در پی سقوط صدام راه ملاقات خانواده ها و دیدار با فرزندان اسیرشان در کمپ اشرف باز شد و در آغاز رجوی درپی آن بود که از این نمد برای خود کلاهی بدوزد و در پیامها و تحلیل ها اعلام نمود که ارتباط سازمان ما بعنوان نیروی پیشتاز با مردم که خانواده ها پیشقراولان آن هستند برقرار شد و این را بایستی به فال نیک گرفت و نشانه های سرنگونی رژیم و پیروزی مقاومت آشکار شده است.
در این سال بطور متوسط روزانه بین ده تا بیست خانواده بطور خودجوش از مرزها بسمت پادگان اشرف می آمدند و مورد استقبال مجاهدین قرار میگرفتند و در خلال چند روز تا یک هفته ضمن ملاقات کنترل شده با فرزندان خویش به بازدید از به اصطلاح" موزه و مزار شهدا " جاهای دیدنی پادگان اشرف و… می پرداختند و شب ها هم عمدتا در جلسات و برخی نشست ها و مباحث شستشوی مغزی شرکت میکردند تا بدینوسیله مجاهدین از این ملاقات اولا با مظلوم نمایی و اعلام مشکلات مالی خانواده ها را برای بخشیدن طلا و جواهرات همراه زنان ترغیب کنند و در ادامه اخاذی و کلاه برداری از " پیشقراولان خلق در زنجیر " آنان را تشویق مینمودند که پس از بازگشت به ایران برای سازمان پول بفرستند.
این روند حدودا یکسال ادامه داشت اما اگرچه تاحدودی سازمان موفق به اخاذی از خانواده ها گردید ولی ریزش نیرو در داخل تشکیلات رشد فزاینده ای بخود گرفت و در جمعبندی به این رسیدند که عمده جداشدگان افرادی هستند که با خانواده هایشان دیدار داشته اند و ارتباط احساس و عواطف و بازگشت امید و زندگی موجب بیداری افراد اسیر شده و ازتشکیلات مخوف و دیکتاتوری رجوی روی گردان شده اند. لذا شخص رجوی در یک موضعگیری اعلام نمود ورود خانواده ها بداخل پادگان اشرف ممنوع است.!!! و خانواده ها را مزدور وزارت اطلاعات ایران خطاب نمود. و با شعار: خانواده = با کانون فساد. و شعار ننگ ما ننگ ما فامیل الدنگ ما به جنگ با خانواده ها پرداخت و اینجا نقطه عطفی بود که خانواده ها در ترکیبی کاملا مصمم بکمک افراد جداشده از سازمان تلاشی خستگی ناپذیر را در اطراف پادگان اشرف آغاز نمودند و آنان نه عزم جنگ داشتند و نه سیاسی بودند، و نه اکثرا مجاهدین و رجوی را میشناختند، با تحمل مشقات و سختی راه، حوادث و خطرات جاده بمب و انفجار و ناامنی های عراق هفته ها و ماهها و بعضا سالیان اواقات خویش را در جوار سیم های خاردار پادگان اشرف سپری نمودند فقط و فقط با یک خواسته: ما ملاقات با فرزندانمان را میخواهیم.
اما همچنانکه در اکثر سایتها و وبلاگ ها، خبرگزاری های داخلی و خارجی ؛ رسانه ها و تلویزیونها نمایش داده شده پاسخ مقابل مجاهدین که خود را آزادیخواه و مدافع خلق ایران میدانستند پرتاب سنگ و آهن و فحش و ناسزا بود که به پدران و مادرانشان هدیه دادند و در این کارزار تعدادی از خانواده ها نیز مجروح شدند اما این پایان راه نبود و خانواده ها هر روز عزمشان جزم تر میشد و تا تخلیه کامل پادگان اشرف و بیرون راندن مجاهدین از پای ننشستند و همین تلاش و فعالیت را ادامه داده و هنوز هم در گرماگرم همین فعالیت در اطراف کمپ لیبرتی هستند که ثمره تلاش و فعالیت و فریادهایشان این است که رجوی و سران مجاهدین را وادار به تسلیم نموده اند که هم چوب را خورده و هم پیاز را.
اولا علیرغم شعار های دهن پرکن:
کوه اگر بجنبد اشرف زجا نجنبد.
اشرف اشرف شهر شرف
اشرف کانون سیاسی استراتژیک نبرد علیه نظام ایران
و……
ناگزیر شدند در اوج افلاس و درماندگی خوار و خفیف پادگان اشرف را ترک کنند و امروزه نیز در لیست افراد اعزامی با آلبانی افرادی را مشاهده میکنیم که خانواده هایشان در صدر افراد فعال و تاثیر گذار بودند که سالها در رسوا کردن و افشاگری سازمان و رهبران آنرا بزانو دراورده اند و این رها نمودن افراد نه از راه خیر خواهی و نیات انساندوستانه و آزادی خواهی بل فقط بخاطر رهایی از فشار غیر قابل تحمل خانواده ها میباشد و لذا نگارنده ضمن تبریک به خانواده ها بخاطر پیروزی در مقابل رجوی دیکتاتور، خائن و وطن فروش ؛ تقاضا دارم سایر خانواده ها در صفوفی فشرده با عزمی جزم تر به فعالیت خود ادامه دهند و تا رهایی همه فرزندان؛ خواهران و برادرانمان از چنگال رجوی از پای ننشینند. پیرو ز باشید.