سلام و سال نو مبارک.
امیدوارم که حالت خوب باشد هر چند می دانم که اوضاع و احوال خوبی در عراق و یا در کمپ لیبرتی نداری این دومین نامه ای است که برایت ارسال می کنم هدفم از نامه نوشتن برای شما فقط می خواهم از احوال شما با خبر شوم چون من و مادرت و اهل فامیل نگران شما هستند ولی متاسفانه شما نه تماسی با ما گرفتی و نه دو خط نامه برای ما ارسال کردی که ما را از نگرانی در بیاوری چندین سال است که من و مادرت از تو هیچ خبری نداریم شماره تلفن و یا صندوق پستی هم برای شما وجود ندارد که بتوانیم با هم ارتباط برقرار کنیم سئوالی که از شما دارم رسم روزگار این است که پدر و مادرت را رها کرده و به دنبال یک سری رفته ای که فقط اهداف شوم خودشان را پیش می برند و ما بایستی در نبود شما انواع و اقسام مریضی ها را بگیریم. در دام کسانی افتاده ای که حتی به تو اجازه نمی دهند برای خودت تصمیم بگیری آنقدر شما را شستشوی مغزی داده اند عواطف در شما خشک شده است شما را تبدیل کرده اند به چوب خشک. خدا لعنت کند کسانی که شما را به اسارت گرفته اند و ما پدر و مادران را داغ دار کردند شما از زندانی هم بد تر هستید زندانی حق و حقوقی برای خودش دارد حق تماس دارد حق مرخصی دارد و… شما در دام کسانی افتاده اید که شما را از انسانیت بدور کرده اند و برای منافع خودشان فقط از شما سوء استفاده می کنند امیدوارم روزی این را فهم کنی که بهترین دوران زندگی خودت را برای هیچ و پوچ به باد دادی یک مقدار به خودت بیا و چشمانت را باز کن ببین در چه دامی خودت را اسیر کردی من و مادرت همیشه برای تو دعا می کنیم که هر چه زود تر به نزد ما بر گردی و در کنار ما آزاد زندگی کنی .
به امید آن روز.
پدرت. محمد قاسمی