س- شما به همراه برادرتان شهرام وبعنوان اعضای جدا شده، درچه تاریخی به زادگاه خود درجلفای آذربایجان شرقی بازگشتید؟
ج- من درتاریخ 29/10/1394 درشهر خودم جلفا به خانواده ام تحویل داده شدم.
این واقعه یک نقطه ی عطفی درزندگی من وخانواده ام میباشد و خاطره ی گرامی آن تاابد درذهن من نقش خواهد بست.
بعد از13 سال توانستم به خانواده ام برگردم وازاستقبال گرم آنها احساس خوشبختی غیر قابل وصفی نموده وگویی که زندگی دوباره پیدا کردم. تولدی دیگر یافته وبه دنیای جدیدی قدم گذاشتم.
وقتی دیدم که تغییرات کیفی بسیار مثبتی در منطقه ی محروم ما شده واینک به محل آباد وسرزنده ای تبدیل شده، بسیار خوشحال شدم.
گرمی آغوش پدر ومادر مرا به دنیای بهترین احساسات انسانی برد و روحیه ی مثبت وپرباری بمن داد.
س- همایش سه روزه ی خانواده های گرفتار درچنبره ی رجوی، با حضور شما برگزار شد. جو وفضای ان را چگونه دیدید؟
ج- خیلی هیجان زده بودم. جو طوری مرا گرفته بود که صحبت کردن را برایم مشکل میساخت. اصلا تصور اینهمه استقبال وبرخورد خوب را نداشتم. فرق ماهوی آنچه که دردستگاه مغزشویی رجوی بمن القا شده بود وبرخورد گرم وصمیمانه ی خانواده ها، مرا دچار شگفتی کرد.
مشاهده کردم که گفته های رجوی درمورد خانواده ها، کاملا دروغ است.
من با القای فکری تشکیلات رجوی انتظار این برخورد واین صمیمیت را بخواب هم نمیتوانستم ببینم.
آرزوی من این است که به یاری خداوند متعال، تمامی خانواده ها به فرزندان وعزیزان خود برسند و اسرای رجوی از این قفس رها شده وبه وطن عزیز وآغوش گرم خانواده ی خود بازگردند.
البته عملی شدن این آرزوهای شریف انسانی ام، تنها با تلاش خانواده ها ممکن است واین تلاش باید بیشتر وبیشتر شود.
درخواستم ازدوستان هنوز گرفتار در مناسبات رجوی این است که آنها نیز همت بیشتری بکنند وبه خوشحالی و خانواده های شان اهمیت زیادی بدهند که خوشبختی خودشان هم ازاین بابت تامین میشود.
پدر ومادرها درخواست عجیب وغریب ونامشروعی ازشما ندارند که میگویند خودتان را آزاد کرده وما را از این غم وغصه های چندین دهه ای خلاصی بخشید.
شما مسلمانید ومیدانید که هیچ کاری باارزش تر ازجلب رضایت مشروع پدرومادر نیست.
مصاحبه و تنظیم: سعید