به مناسبت 4 خرداد روز کشته شدن بنیان گذاران سازمان باز هم به مانند همیشه عباس داوری معروف به پدر ژپتو فرقه به تلویزیون آمده تا به بررسی مسائل آن روز بپردازد او طی این سالیان کاری به جز تعریف کردن حرفهای سعید محسن و تمجید از مسعود کار دیگری ندارد این بار همانند سال گذشته باز هم به تکرار همان اراجیف پرداخته است.
او که مانند ضبط صوتی که سوزن آن گیر کرده باشد به تکرار همان حرفهایی می پردازد که سالیان در اشرف تکرار و به خورد دیگران داده است.
جالب بودن این داستان در این است که هیچ وقت این کلمات عوض و یا پس و پیش نمی شود و همیشه در این مقطع در نشست های درونی فرقه در اشرف رجوی فریبکار او را صدا زده و از او می خواسته که این داستان تکراری را تعریف کند تا برای دیگران جا بیندازد که رهبری او بلامنازع می باشد و از قول سعید محسن، رهبری فرقه به او به ارث رسیده است.
البته در این مورد وقتی او به تعریف کردن از مسعود می پرداخت رجوی با لوس کردن خود و اینکه از او تعریف نکنند سعی می نمود که این بازار تعریف کردن از خودش را داغ تر کرده و مریم هم به کمکش آمده و از شوهر دومش تعریف و تمجید می کرد.
ولی سئوال اصلی این است که آیا سعید محسن نمی دانسته که وی چرا به جای حکم اعدام حکم ابد به او دادند و تنها اوست که از میان اعضای کمیته مرکزی و بینان گذاران وی جان به در برده است و حکم ابد گرفته است؟
مگر سعید می دانسته که مسعود زنده خواهد ماند و بار مسئولیت سنگین رهبری فرقه را باید به دوش بکشد و به تعریف و تمجید از او می پردازد.
پدر ژپتو فرقه عباس داوری در جای دیگری عنوان می کند که ماندگاری سازمان یعنی فدا کردن و اعدام رهبران سازمان و اگر اینگونه نمی شد سازمانی بر پا نمی ماند.
حال که وی این گونه می گوید چرا این بها و قیمت را رهبری فرقه یعنی مسعود نخواست بدهد و تاکنون نداده است؟
چرا وقتی بحث فدا کردن می شود فقط این اعضای فرقه هستند که باید بهای آنرا بپردازند و کشته شوند و در مقاطع مختلف و سر فصل ها او باید جان بی ارزش خود را در ببرد و به روی نامبارک خود نیاورد؟
آقای داوری که اکنون همانند پدر ژپتو می مانید و در اوهام خود غرق هستید اینقدر دروغ بار دیگران نکنید از بس در اوهام و خیالات خود از مسعود تعریف کردید همان فرزند خیالش پینوکیو دماغ شما هم دراز شده است.
هادی شبانی