام زنده هستند یا نه، سازمان در همان روزهای نخست از من خواسته بود تا در یک فرمی مشخصات خانوده ام را به طور مبسوط بنویسم. مسئولین فرقه می دانستند که من متاهل هستم.
وقتی از سازمان جدا شدم متوجه شدم خانواده ام اطلاع نداشتند من زنده هستم و رجوی ها نگذاشتند تا خبری از من به خانواده ام برسد. به همین دلیل بعد از 13 سال همسرم با این تصور که من مرده ام ازدواج کرد.
وقتی آقای رجب زاده این موضوع را تعریف می کرد تمام حاضرین درجلسه اشک ریخته و به رجوی لعنت می فرستادند.
خانواده ها و بازگشته ها مکمل یکدیگرند
آقای رجب زاده در پایان صحبت هایش با تاکید بر نقش خانواده ها و جدا شدگان گفت:
نکته دیگر را به عرض شما برسانم، بعد از آزادیم در هتل بغداد وقتی خبرنگاران می آمدند از من مصاحبه بگیرند من از آنها می خواستم که حتما حرف هایم را منعکس کنند. می خواستم حرفهایم اثر داشته باشد راهی را باز کند تا برای آزادی دوستان دیگرم کاری کرده باشم. می خواهم بگویم شما هم نتیجه فعالیت های خودتان را دیدید. در این جلسه تعدادی بازگشته از استان حضور دارند که باعث خوشحالی همه ماهاست. در یک کلام انجمن مکمل کار شماست.
همکاری شما خانواده ها با انجمن حتما نتیجه می دهد چنانچه تا اینجای کار شاهد هستیم تعدادی از بچه های استان مازندران به یمن زحمات همین بچه ها و خانواده ها به آغوش گرم خانواده برگشتند.
با توجه به استقبال خانواده ها از حضور آقای رجب زاده، ایشان قول دادند که در فرصت دیگری به استان آمده و با خانواده های بیشتری صحبت کنند.