درتاریخ 07/08/94ازسایت های مجازی منجمله سایت اسرار فرقه رجوی با خبر شدم که کمپ لیبرتی مورد تهاجم موشکی قرار گرفته و…
باوجود اینکه مرگ آن اسیران برای ما جدا شده ها ناراحت کننده بوداما این خبر برای مریم رجوی خوشحال کننده بود چرا که برای او ودستگاه تبلیغاتی این فرقه مرگ نفرات خوشحال کننده است ازاین بابت که برای خودشان یک مدت کوتاه جوسازی کنند.
دراصل، این سازمان (فرقه رجوی) برای همین کارآن نگون بخت ها را در عراق نگه داشته تا آنها سالم پا به خارج از این کمپ نگذارند.
من یادم است که مسعود خان درنشست طعمه به ما گفت که شماهایی که حفظ جان می کنید بدانید که ضرر میزنید و برای سازمان کشته شما بهترین سرمایه است و ازآن خونها هست که تا به امروز ما سرپا ماندیم واز زنده شما برای سازمان چیزی عاید نمی شود!
ازاین حرف های رهبر گروه می شود فهمید که ایدئولوژی این فرقه برپایه چه چیزی بنا شده است واین رهبران فقط کشته سازی را می خواهند وبه همین خاطر است که دراین نوع مسایل مسعود رجوی دنبال محکومیت ودریافت بیانیه محکومیت ایران را می خواهند وابدا به فکرشان خطور نمیکند که بجای این حرف ها، نفرات را از عراق خارج کنند!
نکته دوم اینکه از ساعت اولیه این ماجرا مریم رجوی حتی به خود اجازه نداد که براساس عرف معمولی درپیام خود به خانواده های این نگونبخت ها تسلیت بگوید و اینکه بگوید شوهرم و من دراین مورد تقصیراتی داریم که سعی میکنیم تلافی کنیم!
چرا؟ علت این است که مریم ومسعود خان رهبر خود خوانده این فرقه نفرات را مالکیت تمام خود می دانند وخانواده را دشمن خود و حق زندگی عادی وانسانی را برای آن نفرات قایل نیست وفقط یک سری افراد است که خانواده آنها خانواده خود فرقه است وزندگی برای آنها خوش میگذرد.
بقیه باید برای تامین زندگی این دسته فدا شوند.
اگر عراق بی خطر است چرا مریم رجوی با 200 نفر از عراق خارج شد وبه فرانسه رفت تا با نام مسئول شورای مقاومت به زندگی مجلل خود ادامه دهد؟! مگر ایشان به عنوان رهبر ورئیس جمهوری انتخاب نشده بود که لازم بود درکنار رزمنده ها فعالیت کند؟! چطور شد دراین باره به کسی اطلاع نداده بودند؟!
اگر 17 ژوین پیش نمی آمد نفرات از جای مریم هم خبر نداشتند چنانکه الان از محل مسعود خان خبری نیست ودرآن زمان یادم است که مسئولان می گفتند جان رهبری درخطر است نباید کوتاهی کنید درعراق بگوید که ما پناهنده یک کشور می شویم درآن زمان فقط پلیس آمریکا با ما مصاحبه می کرد وهنوز از محل مریم خبر نداشتیم.
نکته سوم این که فرقه پی درپی از حسین ابریشمچی ذکر خیر میکند که مثلا ازاعضای قدیمی است ودراصل برای او اشک تمساح میریزد!
سئوال من این است که اگربه او هم اعتمادی بود ایشان هم می باید الان درفرانسه بود!!
ولی این مسعود و مریم است که تصمیم میگیرند که چه کسانی را سپر بلا کنند وچه کسانی را درکنارخود نگه دارند!
حدود 45 روز قبل خانواده عبدالرضا وادیان به ملاقات رفته بود اما همان مریم که میگوید دنبال آزادی ملت ایران است به این مقتول راه جنون رجوی، ملاقات نداده بودند که برای آخرین بار خانواده خود را دیدار کند!
مریم چرا این نفرات را درعراق نگه داشت؟ به نظر من که از این فرقه رها یافتم والان هم درایران زندگی می کنم می دانم که سران این فرقه برای کشته سازی است که اینها را نگه داشته است!!
من درزمانی با ابوطالب هاشمی (معترض به کارهای مسخره رهبران سازمان) به ماموریت های مرزی می رفتیم.او به مسئول آن زمان درنشست گفت ما با این کار وقت خودمان را هدر می دهیم مسئول مربوط بعداز خارج شدن ما ایشان را صدا کرد وگفته بود با این دید است که ما نتوانستیم رژیم را سرنگون کنیم وشما باید رهبری هر چه می گوید بگویید چشم وبروید انجام دهید حتی وقت تلف کردن هم باشد.
من همراه ابوطالب ونه نفر دیگر برای ماموریت به مرز ایران وعراق آمده بودیم درمرز فکه بودیم که نتوانستیم از مرز عبور کنیم چون گشت مرزی ایران هر دقیقه درآن محل حضور داشت موقع برگشت ما داشتیم صحبت می کردیم که از این نقطه نمی شود عبور کرد که یک مرتبه پای ابوطالب به مین خورد وآن هم والمارا بود به خاطر نداشتن چاشنی دوم مین منفجر نشد وبعداز پاک سازی از محل دور شدیم ایشان گفت اگر این مین به چاشنی دوم مجهز بود الان ما سه نفر(من، خودش ورمضان پایکار) کشته شده بودیم وفردا درسازمان بیاینه می دادند درهنگام عبور برای آزادی خلق قهرمان سه نفر کشته وهشت نفر مجروح شدند وآن خلق قهرمان نمی دانست که ما برای هموار کردن راه آزادی به اینجا نیامده بودم فقط برای پر کردن وقت بود آری مریم ومسعودخان این نفرات را برای چاشنی تبلیغاتی خود درعراق نگه داشته است واگر این نفرات ارزش ماندن را داشتند مریم آنها را حداقل به آلبانی می برد.
من به عنوان یک فرد جدا شده از تمامی ارگان های بین الملی می خواهم کمک کنند آن نفرات نگون بخت را از عراق خارج نمایند واگرنه مریم ومسعود خان آنها را قربانی خواهند داد.
سیروس