این روزها تمرکز سازمان مجاهدین خلق بر روی آلبانی است چرا که اولا در حال حاضر بیشترین نیروی مسئله دار در آنجا متمرکز هستند و ثانیا قرار است مسئله دارترین نفرات سازمان که هنوز در عراق نگاه داشته شده اند به زودی به آنجا منتقل گردند. نفراتی که به قول سازمان مسئله شان صرفا جداشدن نیست بلکه ایستاده و طلبکاری میکنند.
در همین رابطه سازمان محل یک دانشگاه متروکه به نام ویترینا که محوطه وسیعی دارد را در آلبانی خریداری کرده و میخواهد مشابه پادگان اشرف تمامی نیروهای خود را در آنجا متمرکز نماید تا بهتر بتواند کنترلهای فرقه ای را بر آنان اعمال کند. فرقه ها به یک مکان ایزوله که بتوانند در آنجا ارتباط افراد خود با دنیای خارج را قطع کرده و تمامی شئون زندگی آنان را تحت کنترل مطلق داشته باشند نیاز دارند.
نفراتی که این موضوع را در آلبانی دنبال میکنند فائزه محبت کار، شهین حائری، محمود عطائی و عادل دربندی هستند. قرار است بعد از ایجاد مکان مناسب، بحث “طلاق طلبکاری” و به اصطلاح انقلاب کردن و بدهکار شدن را با شدت و حدت هرچه تمامتر براه بیندازند و به این ترتیب جو مسئله داری کنونی را بشکنند.
افراد در درون فرقه موضوعاتی را با مسئولین مطرح میکنند که به مذاق آنها خوش نمی آید. از جمله در خصوص هزینه های هنگفت میتنیگ های مریم رجوی در پاریس و صرف پول های کلان برای آوردن سخنرانان خارجی می پرسند و اینکه چرا سازمان با وجود اینهمه ولخرجی در برابر حداقل هزینه های درمانی برای افراد خود به صراحت میگوید پول ندارد. خصوصا کسانی که در اروپا از میزان دستمزدهای سخنرانان خارجی و هزینه های هواپیما و هتل و غیره آگاه شده اند به شدت مسئله دار می باشند.
یک نفر برایم نوشته است که برای رسیدگی های درمانی یک عضو سازمان با سابقه ۳۰ ساله دریغ میشود و میگویند دستمان خالی است، اما چطور است که مهمانی های مریم رجوی هرگز تعطیل نمی شوند و او باید هر روز یک رنگ لباس بپوشد و کلی خرج آرایش خود نماید؟
فضای مسئله داری در آلبانی از هرجای دیگری شدیدتر است. اخیرا ظاهرا یک سری مسئولین را در آنجا برکنار کرده و حتی تحت برخورد قرار داده و گفته اند که در انجام مأموریت های خود کوتاهی نموده اند و به تعدادی افراد جوان و بی تجربه برای کنترل افراد مسئله دار مسئولیت های بالا داده اند که خود این موضوع به مسئله داری دامن زده است. مسئله داری در خصوصا آلبانی به یک بحران تبدیل شده و عملا رشته امور از دست مسئولین خارج گردیده است.
مریم رجوی در همین رابطه یک ویدئو کنفرانس برای نفرات در آلبانی ترتیب داد و از موضع کاملا بالا و طلبکارانه عنوان نموده است که وضعیت آنان از نفرات در سایر کشورها به مراتب بهتر است. او مطرح نموده است که در فرانسه برای انجام کارهایشان جا ندارند و حدود ۱۰ نفر در یک اتاق کوچک مجبور به کار کردن هستند. او از فضای “طلبکاری” در آلبانی اظهار عدم رضایت نموده است.
در مطلب دیگری که به دستم رسید آمده است که یک زن را به خاطر دادن یک لیوان آب به دست یک مرد توبیخ کرده و به شدت تحت برخورد قرار داده اند. تمام تلاش مسئولین اینست که مرد و زن به هیچ عنوان با یکدیگر ارتباطی نداشته باشند و کلا هیچ کس با دنیای خارج ارتباطی نداشته باشد و حتی اعضا با یکدیگر هم ارتباطی نداشته باشند.
آنطور که مشخص است روند جدائی خصوصا در آلبانی رو به افزایش است. بعضی افراد که ظاهرا سابقه دار و اسم و رسم دار و مهم هستند را سعی میکنند به هر قیمت، حتی دادن آوانس هائی که اصلا معمول نیست، حفظ کنند که این موضوع و تبعیض قائل شدن بین افراد بر مسئله داری دیگران افزوده است. مثلا هزینه هائی را در خصوص برخی افراد به انجام میرسانند اما برای برخی دیگر دریغ میکنند که این امر موجب شده تا اعضا بپرسند که چرا فرق گذاشته میشود.
موضوع دیگری که مطلع شده ام اینست که مسئولین بین خود گفته اند که سازمان خواه نا خواه باید به اروپا منتقل شود و شرایط پادگانی اشرف یا لیبرتی به آن صورت امکان پذیر نخواهد بود و تنها راه ممکن شدت بخشیدن به بحث های انقلاب است. در همین رابطه قرار است با معرفی نرگس قجر عضدانلو به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق، علیرغم مخالفت هائی که در این رابطه وجود دارد، نشست های انقلاب را مجددا به راه بیندازند. اخیرا نشست های “زبان ماد” و “زبان نرینه” را در اروپا برگزار کرده اند که توضیح آنها در این مقاله نمی گنجد.
در همین رابطه جلسات متعددی گذاشته میشود که افراد باید قصور خود را از پیش نوشته و بخوانند و سپس “نقطه آغاز” قصور خود را بگویند و به اصطلاح “شیرجه” بزنند و طلبکاری را طلاق داده و خود را بدهکار کنند. از افراد خواسته میشود که علت طلبکاری (که به هر نوع خواسته یا سؤال یا ایراد اطلاق میشود) خود را مشخص کرده و بدون مقدمه به تقصیرات اعتراف کرده و نجات یابند. افراد موظفند جزئی ترین افکار خود را در جمع بازگو نموده و خود را مقصر جلوه دهند.
مشغول کردن نیروها و منحرف کردن اذهان آنان از تضاد اصلی و بن بستی که سازمان در آن گرفتار است هدف اصلی این نشست ها می باشد. بسیاری حتی به زبان می آورند که هزینه ای که سازمان طی ۵۰ سال از جان و مال و عمر و زندگی بهترین افراد صرف کرده به چه نتیجه ای رسیده است؟
واقعیت اینست که هر کس قدری فکر کند به غیر از شارلاتان بازی و نیرنگ و دروغ و مفت خوری چیزی از رهبری سازمان مشاهده نکرده است. اگر هر کس امکان پیدا کند تا به احساس درونی خود مراجعه نماید جز به خیانت آشکار رجوی به اعتماد صدیق ترین فرزندان این میهن به چیز دیگری نخواهد رسید.