الان بیش ازده سال از آزادی هرکدام ازما اعضای جدا شده از بند اسارت فرقه رجوی می گذرد بخشی ازما درایران وبخش دیگری نیز درکشورهای اروپایی تحت شرایط مختلف به گذراندن امورات زندگی مشغولیم وعلیرغم شرایط سخت مالی وعقب ماندگی اجتماعی سالیان خوشحالیم که دیگر دربند اسارت نیستیم ولی همانند تمامی قربانیان فرقه ها بدلیل تاثیرات سالیان کنترل ذهن مخرب فرقه تروریستی رجوی آن هم به گسترده ترین وخطرناک ترین شکل آن همچنان دراسارت ذهنی بسر می بریم.شیوه های کنترل ذهن اعمال شده رجوی درطی سالیان عمق مناسبات اجتماعی، خانوادگی،باورهای سیاسی ؛مذهبی، عوامل رفتاری،افکاروعواطف ما را تحت کنترل درآورده است.
بعد ازرهایی ازحصارهای فیزیکی فرقه رجوی همواره درمعرض این سئوال ازجانب دوستان،آشنایان وبخصوص نسل روشنفکر جوان قرارمی گرفتم که چگونه طی این سالیان مناسبات بغایت عقب مانده وخارج از ترم های مناسبات دنیای معاصررا تحمل وبه آن تن داده ام؟.آنها نمی توانستند ازمن بپذیرند که درعصرانقلاب ارتباطات من به این میزان درعقب ماندگی ذهنی بسربرده باشم،برای آنها طرزتفکر واندیشه های من به هیچ وجه قابل هضم نبود عضوسازمانیکه خود را درنوک پیکان ترقی خواهی میداند وادعای رستگاری مردم دنیای معاصر را دارد موبایل را به چشم ندیده وازروشن کردند یک تلویزیون با ریموت عاجزاست!وقتی برای آنها توضیح می دادم که هدف ما ازبه اصطلاح مبارزه پیاده کردن چنین سیستمی درایران بوده با حالت تمسخربه عمق بلاهت ذهنی من می خندیدند،برای آنها به هیچ وجه باورکردنی نبود که حضور سالیان ما درمناسبات فرقه رجوی بدلیل انگیزه ویا ترس ازجان بوده است.
وضعیت روحی وروانی خودم هم چندان مناسب نبود گاها حتی درخلوت خودم احساس پشیمانی داشتم چون این احساس به من دست می داد که به آرمان دوستان سابق خودم خیانت کرده ام ودربسیاری ازموارد ازعینک فرقه قضایارا تحلیل می کردم تا اینکه درهمین زمان کتاب “فرقه ها درمیان ما “ومدتی بعد کتاب “گسستن بندها “که هردو توسط دو متخصص امورفرقه ها نوشته شده ودوست خوبم آقای ابراهیم خدابنده زحمت ترجمه آن را کشیده بودند بدستم رسید.آنچه من دراین کتاب خواندم بطرزعجیبی مصداق آن چیزی یافتم که سالیان دراسارتگاه اشرف برما گذشته بود ودر حقیقت دریافتم که سازمان موسوم به مجاهدین خلق تمامی خصوصیات یک فرقه را دارا می باشد.
بارزترین آنها وجه تشابه همه آنها استفاده ازشیوه های فریبکارانه به منظورسرقت عقل وبکارگیری مکانیزم های مغزشویی با ابزارهای مختلف برای کنترل وبه اسارت گرفتن قربانیان خود می باشد این پدیده استثماری که درحقیقت رواج برده داری درشکل نوین آن است فرقه سازی وگرایش فرقه گرایی گفته می شود.با مطالعه کتاب “گسستن ازبندها” دریافتم روش هایی که درسازمان موسوم به مجاهدین خلق برما اعمال می شد دقیقا کپی برداری ماهرانه ازتجارب دیگر فرقه هاست.بکارگیری شیوه های فریب برای واستفاده ازتکینک های کنترل ذهن برای وابسته ومطیع نگاه داشتن افراد فریفته شده.آنها ازاین شیوه برای مختل کردن هویت واقعی فرد وجایگزین کردن یک هویت مصنوعی استفاده می کردند.با ایزوله شدن افراددریک محیط به شدت کنترل شده همراه با وارد کردن فشارهای بسیاربالای روانی کنترل رفتار،افکار،عواطف ودریک کلام ذهن اعضا را درکنترل می گیرند.
بنابراین شناخت شیوه ها وتکنیک های کنترل ذهن اعمال شده کمک می کند که ما یک ارزیابی ودرک مشخصی ازخود داشته باشیم که بدانیم برما چه گذشته است تا بدینوسیله راه کاری برای برون رفت پیدا کنیم چون با وجود اینکه هرکدام سالیان است که ازفرقه مخرب رجوی جدا شده ایم اما هنوز نمی دانیم برما چه گذشته است زیرا هیچکدام از ما بطور جد بدنبال باسازی ذهنی وروانی خود نبوده ایم وعلیرغم جدایی فیزیکی متاسفانه همچنان دردام مانیوپلاسیون فرقه رجوی اسیریم وهنوزبا عینک نگرش رجوی ساخته به مسائل می نگریم درحالی که ضرورت مبارزه برای آزادی واحترام گذاشتن به حقوق دیگران بدون تکاندن وزدودن اندیشه های مخرب فرقه رجوی امکان پذیر نمی باشد.
علی اکرامی