پروسه تعمیق بخشیدن به اقدامات و رفتارهای ضد حقوق بشری بعد از شکست سازمان در عملیات مرصاد در سال ۱۳۶۷ وارد مرحله جدیدی شد. بناگهان رهبری خودشیفته سازمان در یک دغدغه بی هویتی و هیستریک با برپایی جلسات درون سازمانی موسوم به انقلاب ایدئولوژیک با پررویی و همدستی مریم عضدانلو مبادرت به انجام طلاق متاهلین سازمان و القاء طلاق ذهنی برای افراد مجرد سازمان نمود. موضوعی که بطور برجسته در گزارش خروج ممنوع دیدبان حقوق بشر ملل متحد در سال ۱۳۸۵ بطور برجسته به آن اشاره و تاکید گردید.
واقعیت های بشرح زیر بطور ساختاری سازوکار رفتارها و عملکرد ضد انسانی گروه تروریستی مجاهدین را تشکیل می دهند:
۱- هویت زنان حاضر در تشکیلات جزو موارد اساسی این موضوع بشمار می آید. آنان از سال ۶۷ بطور اجبار از همسران شان جدا شده و جبرا فرزندان شان توسط تشکیلات از آنها گرفته شده ودر مکان های نامعلوم در اروپا در کمال پستی نگهداری میشوند. بچه هایی که گاها خیلی از آنها سواد خواندن و نوشتن در اروپا یاد نگرفته و مجددا بعد از سالها با فریب و خدعه به پادگان اشرف با وعده بازدید از اشرف به عراق کشانده شده اند. مریم رجوی یا همان ملکه ترور که در ۱۸ ژوئن ۲۰۰۳ به اتهام تدارک حملات تروریستی و پولشویی در فرانسه دستگیر گردید در کتابی مربوط به حقوق زنان!!!! از عباراتی در آن کتاب استفاده می نماید که ۱۸۰ درجه با رویکرد فرقه رجوی در این خصوص منافات دارد. چراکه همین زنان تشکیلات هم اکنون نیز از امکان تماس با فرزندانشان در اروپا ممنوع شده اند. آنها جرات ندارند از نحوه زندگی آنها سوال کنند. آنها طبق آموزش های مجاب سازی ذهنی فرقه ای در صورت فکر کردن مستمر به آنها خطاکار و پلشت شناخته شده و در جلسات موسوم به عملیات جاری میبایست خود به این درگیری ذهنی اعتراف نموده و توسط مسئولین سازمان سرکوب شوند. آنها از حق ازدواج و داشتن فرزند محرومند و با برچسب “وصل به مرحله دوران” مواجه شده ودر صورت لجاجت با اتهام زیرپاگذاشتن عدم پذیرش انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک خود ساخته مسعود رجوی مواجه و محاکمه و مجازات میشوند. این زنان گاها شامل افرادی میشوند که بخاطر سازمان همسر و یا فرزندان شان را از دست داده اند و یا زنانی که بدستور صریح تشکیلاتی از همسران و بچه هایشان جدا شده اند. این موضوع در گزارش خروج ممنوع دیدبان حقوق بشر اینگونه اشاره شده است ”مراحل مختلف انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق عبارت بودند از: طلاق های اجباری افراد مزدوج، نگارش مرتب گزارش های خود انتقادی، چشم پوشی از تمایلات جنسی و فداکاری جسمی و روحی مطلق برای رهبری.”
در حالیکه مطابق بند “ج” ماده ۵ میثاق بین المللی، حق ازدواج و انتخاب همسر از حقوق بنیادی هر زن بشمار می رود.
۲- یک واقعیت تلخ و مشمئز کننده فرقه مجاهدین خلق سوء استفاده جنسی از زنان فرقه است. بنابر اظهارات تکان دهنده تعدادی از اعضای ناراضی و سابق سازمان، این امر شخصا توسط مسعود رجوی به اجرا در می آمد و هیچیک از زنان حق اعتراض نداشتند و بطور کلی جرات مخالفت نداشته اند. موسسه رند در گزارش اش در این خصوص می نویسد: عشق به رجوی ها می بایست جای عشق به همسر و خانواده را می گرفت. این گزارش کنترل جنسی زنان در پادگان اشرف را تایید می کند. در بخشی از گزارش موسسه رند آمده است: اعضای سازمان مجاهدین خلق می بایست افکار و حتی خواب شبانه، خصوصا افکار و تمایلات جنسی خود، همینطور مشاهدات در خصوص سایر اعضا، را بطور روزانه ثبت نمایند. این در حالیستکه مطابق بند الف و بند ب ماده ۲ اعلامیه حذف خشونت علیه زنان موارد مطرح شده بالا از مصادیق بارز خشونت علیه زنان بر شمرده میشود.
