بسم اله الرحمن الرحیم
بخدمت پسرم آقای محمد مشایخی فرزند جعفر (کریم)
با سلام ودعای خیر ازطرف مادری بنام اقدس رضائی کلوچه فرزند محمد حسین که چشم براه فرزندش که از آخرین دیدارش سی وشش سال وهفت ماه میگذرد وهنوز امیدوار.
وازطرفی نمیدانم تاکی زنده هستم وفقط بگویم آفتاب لب بام هستم.
ازپدری بگویم که با این درد دوری، درشب شهادت حضرت علی (ع) (بیست ویکم رمضان 1379) جان به جان آفرین تسلیم کرد.
چطوری جویای احوالی باشم که دراین مدت طولانی، بی خبری ودوری تمام نشده ونمی شود. با این حال ازپسرم، نوردیده ام خواهش میکنم دراین آخر عمر ی لااقل با صحبت کردن تلفنی امتناع نکرده ودلم را شاد کند.
چندین بار شماره تلفن ها عوض شده ولی من هنوز تلفن قدیم را دارم وچگونه ازحالم ترا باخبر کنم که رسم نامه نگاری را بجا آورده باشم. نمی دانم.
واین چندمین نامه است که مینویسم وازتو خبری نیست. نمیدانم.
لذا برای چندمین بارازتو خواهش میکنم بخاطر شیری که بتو دادم، رویم را زمین نیانداز وبا من مادرت حرف بزن حرف بزن…
ترا بخدا میسپارم وبا آرزوی سلامتی وتندرستی به امید دیدار منتظر ت هستم.
مادرت
اقدس رضائی
میانه- استان آذربایجان شرقی- ایران