عنوان:
محورهای شکایت بنده از سازمان مجاهدین خلق و آقای مسعود رجوی و مریم رجوی (قجر عضدانلو)؛
1- بعد از ورودم به اشرف و درخواست جدائی 6 ماه به زندان انفرادی منتقل شدم (از مهرماه سال 1376) (در زندان اسکان) که عوارض افسردگی و ناتوانی از انجام خیلی از کارهای عادی، از جمله عوارض آن دوران است.
2- علیرغم ورودم با پاسپورت به کشور عراق گفتید ورود شما غیر قانونی است و در صورت جدائی، 8 سال باید در زندان ابو غریب بمانید. چرا؟
3-طی نشست های بسیار طولانی در درون فرقه مرا بازسازی فکری وشتشوئی مغزی کرده و عملاً حق انتخاب و آزادی بیان را از من سلب نمودید.
4- به عناوین مختلف و سرفصل های کذایی آنقدر کار سرمان ریختید و بی خوابی دادید که فرصت فکر کردن حتی دقیقه ای بخود را نداشتیم.
5- 10 سال از بهترین سالهای عمرم را در اشرف و عراق تلف کردید و الان در جامعه عادی هیچ سرمایه ای (مادی و معنوی) برای تضمین و ادامه زندگی ندارم.
6- همه ما را در قرارگاهها محصور کردید و اجازه ملاقات با هیچ ارگان بین المللی برای طرح دعاوی خود نداشتیم.
7- به اذعان اکثر روانشناسان که به پروسه ما اشراف دارند: شما ما را درگیر روابط و مناسبات فرقه ای قرار دادید و فرقه شما "ورودی" داشت اما "خروجی" هرگز و مغزشویی و زندانی کردن افراد یک جرم است و اصلی ترین شکایت من از روابط فرقه ای درون مناسبات است.
8- هرگز به ما حق ازدواج و زندگی کردن داده نشد و این حقی است که به سبب گرفتن آن از ما، شکایت داریم.
9- اجازه ملاقات با خانواده و حتی تماس تلفنی با آنها را نداشتیم و خانواده هایمان و ما از این بابت ضررهای فراوانی متحمل شدیم که مسبب آن فرقه بود.
10- از خیلی از هم سن هایمان، عقب تر هستیم، رشد فکری کافی در فرقه نداشتیم و اغلب از اداره امور شخصی در جامعه ناتوان و عاجز هستیم، اگر بنا به گفته روانشناسان و فرقه شناسان ایجاد فرقه جرم است و گرفتار کردن افراد برای سالهای متمادی در آن نیز جرم است پس حتماً باید یک ارگان بین المللی به داد ما برسد و حق ما را از فرقه رجوی بگیرد.
بامید کمکی در این راه به همه ما که زمانی گرفتار فرقه رجوی شدیم
محمدرضا مبین
عضو رهائی یافته از فرقه ی رجوی