۳- عدم دسترسی به رادیو و کانال های متفاوت خبری و نمایشی و اینترنت و تلفن همراه و بالاتر از اینها عدم امکان دسترسی اعضای گرفتار در فرقه با خانواده هایشان در اروپا و داخل کشور از اهم موارد نقض گسترده حقوق بشر بشمار می آیند. موضوعی که بعد از سرنگونی صدام حسین هم تاکنون علیرغم خلع سلاح سازمان ادامه داشته است و مسعود رجوی با کانون فساد خواندن خانواده ها سعی در پیشبرد اهداف سوء خود دارد.
۴- پاکسازی عناصر مخالف رهبری سازمان در ششماه از سال ۱۳۷۳ و بازداشت بیش از ۵۰۰ نفر از اعضا به اتهام واهی نفوذی دولت ایران بودن!!! با انگیزه زهر چشم گرفتن از اعضا و بستن دهان ناراضیان و کشتن و شکنجه برخی از آنان در این مدت. ضمن اینکه براساس فضای پلیسی و سرکوب فرقه ای اتفاقات ناگوار فراوانی در خودکشی و مرگ های مشکوک اعضا موجود هست که میتوان به مرگ های داود احمدی به صورت حلق آویز در سال ۶۸، خودکشی مینو فتحعلی در سال ۸۶، خودکشی مجتبی میر میران بصورت حلق آویز در سال ۶۵، خودکشی علی نقی حدادی و یا همسر زهره اخیانی با سیانور و یا کشته شدن سعید نوروزی و یا خودسوزی یاسر اکبری نسب و یا خفه شدن معصومه غیبی پور در خوابگاه اش و یا خودکشی مرجان اکبری و آلان محمدی و سهیل ختار اشاره نمود.
۵- برپایی جلسات وحشت آور موسوم به دیگ برای افراد داوطلب خروج از تشکیلات و وادارانمودن آنها به اعترافات زیر شکنجه تحت عنوان اینکه از عوامل جمهوری اسلامی هستند و گرفتن اعترافات ساختگی و ترساندن اعضای دیگر حاضر در آن جمع جهت مدیریت و سرکوب افراد و پیشگیری از اعتراضات دیگر.
۶- داشتن محل های بازجویی و شکنجه و زندان در پادگان اشرف سابق و حبس و نگهداری افراد سمج ناراضی جهت هماهنگی با استخبارات حکومت سابق عراق برای تحویل آنها و انگ زدن نامردانه به آنها تحت عنوان اینکه ما اینها را نمی شناسیم و عبور غیر مجاز به عراق داشته اند.
۷- تازمان سرنگونی حکومت فاشیستی صدام حسین سازمان تروریستی و فرقه مجاهدین به هیچ نهاد و مرجع قانونی و حقوق بشری اجازه بازدید از مراکز خود را نداد. این موضوع بعدا تا زمان تخلیه اجباری پادگان اشرف هم ادامه داشته است. توضیح اینکه مستمرا اعضای ناراضی و جرات پیدا کرده طی این مدت مستمرا با فرار از محیط بشدت کنترل شده سازمان خود را نجات می دهند.
۸- رجوی طی این مدت براساس سوابق رفتارهای خود سرانه و قلدرمنشانه خود بی محابا هژمونی لجن وار خود را در سرکوب اعضا پیش میبرد. او به «پیروزی محتوم»!!! خود بچه گانه باوردارد و با این نگرش فرصت طلبانه که «برنده ها را محاکمه نمی کنند»!!!! خود را مسئول و پاسخگوی این اعمال شنیع و ضدانسانی نمی شناسد.
واقعیت این هست مسعود رجوی در کارنامه بد خود خلع سلاح سازمان و سپس تخلیه پادگان اشرف را دارد. در تعاملات فعلی جهانی و منطقه ای فضایی برای رجز خوانی های وی موجود بنظر نمی رسد. اصرار بر ممانعت دیدار اعضا با خانواده هایشان و ملاقات آنها شرایط بیش از پیش بدی را برای اودر پیش رو تداعی خواهد نمود. ضمن اینکه دیگر اعضای واو شده و پیر و ناتوان و اغلب مریض ۲۵۰۰ نفری در لیبرتی نیز شاقول مبارزه!!! نزد هیچکس یشمار نمی آیند.
مسعود تقی پوریان